چند روز پیش اثری از پرویز تناولی با عنوان «شاعر نشسته» رکورد قیمت در حراج تهران را شکست و چهارده میلیارد و ششصد میلیون تومان فروخته شد. خیلیها مثل هر سال شروع به انتقاد از این قیمتگذاریهایی کردند که به نظر آنها نامعقول و غیرمنطقی است. اما آیا واقعا اثر تناولی «گران» فروخته شد؟
فرارو- برای خیلی از ما آسان است که بفهمیم چرا پیراهن یا کفش یک فوتبالیست مشهور قیمت بالایی دارد، اما وقتی به آثار هنری میرسیم، چون تصور درست و جامعی از جهان هنر نداریم ممکن است فکر کنیم تنها چیزی که باعث این قیمتگذاریها شده نوعی کلاهبرداری یا پولشویی یا چیزهایی از این جنس بوده است. کسی که یک نقاشی انتزاعی را میبیند و فکر میکند «خب این را که من هم میتوانم بکشم!» مسلما تصور درستی از روندهای تاریخی هنر، نقش هنر در بافت فرهنگی جامعه و اهمیت هنر در انتقال یا تغییر عمیقترین اندیشههای بشری ندارد. طبیعی است که چنین کسی فکر کند حتما توطئهای در کار است که این محصولات بیارزش و بیفایده را به این قیمتهای بالا میرساند.
برگردیم به سوال اصلی: آیا قیمت بیش از چهارده میلیارد تومان برای مجسمۀ تناولی گران و غیرمنطقی بوده است؟ برای اینکه بتوانیم به این سوال (و هر سوال مشابهی) پاسخ درستی بدهیم باید اول با مولفهها و عواملی که در قیمتگذاری یک کار هنری اثرگذار هستند آشنا باشیم.
در مورد آثاری که خیلی خاص و درجه یک نیستند حتی عواملی مثل اندازۀ اثر، مادۀ به کار رفته در ساخت اثر، زمان صرف شده برای ساخت آن و به طور کلی هر چیزی که به عنوان هزینۀ ساخت اثر به حساب بیاید میتواند روی قیمتش تاثیرگذار باشد. البته همۀ اینها زمانی ارزش خواهند داشت که محصول نهایی اصلا یک کار هنری به حساب بیاید و بتواند تاثیر و گیرایی مخصوص هنر را در نظر مخاطبانش داشته باشد.
اما در یک سطح بالاتر، شهرت و اهمیت هنرمند، کیفیت بصری اثر و اهمیت تاریخی آن (در کنار عوامل دیگر) مهمترین عواملی هستند که قیمت اثر را تعیین میکنند. دلیل اینکه چرا این عوامل قیمت را بالا میبرند هم نسبتا ساده است: تعداد آثاری که خالق مشهور، کیفیت بصری ویژه و اهمیت تاریخی بالا داشته باشند نسبت به تعداد خریداران این آثار بسیار کم است و همین قاعدۀ ساده باعث بالا رفتن قیمت این آثار میشود.
با این وصف آیا مجسمۀ «شاعر نشسته» مولفههای لازم برای رسیدن به این قیمت را داشته است؟ قبل از هر چیز اگر به عوامل سطحیتری مثل اندازه و جنس اثر و تکنیک کار توجه کنیم، این مجسمه از هر حیث یک اثر پرهزینه و با ارزش به حساب میآید. اندازۀ اثر ۱۴۲×۵۳×۵۸ است که اندازۀ نسبتا بزرگی است و جنس آن از برنز است که فلز گرانقیمتی است. مهمتر از اینها کار انجام شده روی اثر ظرافت بسیار زیادی دارد و تقریبا تمام سطح آن از کالیگرافی برجسته پوشیده شده است. اما هیچ شکی وجود ندارد که همۀ این عوامل هم نمیتوانند قیمت این کار را تا آن اندازه بالا ببرند. پس باید به سراغ عوامل سطح بالاتر رفت.
اولین نکته دربارۀ شهرت و اهمیت خالق اثر یعنی خود پرویز تناولی است. دربارۀ شهرت بینالمللی تناولی شاید اشاره به همین نکته کافی باشد که در سال ۱۳۸۹ یکی از آثار تناولی با عنوان «شاعر و قفس» (که اتفاقا از لحاظ سبک و مضمون بیشباهت به اثر فعلی هم نیست) در حراجی کریستی دوبی به قیمت بیش از یک میلیون دلار فروخته شد که به قیمت امروز برابر با رقمی بیش از بیست و پنج میلیارد تومان است.
اما شهرت تناولی از کجا به دست آمده است؟ تناولی یکی از چهرههای برجستۀ اولین نسل منسجم و مرتبط از هنرمندان مدرن ایران است که تغییر مسیری چشمگیر در مسیر هنر ایران ایجاد کردند و مکتب تازهای را در هنر ایرانی پدید آوردند که گاهی از آن با عنوان «مکتب سقاخانه» یاد میشود؛ مکتبی هنری که نگاهی معاصر و مدرن به عناصری از فرهنگ و سنت ایرانی میاندازد و عناصر سنتی را (از عناصر فرهنگ عامه گرفته تا عناصر مذهبی و عرفانی) در قالبهایی خلاقانه و بدیع عرضه میکند.
گشودن یک افق تازه در عرصۀ هنر یک کشور چیزی نیست که تاثیری بر کلیت فرهنگ آن جامعه نداشته باشد. افقهای تازۀ هنری همیشه با افکار و نگاههای تازه در سایر حوزههای فرهنگ مرتبط هستند و در شکل دادن به فضای کلی جامعه نقش غیر قابل چشمپوشی دارند. از این جهت به هیچ وجه بیراه نیست اگر بگوییم تناولی و هنرمندانی مثل او در شکل دادن به بخشی از آنچه که هر یک از ما امروز هستیم نقش دارند، حتی اگر ما اصلا اسم آنها را هم نشنیده باشیم؛ همانطور که هر فارسی زبانی، حتی اگر یک بیت شعر هم در عمرش نخوانده باشد، باز هم به معنایی عمیق تحت تاثیر فردوسی و حافظ و سعدی است.
غیر از این، تناولی هنرمندی است که آثارش در فرهنگ عمومی جامعۀ ایران هم رسوخ کردهاند. تاثیر مجموعۀ مشهور «هیچ» را امروزه حتی در ساخت زیورآلات مورد استفادۀ روزمره هم میتوان دید. این در حالی است که این مجموعه بار معنایی عمیقی را از دل سنت عرفانی و صوفیانۀ ایرانی با خود به همراه دارد؛ سنتی که «هیچ» شدن و رسیدن به نیستی را آخرین مرحلۀ تکامل و سلوک معنوی میداند و میگوید درِ نیستی باید کوفت تا به هستی رسید. از اینجهت مجسمههای «هیچ» تناولی با اشعار حافظ بیشباهت نیستند که با وجود بار معنایی عمیق و حکمتآمیز و عارفانهای که دارند، با قلب عامۀ مردم ایران هم ارتباط برقرار کردهاند.