bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۵۳۸۴۶۹

«باتلاق اوکراین»؛ نتیجه نادیده گرفتن دیپلماسی

«باتلاق اوکراین»؛ نتیجه نادیده گرفتن دیپلماسی

یکی از نشانگان خاص تقدم رویکرد نظامی بر دیپلماسی، قرار گرفتن مدیریت بحران در دست فرماندهان نظامی و غیبت معنادار دیپلمات‌های ورزیده در زمانه بحران است. چنانکه در بحران اخیر اوکراین ملاحظه می‌شود در جلسات اضطراری کاخ کرملین عموماً چهره‌های نظامی و امنیتی هستند که پوتین را احاطه کرده اند و زمام امور را در دست دارند.

تاریخ انتشار: ۰۲:۰۳ - ۲۵ اسفند ۱۴۰۰

فرارو- قاسم توکلی؛ در عرصه سیاست بین الملل، دیپلماسی یگانه ابزار بی بدیل پیشبرد منافع ملی کشور‌ها و عقلانی‌ترین راه حل برای برون رفت از بحران‌های ژئوپلتیک و بن بست‌های سیاسی-نظامی فی مابین دولتهاست. در عصر «جهانی شدن» که وابستگی‌های متقابل اقتصادی، منافع ملی کشور‌ها را به صورت شبکه‌ای یکپارچه و درهم تنیده به هم متصل نموده است هزینه تن دادن به اقدام نظامی آنقدر سنگین است که کشور‌ها با یک حساب و کتاب سرانگشتی درمی یابند که سهل‌ترین و بهترین کانال برای حل و فصل معضلات امنیتی و چالش‌های محیط پیرامون شان همان دیپلماسی است.

البته دیپلماسی هیچگاه برای توده‌های مردم عوام و سیاستمداران پوپولیست به اندازه میدان جنگ دارای جذابیت نبوده است. دیپلماسی به دلیل تعهدش به استفاده از عقل جمعی و ساز و کار‌های مسالمت آمیز توانایی تاثیرگذاری سریع بر بحران‌های بین المللی را ندارد بلکه بالعکس؛ همیشه نیازمند صبر، مداومت و تشریک مساعی متعهدانه هر دو یا چند طرف بحران است.

دیپلماسی همچنین در مقایسه با جنگ بسیار کم هزینه‌تر است، به این دلیل که حتی اگر تصمیم یا اقدامات اشتباهی در این فرایند اتخاذ شود امکان اصلاح و راه بازگشت برای سیاستمداران وجود دارد! اما اولین اشتباه در میدان جنگ می‌تواند به آخرین اشتباه یک رهبر سیاسی تبدیل شود و راه بازگشت یا امکان تجدیدنظر در این حوزه بسیار دشوار است (بنگرید به وضعیت روسیه در باتلاق اوکراین، یا وضعیت امریکا در زمان اشغال افغانستان، عراق یا ویتنام) بنابراین دیپلماسی بازی دو سر برد است، ماهیتی انعطاف پذیر و اصلاح پذیرتر دارد و علیرغم کُند و بطئی بودن فرایند‌های دیپلماتیک به گواهی تاریخ، اما شاهد هستیم که میوه و ثمره آن شیرین و در نهایت برآورنده منافع ملی می‌باشد.

«باتلاق اوکراین»؛ نتیجه نادیده گرفتن دیپلماسی

پوتین در کنار والری گراسیموف (رئیس ستاد مشترک ارتش) و سرگئی شویگو (وزیر دفاع)

یکی از نشانگان خاص تقدم رویکرد نظامی بر دیپلماسی، قرار گرفتن مدیریت بحران در دست فرماندهان نظامی و غیبت معنادار دیپلمات‌های ورزیده در زمانه بحران است. چنانکه در بحران اخیر اوکراین ملاحظه می‌شود در جلسات اضطراری کاخ کرملین عموماً چهره‌های نظامی و امنیتی هستند که پوتین را احاطه کرده اند و زمام امور را در دست دارند.

