حجت الاسلام والمسلمین ادیب با بیان اینکه از دیدگاه بسیاری از کارشناسان اقدامات گشت ارشاد در قالب امر به معروف و نهی از منکر به نفع کشور و دین تمام نمیشود، اظهار داشت: بسیاری از افراد این احساس را دارند که این اقدامات فقط برای راضی نگه داشتن یک معدود افراد ظاهرنگر، برای اینکه در کارنامه خود گفته باشیم که به یک وظیفهای عمل کردیم و گزارشی برای کسانی ارایه کنیم که ما بر سر فلان مساله جدیت به خرج دادیم، انجام میشود و گویا این رفتارها و جریانها غیر از این، دستاوردی ندارد.
عضو هیئتعلمی دپارتمان فلسفه دانشگاه مفید معتقد است که در حال جاضر امر به معروف یکی از امکانات در اختیار قدرت و حاکمیت است در حالی که امر به معروف قرار بود یکی از امکانات در اختیار جامعه و فضای عمومی برای کنترل قدرت و ثروت در ملاء جامعه باشد، به گمانم امروز این قصه کاملاً معکوس شده است.
حجت الاسلام و الملسمین مسعود ادیب در گفتگو با شفقنا با توجه به مباحث اخیر در حادثه درگذشت خانم مهسا امینی اظهار کرد: بحث اول درباره «وجوب حجاب» است که تقریباً همه فقهای مسلمان اعم از شیعه و سنی در طول قرنهای متمادی قائل به وجوب کامل حجاب برای بانوان مسلمان بودند. اگر هم استثنائی در مواقعی و مواردی وجود دارد، اما جریان غالب اندیشه فقهی در نزد شیعیان و اهل سنت، وجوب حجاب است.
وی ادامه داد: بحث دوم درباره «الزام به حجاب» است که اگر حاکم مبسوط الید هم بود، آیا حق دارند زنان مسلمان را به حجاب الزام کنند یا خیر؟ این بحث مورد اختلاف است، عدهای از فقها قائل هستند به اینکه ما اصل حجاب را واجب میدانیم، ولی درباره الزام به حجاب از ادله استفاده نمیکنیم و عدهای هم معتقدند که از الزام به حجاب استفاده میکنیم. بنباراین باب الزام به هر امر به معروفی و پیشگیری از هر امر منکری، موضوعی فقهی است که به گمانم در حال حاضر بحثی در این باره مطرح نیست.
وی نسبت به نتیجه الزامات احتمالی تأکید کرد و گفت: بحث سوم اینکه «الزام» اگر هم واجب باشد، ناظر به «نتیجه» است. بر فرض قائل باشیم به اینکه الزام به حجاب واجب و حکم شرع است، اما این الزام نه تنها نتیجه مثبت نمیدهد حتی نتایج منفی فراوان به بار میآورد لذا نه فقط هیچ فقیهی بلکه هیچ عاقلی این رفتاری را که منجر به این همه آثار سوء میشود را تجویز نمیکند و روا نمیشمارد.
وی معتقد است: از دهه ۶۰ که به نوعهای مختلف توصیه، اجبار و الزام به حجاب تا به امروز شروع شده، روز به روز وضع حجاب جامعه بدتر شده است. من نمیخواهم بگویم که «الزام» علت بدتر شدن حجاب جامعه است بلکه عوامل متعددی از جمله اوضاع فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، مشکلات داخلی و مداخلات خارجی و گسترده شدن نوعی از فرهنگ در کل دنیا و فضای ارتباطات جمعی تأثیر گذار بودند، اما پرسش مهم من این است که «آیا این الزام و برآیندهایی مثل گشت ارشاد و امثالهم آثار مثبتی داشته؟ نتیجهای به بار آورده است؟»
وی سپس اظهار داشت: به نظر میآید که باید آثار مثبت الزام و برآیندهایی مثل گشت ارشاد را ارزیابی جدی کنیم که از منظر بسیاری از اهل فن ناچیز یا صفر تلقی میشود و باید بگوییم آثار منفی بسیاری از جمله بدبین شدن مردم و لج کردن کسانی به همراه داشته و به ابزاری برای مخالفت با برخی مسایل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تبدیل شده است. به عبارت دیگر دستاورد مثبتی برای این فرایند نمیتوان بشمرد، اگر هم الزام به حجاب واقعاً حکم باشد، اما مسلماً در این سالها نتیجه بخش ارزیابی نمیشود، در صورتی که اینگونه موارد تابع نتایج هستند.
