ارتشهای ربات رسانههای اجتماعی که توسط کشورهایی مانند عربستان سعودی و امارات تشکیل شدهاند در کمین نشستهاند و آماده حمله به دیدگاههای مخالفان و گسترش تبلیغات ملی گرایانه هستند. شرکتهای سیلیکون، ولی با دسترسی بیسابقهای به دادههای ما تاکنون نتوانستهاند این حملات الکترونیکی را خنثی کنند.
فرارو- مگان اوتول، روزنامه نگار سردبیری که عموما در مورد منازعات جهانی و مسائل حقوق بشری گزارش میدهد. گزارشهای او بیش از دهها کشور از جمله عراق، ایران، اسرائیل – فلسطین، لبنان و منطقه مرزی سوریه و ترکیه را پوشش داده اند. این روزنامه نگار تحقیقی برنده جوایز متعددی بوده و دو دهه سابقه فعالیت روزنامه نگاری دارد. او درباره موضوعات مختلف از جنگ علیه داعش تا تاثیرات اقتصادی تحریم امریکا بر ایران و بحران پناهجویان در دریای مدیترانه را پوشش داده است.
هم چنین، او یکی از اعضای پروژه احراز هویت جهانی «بلینگ کَت» است که در تحقیقات منبع باز جنایات جنگی احتمالی در منازعه روسیه و اوکراین مشارکت دارد. آثار مگان جوایز مختلفی از جمله جایزه عفو بینالملل را دریافت کردهاند. او بخشی از بزرگترین تحقیق مشترک در تاریخ روزنامه نگاری کانادا موسوم به «آب آلوده شده» بود که برنده جایزه شد تحقیقی که سطوح ناامن سرب در آب آشامیدنی را فاش ساخت. او دو بار برنده جایزه پولیتزر شده است.
به گزارش فرارو به نقل از میدل ایست آی، برای سالیان متمادی ویدئوهای تبلیغاتی درباره رباتهای انسان نما که توسط شرکت مهندسی ایالاتمتحده بوستون «داینامیکس» ایجاد ساخته شده بودند گمانهزنیها و هشدارها را در مورد ظرفیت بالقوه ارتش خودکار در آینده افزایش داده اند. رباتها با دقت وهم آوری در حال دویدن، پریدن و تمرین پارکور نشان داده میشوند. از برخی جهات آنان به طرز عجیبی انسانی به نظر میرسند. از جهات دیگر آنان قطعا این گونه نیستند.
پهپادها پیشتر یک عنصر آزار دهنده جداسازی را به تجارت جنگ آوردهاند، زیرا ارتشها اکنون میتوانند بمبها را با لمس یک کلید از یک کنسول رایانه در هزاران مایل دورتر پرتاب و شلیک کنند. آیا مرز بعدی میتواند شامل درگیریهای زمینی باشد که توسط ارتشهای رباتهای رقیب انجام میشود؟ در دنیای جنگ آنلاین، همان طور که «مارک اوون جونز» در کتاب جدید خود با عنوان «اقتدارگرایی دیجیتال در خاورمیانه: فریب، اطلاعات نادرست و رسانههای اجتماعی» شرح میدهد ما پیشتر به آن نقطه رسیده ایم.
ارتشهای ربات رسانههای اجتماعی که توسط کشورهایی مانند عربستان سعودی و امارات تشکیل شدهاند در کمین نشستهاند و آماده حمله به دیدگاههای مخالفان و گسترش تبلیغات ملی گرایانه هستند. شرکتهای سیلیکون، ولی با دسترسی بیسابقهای به دادههای ما تاکنون نتوانستهاند این حملات الکترونیکی را خنثی کنند.
جونز بررسی میکند که چگونه در دهه گذشته، «خوش بینی فنی» بهار عربی ۲۰۱۱ میلادی به سرعت جای خود را به ظهور اقتدارگرایی دیجیتال داد که از طریق آن کشورهای خلیج فارس از رسانههای اجتماعی «به عنوان ابزاری برای سرکوبگری ضد انقلابی» استفاده میکنند. افزایش تعداد رباتهای توئیتر دامنه انتشار اطلاعات نادرست را بسیار گسترش داده در حالی که شبکههای ترول برای ارعاب مخالفان و به گروگان گرفتن بحثهای مهم سیاسی به کار گرفته میشوند.
جونز مینویسد: «دستکاری رسانههای اجتماعی برای سرپوش گذاشتن بر انتقادات از عربستان سعودی به جنبه تعیین کننده رویکرد محمد بن سلمان تبدیل شده است. در واقع، سعود القحطانی یکی از دستیاران ارشد او به دلیل نقش ادعاییاش در کنترل هزاران ربات و ترول در رسانههای اجتماعی عربی لقب «ارباب مگسها» را از آن خود ساخته است».
جونز خاطر نشان میسازد که بحران دیپلماتیک خلیج فارس در سال ۲۰۱۷ میلادی «نقطه عطفی در منطقه پسا حقیقت» بود، زیرا کشورهای محاصره کننده قطر از جمله عربستان سعودی، امارات، مصر و بحرین عملیات انتشار اطلاعات نادرست بیسابقهای را برای توجیه کارزار ضد قطری خود آغاز کردند. استفاده از شرکتهای روابط عمومی، همراه با رباتها و ترولها تصور نادرستی از خصومت عمومی نسبت به دوحه و شرکای ادعایی آن در «محور شرارت» تازه اختراع شده که ترکیه و اخوانالمسلمین را شامل میشد ایجاد کرده بود.
جونز توضیح میدهد علیرغم آن که لابیهای سعودی یک سایت تبلیغاتی برای ترویج اطلاعات نادرست ضد قطر ایجاد میکردند که اغلب اقتصاد کشور را منفی نشان میداد سربازان الکترونیکی سخت کوشیدند تا اطمینان حاصل کنند که هشتگهای منتقد قطر به هشتگهای رایج و محبوب تبدیل میشوند.