بویژه چهره هایی، چون سرگئی شُویگو (وزیر دفاع)، والری گراسیموف (رئیس ستاد مشترک ارتش)، نیکولای پاتروشف (دبیر شورای امنیت روسیه)، الکساندر بورتنیکوف (رئیس سرویس امنیت فدرال روسیه FSB) و سرگئی ناریشکین (رئیس سرویس اطلاعات خارجی SVR) حلقه نزدیک‌ترین و مورد اعتمادترین افراد رئیس جمهور روسیه را تشکیل می‌دهند. در این حلقه خاص غیبت افرادی، چون سرگئی لاوروف (کسی که برای ١٨ سال وزیر امور خارجه روسیه بوده و به عنوان چهره‌ای میانه رو شناخته می‌شود)، دیمیتری مدودف (رئیس جمهور سابق، چهره‌ای لیبرال و از رهبران طیف اروپاگرایان روسی) یا میخائیل میشوستین (نخست وزیر فعلی روسیه که بیشتر سرگرم وظایف اقتصادی است) کاملاً محسوس است. در عوض، گراسیموف (معروف به قصاب گروزنی)، شُویگو (فاتح کریمه و ناجی بشاراسد)، ناریشکین (طراح حملات سایبری علیه غرب و ترور مخالفین پوتین با سَم)، پاتروشف (فردی افراطی که اعتقاد دارد امریکا بدنبال تجزیه و تصرف روسیه است) و سایر چهره‌های مرموز نظامی و امنیتی هستند که در رأس هرم قدرت و کانون سیاستگذاری‌های مهم قرار دارند.

تحلیل گران به طور خاص سرگئی شُویگو و والری گراسیموف (که از جامعه قزاق‌ها و تاتار‌های روسیه هستند) را طراحان عملیات نظامی علیه اوکراین می‌دانند. برکشیده شدن این دو فرد گمنام در سلسله مراتب قدرت کرملین طی یک دهه اخیر حکایت از ارجحیت تام و تمام ارتش نه تنها نسبت به وزارت خارجه که حتی نسبت به سازمان‌های اطلاعاتی و استخباراتی روسیه (GSB و SVR) دارد. در این میان بویژه سرگئی شُویگو چنان مورد اعتماد پوتین است که هدایت «ماشین نظامی» مخوف روسیه در دستان او قرار دارد و از وی به عنوان فرد شماره ٢ کرملین و جانشین احتمالی پوتین نیز یاد می‌شود.

«باتلاق اوکراین»؛ نتیجه نادیده گرفتن دیپلماسی

جلسه پوتین با فرماندهان نظامی ارشد کرملین

اگر با این مقدمه به بررسی عملکرد روسیه در بحران اوکراین بپردازیم، درخواهیم یافت که چرا این کشور تاکنون متحمل این حجم عظیم از ضرر و زیان اقتصادی و خسارات نظامی شده است! چون پوتین سرنوشت بحرانی که باید توسط دیپلمات‌های ورزیده در پشت میز مذاکرات رقم می‌خورد را به دست فرماندهان نظامی و امنیتی‌ای سپرده است که نه تنها درک درستی از قابلیت‌های نظامی حریف (اوکراین) نداشتند بلکه هیچ فهم روشنی نیز از وضعیت نظام بین الملل و الزامات استراتژیک سیاست جهانی در این برهه حساس نداشتند.

چنین شد که حمله نظامی به اوکراین تبدیل به فاجعه‌ای تمام عیار در عرصه اقتصادی، نظامی و حتی حیثیتی برای روسیه شد. با گذشت دو هفته از آغاز تهاجم گسترده، ارتش روسیه (بر خلاف پیش بینی اکثر تحلیل گران) نتوانسته است به اهداف از پیش تعیین شده دست یابد و اکنون به شکل واضحی اوکراین به یک باتلاق برای روس‌ها تبدیل شده است و با گذشت هر روز از این نبرد فرساینده، تحریم‌های بین المللی استخوان‌های پوسیده اقتصاد روسیه را بیشتر درهم می‌شکند و صف مخالفین پوتین در سراسر جهان منسجم‌تر می‌شود.

همچنین حمایت‌های نظامی و لجستیک جهانی نیز به ارتش اوکراین جان تازه‌ای بخشیده تا ضربات کاری تری بر پیکر ماشین نظامی روسیه وارد آورند. شرایط روس‌ها چنان وخیم است که یأس و استیصال بر کرملین حاکم شده و پوتین حتی تا سرحد تهدید اتمی جهان نیز پیش رفته است! و خبر‌های ضد و نقیضی درباره برکناری گراسیموف توسط پوتین منتشر شد. به هر حال اکنون مردم روسیه نیز می‌دانند که قربانی بی تدبیری و فقدان دوراندیشی زمامداران خود در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی شده اند.

