بر اساس برآوردهای مختلفی که انجام شده است میتوان میانگین بالای ۴۰۰ نفتکش و کشتی تجاری را پذیرفت که دو کشور متقابلا هدف قرار دادند. در همین زمان و در سال ۱۳۶۵ ایران با دریافت موشک چینی «کرم ابریشم» توانایی تهاجمی خود را به شکل قابل ملاحظهای افزایش داد.
اسفند ماه سال گذشته «والاستریت ژورنال» در گزارشی اختصاصی پرده از اتفاقی برداشت که به مدت دوسالونیم درباره آن سکوت خبری مطلق برقرار بود، به این قرار که اسرائیل در این مدت، یعنی از سال ۲۰۱۹ به نفتکشهای ایرانی حمله میکند و تاکنون ۱۲ نفتکش ایرانی هدف حملات اسرائیل قرار گرفتهاند.
موضوعی که هر دو طرف تا زمان انتشار گزارش «والاستریت ژورنال» از صحبت عمومی درباره آن خودداری کرده بودند. در گزارش روز این روزنامه آمریکایی میخوانیم که دفتر نتانیاهو خبرنگار را به وزارت دفاع ارجاع داده و وزارت دفاع نیز از اظهارنظر درباره موضوع خودداری کرده است؛ شیوه کلاسیک اسرائیلی.
در این هفته بار دیگر موضوع حمله به نفتکشها داغ شده. اسحاق جهانگیری در سخنان خود درباره عملکرد دولت به موضوع پرداخت و گفت: «ترامپ ایستاد و نگذاشت یک بشکه نفت فروخته شود و به ۱۲ نفتکش ما آسیب زده و منفجر کردند. اسرائیل آدم میفرستاد داخل نفتکش ما و آن را منفجر میکرد. هیچکس نگفت پول نفت چگونه جابهجا میشد».
این از این طرف ماجرا. اما طرف دیگر که سببساز بحثهای اخیر شده نفتکشی اسرائیلی است که در سواحل دریای عمان هدف حمله قرار گرفت و دو خدمه آن، یک بریتانیایی و یک رومانیایی در آن کشته شدند. اسرائیل، ایالات متحده و بریتانیا هر سه به شکل رسمی ایران را مسئول حمله به نفتکش اسرائیلی دانستند. سخنگوی وزارت خارجه ایران موضوع را تکذیب کرد و گفت: «موجودیت رژیم اشغالگر قدس باید دست از این اتهامزدنهای واهی بردارد؛ این بار اولی نیست که رژیم اشغالگر قدس چنین اتهاماتی را متوجه کشور ما میکند».
دو نمونه نزدیک به این واقعه مربوط به دو سال پیش است. خرداد سال ۹۸، دو نفتکش در دریای عمان هدف حمله قرار گرفتند؛ کشتی نروژی «فرونتالتر» حامل اتانول، و کشتی ژاپنی «کوکوکا کاریجس» حامل متانول بودند. ایالات متحده بلافاصله ایران را مسئول حملات دانست و بریتانیا اعلام کرد دلیلی ندارد برآورد متحد خود را باور نکند. ایران نیز این بازیها را «شیطنت» توصیف و دستداشتن در حملات را تکذیب کرد.
هر بار حملهای از این نوع شکل میگیرد رسانهها احتمال وقوع دوباره «جنگ نفتکشها» را مطرح میکنند. جنگ دریایی تمامعیاری که ایران و عراق از ابتدای رویارویی آغاز کردند. در ابتدا روندی آرام داشت، اما در سالهای پایانی جنگ حملات به کاری هرروزه بدل شده بود. اما حمله به نفتکش را میتوان مرحلهای بالا از تنش سیاسی دانست. همه کشورها به نفت وابستهاند؛ یا تولید میکنند و میفروشند یا مصرفکننده و خریدارند و علاوه بر جنبههای تولیدی اقتصاد یک کشور که به نفت وابسته است زندگی روزمره مردم نیز به نفت گره خورده. مسئله مردم برای فروشندگان نان شب است و برای مصرفکنندگان قیمت سوخت و حملونقل. علاوه بر این کشورهای در حال توسعهای نظیر هند که شتاب افزایش تولید در آن بالاست، کمبود یا افزایش قیمت نفت سبب اختلال جدی در برنامههای اقتصادی خواهد شد. اما عواقب اقتصادی حمله به نفتکش چیست؟
با نگاه به دورهای از جنگ ایران و عراق شاید بتوان پاسخی برای آن یافت. حتی «جنگ نفتکشهای» ایران و عراق که طولانیترین و بزرگترین جنگ دریایی پس از جنگ جهانی دوم برآورد شده است هم نه هیچگاه موجب بستهشدن تنگه هرمز شد، نه تأثیری آنچنان بر قیمت نفت گذاشت و نه حتی موجب اختلال جدی عرضه نفت کشورها شد.
به نوشته مارتین ناویاس، استاد مطالعات جنگ در «کینگز کالج» لندن بنا بر آمار تنها دو درصد از صادرات منطقه تحت تأثیر «جنگ نفتکشها» کاهش یافت و عمده اختلالی که در عرضه نفت ایران و عراق روی داد با حمله دو کشور به اسکلههای نفتی یکدیگر اتفاق افتاد؛ با این حال بسیاری از نفتکشهای دو طرف از بین رفت و اقلا ۴۰۰ غیرنظامی طی آن کشته شدند. با این حال اقدام به هدف قراردادن نفتکش، بهویژه در این منطقه نفتخیز، آن هم در مکانهایی حساس مثل بندر فجیره، ساحل دریای سرخ و دریای عمان را میتوان هشداری نظامی در بالاترین سطوح دانست. از هدف قراردادن اقتصاد نه یک کشور، بلکه کل جهان کمتر بتوان هشداری جدیتر یافت. به این بهانه تاریخی مختصر از جنگ «نفتکشها» در ادامه خواهد آمد.
