فرارو- آیا جریان اصولگرا وحدت عملی خود را به سبکی که در سه انتخابات گذشته دیدیم، باز خواهد یافت و نیاز به حضور کنترلشده اصلاحطلبان در صحنه خواهد بود و یا نه، تکثر و تنوع این جریان ضرورت وجودی اصلاحطلبان را از میان خواهد برد؟
صورتبندی فضای سیاسی ایران چگونه است؟ هنوز کسی نمیخواهد به صراحت در این خصوص سخن بگوید. تقسیم نیروها به ارزشی و غیرارزشی و بازتقسیم آنها به چپ و راست و همچنین ملی و ملی-مذهبی به وضوح از کار افتاده است. نمیتوان هیچ معادلهای را در این دستگاه حل کرد. تقسیم اصلاحطلب و اصولگرا نیز به هر دلیلی موجب اخراج جناحی از قدرت و تبدیل مشی جناح دیگر به مشی نظام شد.
به گزارش فرارو؛ شاید یکی از دلایل ابهام در صورتبندی فضای سیاسی، تلاش گروهی از اصولگرایان برای بازگرداندن بخشی از اصلاحطلبان به فضای سیاسی کشور باشد. این گروه از اصولگرایان، از طرفی حاضر نیستند اصلاحطلبان را با تعریف موسع کنونی و تنوع در سرمایه اجتماعیشان بپذیرند و این گونه موضعگیری را پارادوکسیکال میدانند؛ از طرفی دیگر هم حاضر نیستند تا صاحبان بالقوه قدرت سیاسی را به آنچه به نام جریان اصولگرا شهره شده، تقلیل دهند. از سوی سوم نیز نمیخواهند با اصطلاح «اپوزیسیون قانونی» مصالحه کنند و همه اینها بر سردرگمی و ابهام –و نه پیچیدگی- فضای سیاسی میافزاید.
محسن رضایی، چهره شاخص اصولگرایان منتقد دولت چندی پیش ضمن حضور در دفتر روزنامه و سایت خبر، که از مجموعههای خبری منتقد دولت به شمار میرود؛ در خصوص پرسشی راجع به آینده سیاسی اصلاحطلبان اظهار داشته بود: «بستگی به خود مدیران و رهبران اصلاحطلب دارد که چگونه میخواهند از این وضعیت که هم اکنون برایشان پیش آمده عبور کنند.» رضایی گفته بود اصلاحطلبان اولا باید مرزهای خود را با رهبری و نظام کم کنند و در ثانی مرزهای خود را با بیگانگان شفافتر سازند.
محسن رضایی در عین حال در خصوص دو جریان حامی و منقد دولت در میان اصولگرایان نیز گفته بود که «هیچ کدام از این دو جریان به تنهایی نمی تواند کار مهمی انجام دهد. تنها راه فراروی جریان اصولگرا این است که همه دور هم جمع شوند و بر محور برنامه روشن و شفاف، پشت سر مقام معظم رهبری و بر محور ولایت، یعنی ولایت و برنامه توافق کنند.»
محسن رضایی از یک سو معتقد است که هیچ یک از دو جریان اصولگرا، به هر دلیلی نمیتواند به تنهایی کار مهمی را انجام میدهد. از دیگر سو نیز نیک میداند که هیچ جریان سیاسی بدون وجود رقیب، موجودیت پیدا نمیکند. به همین دلیل به وضوح از پیشبینی آینده برای اصلاحطلبان سر باز میزند. شاید وضعیت وجودی اصلاحطلبان به عنوان یک نیروی بالقوه در قدرت؛ در گرو وحدت یا افتراق میان اصولگرایان باشد. چه در حالت دوم نیازی به آنان نیست.
همچنین حسامالدین کاوه، سرمقالهنویس روزنامه تهران امروز، در نقد اصلاحطلبان نوشت: «بخش عمدهاي از چالشها و تنشهای (این گروه) نخست به مفهوم گسترده و تقريبا مرزناپذير اصلاحطلبي بازميگشت و بخشي ديگر به پارادوكسهايي كه اصلاحطلبان، خود براي خويش و سرنوشت و آينده سياسي خود و جريان اصلاحطلبي بهوجود آورده بودند.» به اعتقاد وی در نتیجه ارائه تعاریف «تجدیدنظرطلبانه» از اصلاحات، «اصلاحطلبي به برج بابلي تبديل شد كه سازندگان آن دچار نفرين شده بودند.»
کاوه میافزاید: « اصلاحطبان كه هنوز به انقلاب و نظام اسلامي باور دارند با يك پارادوكس روبهرو هستند؛ پارادوكس افزوده شدن شمار ورشكستگان سياسي كه در بسياري از موارد مهر و انگ وابستگي نيز بر پيشاني آنها خورده، در اردوي ناهمگون و نامنظم اصلاحطلبي.»
به همین جهت وی خطاب به این جریان سیاسی میگوید: «اصلاحطلبي اگر خود را در درون نظام تعريف كند و اگر خود را معتقد و پايبند به اصول و ارزشهاي نظام و انقلاب اسلامي بداند، اگر باور داشته باشد كه ولايت فقيه حافظ و پشتيبان نظام جمهوري اسلامي است و به اصل ولايت فقيه ايمان داشته باشد، هنوز براي اصلاحطلبي، مجال فعاليت در عرصه سياست وجود دارد.»
سمت دیگر ماجرا
اما این همه ماجرا نیست؛ اصولگرایان منتقد همه بازی را نمینویسند. گروهی دیگر از اصولگرایان هستند که بیمی از پایان حیات سیاسی اصلاحطلبان ندارند. به عنوان مثال محمدکاظم انبارلویی در سرمقاله سه شنبه رسالت با اشاره به افول جریان اصلاحطلب و گفتن این که مجلس نهم سومین تجربه قانونگذاری اصولگرایان خواهد بود، برای همگرایی اصولگرایان در این تجربهای که تا آن دست کم یک سال و نیم دیگر زمان باقی مانده، طرحهایی داده است.
عضو شورای سردبیری رسالت میافزاید: « اصولگرايان طي يک دهه گذشته تصويري از کارآمدي و نيز همگرايي خود را در عرصه سياسي به نمايش گذاشتند و اين کارآمدي و همگرايي مورد اقبال مردم قرار گرفت. بي ترديد اگر روند کار آمدي و همگرايي تداوم داشته باشد، اقبال مردم نيز تداوم پيدا خواهد کرد.»
آینده فضای سیاسی کشور چگونه خواهد بود؟ آیا جریان اصولگرا وحدت عملی خود را به سبکی که در سه انتخابات گذشته دیدیم، باز خواهد یافت و نیاز به حضور کنترلشده اصلاحطلبان در صحنه خواهد بود و یا نه، تکثر و تنوع این جریان ضرورت وجودی اصلاحطلبان را از میان خواهد برد؟