در رأس قربانیان میدان داری نظامیان روسیه در این بحران، اقتصاد و ارتش این کشور قرار دارند. تنها ١٠ روز بعد از آغاز جنگ، ارزش روبل روسیه در برابر دلار به نصف کاهش یافت و این روند نزولی همچنان ادامه دارد. تحریم گسترده صنعت نفت و انرژی روسیه (که منبع ٦٠ درصد درآمد‌های سالانه مسکو هستند) در سراسر جهان آغاز شده، فروپاشی بازار بورس چنان شدید بوده که دولت عملاً این بازار را تعطیل کرده است، قریب به یک هزار میلیارد دلار از سرمایه‌های روسیه در سراسر جهان بلوکه شده است، ٣٥ اولیگارش نزدیک به مسکو به شمول پوتین، وزرای دفاع، خارجه و ده‌ها مقام ارشد سیاسی و نظامی، با بی سابقه‌ترین تحریم‌های اقتصادی روبرو شده اند، صد‌ها شرکت خارجی (از خودرو سازان تا صنایع نفت و گاز، داروسازی و…) به سرعت از روسیه خارج می‌شوند و متعاقباً نرخ بیکاری نیز شتاب فزاینده‌ای گرفته است، دارایی‌های روس‌ها در بانک‌ها یک شبه دود شده و به هوا رفته (در یک نمونه سهام اسبربانک روسیه در لندن ٨٦ درصد سقوط کرده است)، مردم برای خروج پول‌های شان از بانک‌ها هجوم آورده اند، اما دولت مقررات شدیدی جهت ممانعت از نقل و انتقال پول نقد وضع کرده است و سیل خبر‌های وحشتناک اقتصادی شهروندان روسیه را هر دقیقه و هر ساعت بیشتر شوکه می‌کند. این نمایی کلی از فاجعه اقتصادی است که اشتباه استراتژیک پوتین در میدان اوکراین به بار آورده است و با تداوم این تحریم‌ها ماشین جنگی روسیه نیز عملاً در میدان اوکراین زمینگیر خواهد شد.

«باتلاق اوکراین»؛ نتیجه نادیده گرفتن دیپلماسی

جلسه پوتین با چهره‌های نظامی و امنیتی کرملین

در سوی دیگر ماجرا، وضعیت ارتش روسیه در باتلاق اوکراین نیز دست کمی از اقتصاد ورشکسته این کشور ندارد. «عملیات نظامی ویژه»‌ای که شُویگو و گراسیموف طراحی کرده اند با تهاجم ١٥٠ هزار نفره ارتش و پشتیبانی هزاران تانک، هواپیما و بالگرد (با همکاری نیرو‌های زمینی، دریایی و هوایی) نه تنها تاکنون نتوانسته پایتخت اوکراین را تصرف نماید که حتی متحمل تلفات و خسارات سنگینی نیز شده است.

آخرین تلفاتی که ٦ روز پس از آغاز جنگ توسط وزارت دفاع روسیه اعلام شد به ٥٠٠ کشته و بیش از ١٦٠٠ زخمی اشاره داشت و این در حالی است که سازمان ملل متحد آمار تلفات غیرنظامیان اوکراینی را ٤٧٤ نفر اعلام کرده است. دولت اوکراین مدعی است قریب به ١٢ هزار سرباز روس تاکنون در جنگ کشته شده اند! پنتاگون نیز در تاریخ ٨ مارس تلفات سربازان روس را بین ٢ تا ٤ هزار نفر تخمین زد که به این آمار باید خسارات سنگین لجستیکی شامل نابودی صد‌ها تانک، خودرو‌های زرهی و حتی هواپیما‌ها و بالگرد‌های نظامی را نیز بیفزاییم که البته می‌توان تصاویر آن‌ها را در کلیپ‌های ویدئویی منتشر شده توسط شهروندان اوکراینی در اینترنت به خوبی مشاهده نمود.

سخن نهایی آنکه منطق روابط بین الملل طی قرن‌ها و به تجربه اثبات کرده است که سیاستگذاری‌های استراتژیک دولت‌ها بویژه در زمانه بحران می‌باید توسط دستگاه دیپلماسی، بر اساس منافع کلان ملی و عقلانیت جمعی تعریف و تطبیق شوند و مردان جنگی و دستگاه‌های نظامی بازوی اجرایی و مکمل دیپلماسی باشند، اما ملاحظه می‌شود که دولت روسیه بنا بر دلایل نامعلوم و مبهم این سلسله قواعد منطقی را نقض و حتی معکوس نموده است! چنانکه امروز در روسیه این «دیپلماسی» است که لنگ لنگان بدنبال «میدان» می‌دود و تلاش می‌کند مجری اوامر میدان باشد، تلاش‌هایی که متاسفانه بیهوده اند، چون خشت اول از همان ابتدا کج گذاشته شده است. یک نمونه از این تلاش‌های بیهوده را پنج شنبه ١٠ مارس در آنتالیای ترکیه شاهد بودیم، جایی که دو هفته بعد از آغاز جنگ بلاخره دمیترو کولِبا و سرگئی لاوروف، وزرای خارجه اوکراین و روسیه اولین تماس دیپلماتیک خود را برقرار کردند، تماسی که ساعاتی بعد اعلام شد بی نتیجه به پایان رسیده است!

bato-adv
bato-adv
bato-adv