دولت روحانی بیش از هر کسی خالق دولت سیزدهم است. اگر همه دولتها بر دوش جامعه تودهای خود را برکشیدهاند، دولت رئیسی تلاش میکند دوباره جامعه اتمیزهشده را تودهای کند تا بتواند به اهدافش دست یابد. کابینه دولت سیزدهم بستر مناسبی برای این امر است. از این نظر دولت سیزدهم با دولتهای دیگر کاملا متفاوت است.
احمد غلامی در شرق نوشت: با اینکه در کابینه دولت سیزدهم برخی چهرههای آشنا دیده میشود، اما درنهایت دولت به دست چهرههای ناآشنایی خواهد افتاد که در عرصه عمومی چندان شناختهشده نیستند. البته برخی از همین چهرههای ناآشنا در دولتهای پیشین سمتهایی داشتهاند و با بوروکراسی دولتی آشنا هستند.
این وزرای پیشنهادیِ ناشناخته، چون پرونده و سابقه کاری عیانی ندارند، کمتر مورد قضاوت قرار گرفته و دولت سیزدهم میتواند بدون تنش پیش برود. این فرصت، فرصت مغتنمی است که اعضای دولت در کوتاهمدت از انتقاد (دسترسی) در امان باشند. رئیس دولت نیز از این قاعده مستثنا نیست.
اگرچه رئیسی سابقه کارهای مدیریتی و اجرائی دارد و مردم میتوانند درباره او به قضاوت بنشینند، اما، چون او تاکنون در پستهای انتخابی نبوده، این فرصت را دارد که به دور از انتقاد، چهرهای تازه از خود نشان دهد. این ویژگی یعنی غیر قابل دسترس بودن، به معنای قضاوتناپذیری در کوتاهمدت و میانمدت فرصت درخشانی است تا دولت سیزدهم جامعه تودهای ایران را مجدداً بازسازی کند. «جامعه تودهای به معنای وضعیتی است که در آن، مجموعهای از افراد فقط از طریق رابطه خود با مراجع مشترک -بهویژه دولت- با هم ارتباط دارند؛ به عبارت دیگر در این جامعه ارتباط مستقیمی میان افراد از طریق انواع گروههای مستقل وجود ندارد.
جمعیتی که در چنین وضعیتی قرار دارد، در مقابل گروه حاکم و همچنین عناصر درون خود کاملا بیحفاظ است. حفاظت و مصونیت مستلزم وجود انواعی از انجمنهای مستقل و غالباً متعارضی است که هر یک از آنها باید به قدری قوی باشد که بتواند از استقلال افراد در مقابل تهدیدها پاسداری کند*».
جامعه ایران بهندرت در وضعیت جامعه کثرتگرا بوده است و اغلب دولتهای ایران بدون استثنا از دوش جامعه تودهای روی کار آمدهاند. همین امر موجب حساسیت نهادهای رسمی کشور شده و خواسته یا ناخواسته آنان را در برابر دولت قرار داده است. بدیهی است که برخی از این رویاروییها به دلیل تعارض منافع بوده است؛ اما همین تسلط بر جامعه توداهای، تعارض منافع را عمیقتر کرده است.
دولت خاتمی با یک جامعه تودهای روی کار آمد و در مسیر خود برای ماندگاری دولت و ایدههایش تلاش کرد به سمت جامعهای کثرتگرا گام بردارد. جامعهای با نهادهای مستقل که افراد آن صرفا از طریق دولت متشکل نشود. این نهادسازی و اعتنا به مردم و نهادهای خصوصی چنان حساسیتبرانگیز شد که ادامه کار را برای دولت اصلاحات بسیار دشوار کرد.
دولت اصلاحات میدانست برکشیده جامعه تودهای است با این تفاوت که در دل این جامعه، طبقاتی با علقههای سیاسی و فرهنگی وجود دارند که این جامعه تودهای را به تحرک وامیدارند؛ ازاینرو دولت خاتمی مصمم شد به یاری این طبقات به دولتی فراطبقاتی دست پیدا کند. استراتژیای که به دلیل مخالفت نهادهای رسمی با این رویکرد و بیش از آن عدم باور اطرافیان پرنفوذ خاتمی به یک دولت فراطبقاتی، باعث شد این شیوه دولتداری شکل نگیرد.
دولت فراطبقاتی قادر بود پروژه جامعه تودهای ایران را برای مدتی به محاق ببرد. ناگفته پیداست که هر جامعه طبقاتی باز مستعد تودهایشدن است. تودهایشدن به این معناست که بسیاری از مردم عضو هیچ گروه و طبقه اجتماعی نباشند. در جامعه تودهای، طبقات حضور دارند و به حیات خود ادامه میدهند، اما نقشی جدی در رخدادهای سیاسی نخواهند داشت. قبل از آنکه به دولت احمدینژاد بپردازیم، باید گفت دولت روحانی با توان یک جامعه تودهای ممکن شد، اما این دولت به تضادها و تنشهای طبقاتی دامن زد.
تضادهایی که از دل آن شکافهای طبقاتی عیان شد. حوادث دی و آبان ۹۸ نمونه بارز این تنش طبقاتی است. دولت احمدینژاد یکی از قویترین دولتهای برخاسته از جامعه تودهای است؛ چراکه احمدینژاد بیش از هر رئیس دولت دیگری انگیزه بهرهبرداری از جامعه تودهای را داشت.
او با آگاهی از وضعیت و توان تودهسازی خود تلاش کرد دست پیش را بگیرد و نهادهای رسمی را که به ظاهر با آنان همدلی نشان میداد، در بزنگاهی غافلگیر کند. احمدینژاد کاریزمای لازم را برای این کار داشت. چیزی که روحانی فاقد آن بود؛ او چهرهای کاریزماتیک نبود. اغراق نیست اگر بگوییم روحانی در این مورد در میان رؤسای جمهور یگانه است.
همین امر موجب شد جامعه تودهای که دولت او را برکشیده بود از هم بپاشد و جامعه دچار گسست شود. گسستی که موجب بهوجودآمدن جریانها و طبقاتی شد که هیچ ارتباط ارگانیکی با یکدیگر نداشتند. به معنای واقعی میتوان گفت دولت روحانی جامعه را اتمیزه کرد. جامعهای چنان ازخودبیگانه که حتی طبقاتی با منافع مشترک هم نمیتوانستند در کنار یکدیگر قرار بگیرند. بیدلیل نیست که در زمان دولت روحانی کشور با اعتراضات پراکندهای از جنس و جنمی کاملا متفاوت روبهرو بود؛ اعتراضاتی که همسو نبودند و با اینکه نافی همدیگر نبودند، اما با یکدیگر همدستی نداشتند.
این وضعیت بود که امکان ظهور دولت جدید را حتی بدون جامعه تودهای رقم زد. دولت روحانی بیش از هر کسی خالق دولت سیزدهم است. اگر همه دولتها بر دوش جامعه تودهای خود را برکشیدهاند، دولت رئیسی تلاش میکند دوباره جامعه اتمیزهشده را تودهای کند تا بتواند به اهدافش دست یابد. کابینه دولت سیزدهم بستر مناسبی برای این امر است. از این نظر دولت سیزدهم با دولتهای دیگر کاملا متفاوت است.
*سیاست در جامعه تودهای/ ویلیام کورنهاوزر/ ترجمه وحید بزرگی/ نشر نی