وی همچنین افزود: کدام عقلانیتی حکم میکند که این چنین رفتار کنیم؟ بر فرض محال هم، بنا شد گشت ارشاد فعال باشد و این اقدام درست تلقی شد، نحوه رفتار باید چگونه باشد؟ رفتار امروز در این مورد چنان است که گویی ما تعمدی در خشمگین کردن و دلسرد کردن مردم و عاصی کردن جوانان داریم! مشخص نیست که این رفتارها و رویکردها از کجا ناشی میشود. از مرکزیتی که این امر را به عنوان یک فرمان حکومتی، تبدیل به قانون کرده و این جریان را راه انداخته تا برادر و خواهر مجری که در کف خیابان این دستور را اجرا میکنند، همه باید به این مساله فکر کنیم که این اقدام و برخوردی که میکنیم به چه نتایجی ختم میشود! آیا قصد داریم بیش از این جامعه خود را ملتهب و دو قطبیهای خطرناک در این جامعه ایجاد کنیم!
آقای ادیب در پاسخ به این پرسش که در روش آنچه امروز تحقق امر به معروف و نهی از منکر خوانده میشود، باید چه اصلاحاتی صورت گیرد؟ گفت: قبل از اصلاح روش، باید تلاش برای این گونه اجبار کردنها به این دلیل که امروز قابل عمل شدن نیست و آثار منفی دارد برداشته شود.
وی ادامه داد: درباره نوع روش باید گفت که تبلیغ، ترویج و رساندن پیام و دعوت کردن و تشویق کردن باید به نحو احسن اتفاق بیفتد و با بیان خوب و محبت آمیز باشد ضمن اینکه باید توجه داشته باشیم که رفتار دینی و عبادی ما به عنوان یک انسان، بخشی از مجموعه رفتارهای انسانی ماست. با جامعهای که ناهنجاریها و مشکلات جدی که هیچ کدام مورد قبول دین و ارزشهای دین نیست، مواجه هستیم، از فساد، اختلاس، ناامنی، اختلاف طبقاتی و امثالهم، سهم و وزن حفظ ظاهر اسلامی برای آقایان یا خانومها چقدر است؟ ما چطور میتوانیم در جامعهای که مسایل بنیادیتر نیازمند به رسیدگی هستند، توجه خود را به مسالهای معطوف کنیم که در صف مسایل، خیلی عقبتر قرار میگیرد مگر اینکه بخواهیم ظاهرگرایانه و بدون توجه به واقعیتهای جاری در جامعه عمل کنیم.
وی تأکید کرد که در شرایط کنونی اگر قانونی در این مورد وجود دارد باید به حالت تعلیق درآید، اگر دستگاهی و نهادی برای الزام و اجبار وجود دارد به این دلیل که نتیجه بخش نیست و آثار منفی بسیاری به دنبال دارد، باید اصلاح و چه بسا برچیده شود. ما متأسفانه معنای امر به معروف و نهی از منکر را چنان مبتذل و بی مایه کردیم که به یک ابزاری برای ناراضی تراشی و مخالفت مردم با ارزشهای دینی تبدیل شده است.
آقای ادیب در ادامه «ثمربخشی» و «نبودن فساد و فتنه» را از شروط امر به معروف دانست و گفت: وقتی امروز نوع امر به معروف ثمر بخش نیست و فتنه انگیز و فساد آور است چرا باید بر ادامه آن اصرار ورزید! حادثه درگذشت خانم مهسا امینی بسیار تلخ و ناراحت کننده بود و از دید مردم پنهان نمیماند و با دو بیانیه نمیتوان مساله را رفع و رجوع کرد. علاوه بر این، چرا باید مصالح ملی بازی گرفته شود؟! جدای از اینکه رضایت عمومی نادیده انگاشته میشود، به گمان من از موضع دینداری، درد دین و اسلام داشتن، اقداماتی که به بدگمان کردن مردم و بیزار کردن مردم از ارزشهای دینی منجر میشود، حتماً باید در این زمینهها بازاندیشی صورت بگیرد.
وی با بیان اینکه از دیدگاه بسیاری از کارشناسان اقدامات گشت ارشاد در قالب امر به معروف و نهی از منکر به نفع کشور و دین تمام نمیشود، اظهار داشت: بسیاری از افراد این احساس را دارند که این اقدامات فقط برای راضی نگه داشتن یک معدود افراد ظاهرنگر، برای اینکه در کارنامه خود گفته باشیم که به یک وظیفهای عمل کردیم و گزارشی برای کسانی ارایه کنیم که ما بر سر فلان مساله جدیت به خرج دادیم، انجام میشود و گویا این رفتارها و جریانها غیر از این، دستاوردی ندارد.