هنگامی که مراحل اولیه جنگ عراق را به مقصد خود نرساند، این کشور دست به اقداماتی زد تا هرچه زودتر یا ورق را برگرداند یا جنگ را تمام کند. یکی از این اقدامات دستزدن به کاری خطرناک و پرهزینه یعنی حمله به «نفتکشها» بود که در صورت بالاگرفتن تنش میتوانست به یک درگیری تمامعیار بینالمللی تبدیل شود. چنانچه بسیار گفته شده است هدف عراق از آغاز جنگ نفتکشها، فقط اقتصادی نبود، بلکه بغداد تصور میکرد مقابله به مثل ایرانیها تنش را به جایی میرساند که سبب ورود نیروهای بینالمللی در حمایت از این کشور به آبهای خلیج فارس میشود. اتفاقی که واقعا هم افتاد. اول اردوگاه کمونیسم وارد شد و شوروی ناو جنگی به خلیج فارس فرستاد.
ایران که تهدید کرده بود اگر نتواند نفت صادر کند به دیگران هم این اجازه را نخواهد داد، علاوه بر نفتکشهای عراقی، سعودیها و کویتیها را نیز هدف قرار میداد. در ۲۶ فروردین ۱۳۶۶ شوروی اسکورت نفتکشهای کویتی را آغاز کرد. آمریکاییها متعاقب آن وارد خلیج فارس شدند، اما این اقدامات موجب تشدید درگیری شد و بیشترین حملات دو کشور میان سالهای ۱۳۶۶-۱۳۶۷ روی داد و نیز درگیری مستقیم میان آمریکا و ایران پیش آمد.
شرایط در آن دوره آنقدر در هم ریخته بود که عراق در ماه می ۱۹۸۷ نیروهای عراقی ناو آمریکایی «یو. اس. اس. استارک» را با موشک «اگزوسه» مورد حمله قرار داد که موجب مرگ ۳۷ آمریکایی شد. عراق اعلام کرد که اشتباه کرده است.
عراقیها در ابتدا قادر به هدف قراردادن نفتکشهای ایران به شکل مؤثر نبودند. یکی از فرماندهان عراقی در این مورد میگوید در ابتدا از موشکهای «سی ۵ کا»ی چینی استفاده میکردیم که کارایی لازم را نداشت. اما فرانسه به کمک عراق آمد و موشکهای «اگزوسه» را به بغداد تحویل داد؛ به فرانسه اگزوسه یعنی «ماهی پرنده» و این ماهیهای پرنده یک مأموریت دیگر نیز انجام دادهاند و در جنگهای فالکلند در سال ۱۹۸۲ در اختیار بریتانیا قرار گرفتند تا از آن علیه آرژانتین استفاده کند. هاشمیرفسنجانی: «به عراق موشکهای اگزوسه دادند. همچنین بمبهای لیرزی دادند، فرانسویها هواپیمای «سوپر اتاندارد» دادند. هدف و سیاست آنها این بود که منبع درآمد ما را بخشکانند. سیاست متقابل ما هم این شد که باید همه از خلیج فارس نفت صادر کنند. اگر ما نمیتوانیم، دیگران هم نباید بتوانند. این سیاست جنگی تازه ما شده بود».
بر اساس برآوردهای مختلفی که انجام شده است میتوان میانگین بالای ۴۰۰ نفتکش و کشتی تجاری را پذیرفت که دو کشور متقابلا هدف قرار دادند. در همین زمان و در سال ۱۳۶۵ ایران با دریافت موشک چینی «کرم ابریشم» توانایی تهاجمی خود را به شکل قابل ملاحظهای افزایش داد. این موشکها گرچه دقت «اگزوسه» را نداشتند، اما مانند سایر تجهیزات نظامی روس یا نسخهبرداریشده از روسیه، بسیار حجیم بودند مانند مورد حاضر که کلاهک آنها نیمتُن مواد منفجره حمل میکرد.
یک رویداد کمیک این دوران قضیه کشتی «بریجتون» کویت بود که سه ناو آمریکایی آن را اسکورت میکردند. سوپرنفتکش «بریجتون» با اسکورت پرچم آمریکا از تنگه هرمز که به خاطر سکوی موشکی کرم ابریشم و حضور قایقهای تندرو به «خط مرگ» معروف شده بود، عبور میکند، ولی روز بعد در نزدیکی سواحل کویت به مین برخورد کرده و از حرکت باز میایستد. کشتیهای اسکورت آمریکایی پس از اینکه از سوی «بریجتون» اطلاع پیدا کردند، از پشت این نفتکش و در واقع تحت حمایت نفتکشی که قرار بود از آن حمایت کنند، به حرکت ادامه دادند.
بههرحال آنچه صادرات نفت دو کشور را به شکل جدی تحت تأثیر قرار داد هدف قراردادن بندرهای دو کشور بود. عراق بندر خارک ایران را تا حد زیادی از میان برد و متقابلا ایرانیها نیز بندر البکر عراق را از حیز انتفاع خارج کردند.
میشود گفت حملات این یکی، دو سال که در حجم کمتر از یک درصد جنگ نفتکشها هم نیست، قاعدتا در این بازار اشباع پیامد قیمتی چندانی برای نفت ندارد. اما حامل پیامهای سیاسی جدی است. میان کجا و کجا؟ مشخص نیست.
جنگ نفتکشها از سفارت انگلیس برنامه ریزی شده وتوش مزدوران صهیونیست انجام می گیرد.