بحران خلیج فارس یک عملیات فریب همه جانبه بود که در ابتدا با انتشار خبری در خبرگزاری دولتی قطر (QNA) آغاز شد که در آن امیر آن کشور به ستایش حماس، حزب الله و ایران پرداخته بود. دوحه معتقد است که آن سایت به عنوان بهانهای برای توجیه محاصره بعدی هک شد. جونز آمادهسازی و هماهنگی انجام شده برای این عملیات را برجسته ساخته و اشاره میکند که چند روز پیش از انتشار خبر درباره اظهارات ادعایی منتسب به امیر قطر هشتگی در رسانههای اجتماعی شروع به کار کرد: «قطر، سرمایه گذار ترور».
او میافزاید: «بحران خلیج فارس شاید یکی از اولین نمونههای درگیری سیاسی باشد که توسط یک عملیات چند سطحی سایبری و انتشار اطلاعات نادرست آغاز شد و تداوم یافته است».
کتاب او تعداد زیادی از نمونههای دیگر را فهرست میکند که در آن کشورهای حوزه خلیج فارس ارتشهای آنلاین را به عنوان مدافعان رژیمهای مستقر به کار میگیرند و با استفاده از انبوه توئیتها از نیروهای همسو با عربستان سعودی در تلاشی برای منحرف کردن افکار عمومی از انتقادات مطرح شده درباره نقض حقوق بشر توسط ریاض در یمن استفاده میکنند و به ستایش از رویکرد ریاض میپردازند. هم چنین، این ارتش سایبری رباتهایی را برای اسپم کردن هشتگ «جمال خاشقجی» یک سال پس از قتل او مورد استفاده قرار داد و با باز کردن هشتگ مطالب نامرتبطی مانند این که «کارگران خارجی از کار در عربستان لذت میبرند» نمایش داده میشدند.
جونز با استناد به تحلیل گسترده خود خاطرنشان میکند تا ۹۱ درصد از حسابهای توییتر که پستهای «محمد بن زاید» رهبر امارات را به اشتراک میگذارند جعلی هستند.
نحوه مبارزه با این حمله هم چنان یک سوال باز و بیپاسخ مانده است. علیرغم آن که توئیتر به طور دورهای رباتهای تبلیغاتی عربستان سعودی و امارات متحده عربی را به حالت تعلیق در میآورد مگسهای الکترونیکی به سرعت دوباره ظاهر میشوند.
در عین حال، عربستان سعودی یک سرمایه گذار برجسته در سیلیکون، ولی است که به نگرانیها در مورد نحوه استفاده از این نفوذ دامن میزند. جونز مینویسد: «این تصور از شرکتهای رسانههای اجتماعی که در خدمت مستبدان هستند به شدت در منطقه احساس میشود».
در سال ۲۰۲۰ میلادی گزارشگران بدون مرز «تیپ الکترونیکی» عربستان سعودی را که شبکهای از رباتها و ترولهای طرفدار آن رژیم که روزانه بیش از ۲۵۰۰ توئیت تولید میکند به عنوان یکی از ۲۰ شکارچی دیجیتال برتر جهان معرفی کرد. ریاض حتی توانسته به مقر توئیتر نفوذ کند و جاسوسانی را برای کار در آن شرکت و جمع آوری اطلاعات حساس به آنجا اعزام کند.
امروزه پیشرفت هوش مصنوعی سبب شده تا آینده اقتدارگرایی دیجیتالی از نظر پنهان بماند. جونز معتقد است که شبح هوش مصنوعی جریانهای بیپایانی از تبلیغات را راه اندازی میکند. او مینویسد: «با اندک ضمانتهای اخلاقی برای جلوگیری از چنین پدیدهای ما وارد مرحله هشدار دهنده تازهای میشویم که در آن رژیمها و حاکمان میتوانند فریبکاری را به طیف وسیعی از مخاطبان القا کنند».
مورد بدنام «روزنامه نگاران جعلی» که در آن یک شبکه مرموز متشکل از حداقل ۱۹ تحلیلگر فرضی که هیچ یک از آنان در دنیای واقعی وجود نداشتند و دهها مقاله درباره خاورمیانه در حدود ۵۰ رسانه منتشر کردند گستره و دامنه بالقوه این موضوع را برجسته میسازد: عملیات فریب، همراه با دشواری مبارزه با آن در عصر کاهش منابع روزنامه نگاری.
کتاب جونز تصویر بسیار دقیقی از چشمانداز دیجیتال فعلی ترسیم میکند و نشان میدهد که هیچ راه حل سریعی برای برطرف کردن این موضوع وجود ندارد. ابزارهای تایید قویتر مانند احراز هویت شخص ثالث برای تایید واقعی بودن افراد پیش از آن که به آنان اجازه باز کردن حساب در رسانههای اجتماعی داده شود میتوانند به جلوگیری از هجوم رباتها کمک کنند. با این وجود، جونز نگرانیهای مرتبط با حریم خصوصی چنین طرحی را تایید میکند. اجرای بهتر طرح مقابله با انتشار اطلاعات نادرست غیر انگلیسی زبان نیز برای فرار از چنگال آن چه او «شرقشناسی دیجیتال» مینامد مورد نیاز است.
علیرغم آن که ناراحت کننده است، اما مطالعه محتوای کتاب «اقتدارگرایی دیجیتالی در خاورمیانه» برای هر آن کس که نگران برتری ارتشهای الکترونیکی و تهاجم آنان به سیاست و گفتمان عمومی ما میباشد امری ضروری به نظر میرسد.