آقای ادیب تحقق اهداف اصلی امر به معروف و نهی از منکر را مورد ارزیابی قرار داد و عنوان کرد: امر به معروف و نهی از منکر دو جنبه بسیار مهم در فرهنگ اسلامی دارد، اولین جنبه مسئولیت، تعهد و دردمندی است که یک مسلمان نسبت به دیگر مسلمانان دارد و این امر باید در همه عرصههای زندگی مومنانه خود را نشان دهد. همان شرعی که میفرماید بر مسلمان واجب است که اگر معروفی را برادر یا خواهر مسلمانش ترک کرد به او هشدار دهد، همان شرع هم میفرماید مسلمان نیست کسی که از درد و رنج مسلمانان دیگر بی خبر باشد و اهتمامی نسبت به زندگی آنان نداشته باشد، همان شرع همچنین میفرماید مسلمان نیست کسی که در خانه خود سیر بخوابد و از گرسنگی همسایه اش بی خبر باشد.
وی ادامه داد: ما باید امر به معروف و نهی از منکر را در این معنا و ساحت یعنی چیزی از جنس دردمندی و مسئولیت مشترک ببینیم. همانطور که من باید نسبت به سیری، گرسنگی، بیماری و سلامت همسایه ام نگران باشم، همانطور که رسول خدا (ص) اگر کسی سه روز به نماز جماعت نمیآمد، به احوالپرسی او میرفتند و جویای حال او میشدند که چرا حضور ندارد، امر به معروف و نهی از منکر هم باید اینگونه خود را نشان دهد یعنی یک حساسیت اجتماعی میان جامعه مسلمان وجود داشته باشد به گونهای که نسبت به درد و رنج، انحراف و خطاها، کاستیها و مشکلات هم تعهد داشته باشند و به تعبیر قرآن کریم «وَالمُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم أَولِیاءُ بَعضٍ»؛ مومنین باید نسبت به هم یک رابطه و پیوستگی عمیق داشته باشند و نتیجه این رابطه و پیوستگی، همین است که به درد هم برسند و مشکلات هم را جبران کنند و تذکر دهنده و یادآور یکدیگر باشند.
آقای ادیب تحقق این بُعد امر به معروف و نهی از منکر را ناموفق دانست و بیان کرد: متأسفانه در دنیایی که درصد فردیت بالا رفته، میبینیم که در بسیاری از جوامع غربی، همسایه از همسایه بی خبر است. این امر یکسری جوانب مثبت دارد از جمله اینکه مزاحم هم نمیشویم و یکسری جنبه منفی دارد و آن اینکه از درد و رنج و مشکلات هم باخبر نمیشویم.
وی ادامه داد: این بُعد یا مرحله ربطی به حکومت، قدرت و تمرکز امور در یک نهاد، اداره، وزارتخانه و امثالهم ندارد بلکه ایجاد یک حس تعهد عمومی در میان مردم و بیداری و حساس بودن اعضای جامعه است که مسالهای بسیار ارزشمند و گرانبهاست.
وی «تقویت نظارت عمومی» را از دیگر اهداف امر به معروف و نهی از منکر دانست و اظهار داشت: در این مورد شاید بتوان گفت که برعهده حکومت است که اسباب این نظارت عمومی را تسهیلگر باشد، اما قرار است که این نظارت عمومی نسبت به عناصر تأثیرگذار جامعه از جمله قدرتمندان، ثروتمندان، افراد مشهور و سلبریتیها اتفاق بیفتد. اما متأسفانه در جامعه ما این اصل بالعکس شده چرا که انسانهای گمنام، تهی دست و بی قدرت جامعه که اصولاً نقش چندانی در روندهای عمومی یک اجتماع ندارند، تحت نظارت عمومی قرار میگیرند. به تعبیر امام علی (ع) اسلام برای برخی مثل پوستین وارونه شده است.
وی معتقد است که امر به معروف یکی از امکانات در اختیار قدرت و حاکمیت است در حالی که امر به معروف قرار بود یکی از امکانات در اختیار جامعه و فضای عمومی برای کنترل قدرت و ثروت در ملاء جامعه باشد، به گمانم امروز این قصه کاملاً معکوس شده است.
آقای ادیب در پایان گفت: طبیعاً بخش فردی امر به معروف و حساسیت فردی باید با مهربانی، دوستی، دلسوزی و الفت همراه باشد و بخش نظارت عمومی طبیعتاً باید از سوی عامه جامعه نسبت به ارباب ثروت و قدرت جاری باشد که متأسفانه فعلاً معکوس شده است. امروز هزینههای سنگینی را تحمیل میکنیم، جدای از همه فشاریی که بر ملت و مصالح ملی میآوریم، چهره دین را در نگاه بسیاری از مردم و جوانان خود زشت میکنیم تا چه رسد به چهرهای که دنیا از ما میبیند.