سرکرده باند سه نفره به کارآگاهان گفت: قصد داشتیم یک دستگاه خودروی باری را سرقت کنیم تا با آن سرقتهای دیگر در شهر انجام بدهیم. به همین دلیل آب نمک بلالها را به مواد بیهوشی آلوده کردیم تا این که راننده پیکان وانت از راه رسید. من هم که منتظر چنین فرصتی بودم بلال آلوده و مسموم را به او دادم، سپس با کمک همدستانم سوار بر موتورسیکلت او را تعقیب کردیم. زمانی که در کنار جاده توقف کرد و بیهوش شد من پشت فرمان نشستم و پیکر نیمه جان او را در بیابانهای شاندیز رها کردیم.
اعضای باند راهزنان جادهای در حالی با تلاش کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد دستگیر شدند که ماجرای فروش بلالهای سمی برای سرقت خودرو لو رفت.
به گزارش خراسان، اواخر مهر گذشته رانندهای که با خودروی پیکان وانت، مواد غذایی و خشکبار شرکتهای تولیدی را در مشهد و شهرهای اطراف توزیع میکرد برای کسب نان حلال دوباره پشت فرمان خودرواش نشست و از شهر جدید گلبهار به سمت مشهد به راه افتاد.
او در حالی که هنوز بستههای مواد غذایی زیادی در قسمت بار خودرو برای توزیع داشت، چشم به آسفالت بزرگراه جاده آسیایی دوخته بود که ناگهان پدال ترمز را فشرد و خودرو را در کنار پل روستای ناظریه متوقف کرد.
راننده جوان با مشاهده «بلالهای هوس انگیز» در کنار جاده که روی زغالها خودنمایی میکردند، تصمیم گرفت طعم «بلالهای طلایی رنگ» را بچشد.
او با خوشرویی در کنار جوان بلال فروش قرار گرفت و دقایقی بعد با ولع خاصی بلال را به دندان کشید. «علی» (راننده پیکان وانت) سپس با پرداخت هزینه بلال، دوباره پشت فرمان خودرو نشست و پایش را روی گاز گذاشت، ولی هنوز مسافت زیادی را طی نکرده بود که احساس کرد سرگیجه عجیبی دارد.
سعی کرد به مسیر ادامه دهد، چون فاصله زیادی تا مشهد نداشت، اما حس سردرد و خواب آلودگی همه وجودش را فراگرفت. راننده جوان که دیگر نمیتوانست خودرو را کنترل کند، دوباره در حاشیه جاده توقف کرد و بیهوش شد.
چندین ساعت بعد و در حالی که خورشید در حال جمع کردن شاخههای طلایی خود از آسمان شهر بود، راننده جوان چشمانش را گشود و خود را در حالی که روی خاکها افتاده بود، در بیابانی یافت.
هنوز سردرد عجیبی را احساس میکرد. همه جا خلوت بود و او فقط زمینهای کشاورزی را میدید. به زحمت تکانی خورد، اما هنوز نمیدانست چه حادثهای برایش رخ داده است. در این هنگام کشاورزانی که از آن منطقه عبور میکردند با مشاهده وضعیت وخیم مرد جوان، با امدادگران اورژانس تماس گرفتند و این گونه راننده پیکان وانت به بیمارستان طالقانی مشهد منتقل و بستری شد. او بعد از سه روز درمان پزشکی، سلامتی خود را بازیافت و تازه به خاطر آورد که چگونه در حاشیه بزرگراه دچار سرگیجه شده است!
اما نه تنها از خودرو و بار مواد غذایی اش خبری نبود بلکه حتی تلفن همراه هم نداشت. او با کمک کارکنان بیمارستان، با پلیس ۱۱۰ و خانواده اش تماس گرفت و برای اعلام شکایت به پلیس آگاهی رفت.
با توجه به حکایت تلخ جوان راننده و با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ احمد نگهبان (رئیس پلیس مشهد) پیگیری این پرونده به گروه ورزیدهای از کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد سپرده شد.
وقتی مرد جوان ماجرای «بلال خوری» را برای سرگرد رحیم پور (رئیس دایره جرایم خشن آگاهی) بازگو کرد، بی درنگ تحلیلهای کارشناسی و ردزنی دزدان خودرو به «بلال فروش قلابی» گره خورد، اما بررسیهای کارآگاهان که زیر نظر سرهنگ صادقی (رئیس پلیس آگاهی مشهد) وارد مرحله عملیاتی شده بود، حکایت از آن داشت که فردی با مشخصات ارائه شده از سوی شاکی در کنار بزرگراه بساط بلال فروشی ندارد.
در عین حال تحقیقات کارآگاهان با استفاده از شگردهای تخصصی برای یافتن سرنخی از این ماجرا ادامه یافت تا این که مشخص شد از کارت سوخت خودرو در یکی از پمپهای بنزین اطراف بزرگراه آسیایی استفاده شده است. این گونه بود که دامنه تحقیقات به جایگاه سوخت رسید و شماره پلاکهایی از یک خودروی سواری به دست آمد که از کارت سوخت خودروی سرقتی استفاده کرده بود.
کارآگاهان با هماهنگیهای قضایی و در یک عملیات ضربتی موفق شدند مالک خودروی سواری را دستگیر کنند و به پلیس آگاهی انتقال دهند. این جوان ۳۰ ساله اعتراف کرد کارت سوخت را از یکی از دوستانش در حاشیه شهر طرقبه شاندیز دریافت کرده است بنابراین ادامه عملیات کارآگاهان به باغ ویلایی در یکی از روستاهای گردشگری منطقه طرقبه کشید و دو جوان متهم به سرقت درحالی دستگیر شدند که مدارک خودرو و گوشی تلفن راننده پیکان وانت به همراه لوازم و قطعات دیگری از باغ ویلایی مذکور کشف و ضبط شد.
با اعترافات دو جوان ۲۵ و ۳۱ ساله، تحقیقات پلیس ادامه یافت و محل اختفای خودروی وانت نیز لو رفت. با حضور کارآگاهان در یکی دیگر از باغ ویلاهای منطقه شاندیز، خودروی شاکی در حالی که هنوز بار آن تخلیه نشده بود، به مقر انتظامی انتقال یافت.
سرکرده این باند سه نفره در بازجوییهای تخصصی به کارآگاهان گفت: قصد داشتیم یک دستگاه خودروی باری را سرقت کنیم تا با آن سرقتهای دیگر در شهر انجام بدهیم. به همین دلیل آب نمک بلالها را به مواد بیهوشی آلوده کردیم تا این که راننده پیکان وانت از راه رسید. من هم که منتظر چنین فرصتی بودم بلال آلوده و مسموم را به او دادم، سپس با کمک همدستانم سوار بر موتورسیکلت او را تعقیب کردیم. زمانی که در کنار جاده توقف کرد و بیهوش شد من پشت فرمان نشستم و پیکر نیمه جان او را در بیابانهای شاندیز رها کردیم، اما هنوز نتوانسته بودیم مواد غذایی (بار خودرو) را بفروشیم که دستگیر شدیم.
بررسیهای کارآگاهان با نظارت مستقیم فرمانده انتظامی مشهد برای کشف جرایم احتمالی دیگر اعضای این باند خطرناک همچنان ادامه دارد.