اینکه چطور مهدی تاج یکباره اینقدر رشید شده و در چشمبههمزدنی پی برده میتواند بهراحتی با ادبیاتی بحثبرانگیز در تلویزیون حرف بزند، تقویتکننده شایعاتی است که پیشتر هم دربارهاش رواج داشته است. اینکه پشت او به جای قرصی گرم است که حسابی برایش مصونیت میآورد. شاید بخشی از این موضوع را بتوان در بولتنهای محرمانهای که خبرگزاری فارس منتشر کرده و تعدادی از آنها فاش شد، جست. جایی که درست یا غلط عنوان شده مهدی تاج بهترین گزینه برای ریاست فدراسیون فوتبال ایران است و باید حمایت شود
روزنامه شرق نوشت: مهدی تاج، رئیس کنونی فدراسیون فوتبال، در حال درنوردیدن مرزهای عجیبی است؛ مردی که با ادعای خودش از سال ۱۳۶۸ تاکنون مدیریت کرده، بهتازگی به این نتیجه رسیده که ادبیات با وقار و متانت جواب نمیدهد و حمله و تحقیر رقیب، آن هم با زبانی ناشایست، برایش بیشتر کارایی دارد.
مهدی تاج یکی، دو روز پیش در شبکه ورزش روبهروی مجریان یکی از برنامههای جام جهانی نشست تا درباره عملکرد خودش و تیم ملی در قطر حرف بزند. بیشتر جملاتی که او به زبان راند، بوی توهین و طعنه میداد و کمتر ذهنش درگیر مسائلی بود که باید پاسخش را بدهد. او با تحقیر پرسشگر، روی نادانی مجری، به شکل زنندهای تأکید داشت و چنان قیافه دانای کلی به خود گرفته بود که انگار همه مشکلات مملکت را بهتنهایی به دوش کشیده و آنها را حل کرده است.
مردی که هنوز هم متهم به اعمال بزرگترین خسارت تاریخ فوتبال ایران است، با بیاعتنایی و جسارت خاصی در پاسخ به این سؤال که پرسیده میشود پرونده مارک ویلموتس کجاست، میگوید «توی جیب منه».
مشخص است که مردی با این ادبیات، در چنین جایگاهی و آن هم با چنین سنوسالی، بدون دلیل یکباره شهامت پیدا نمیکند تا در رسانه بهظاهر ملی اینقدر احساس قدرت کند که با ادبیاتی زننده مخاطبان را سر کار بگذارد. تاج یا فراموش کرده یا احتمالا آنقدر دلش از حمایتهای پشت پرده قرص است که نگران بزرگترین افتضاح مدیریتی ورزش با خسارت شش میلیون یورویی که خوشحال است ۳.۲ میلیون یورو شده، نیست. او حتی فراموش کرده که همین قرارداد وادارش کرد قلبش درد بگیرد و عطای ریاست در فدراسیون فوتبال را به لقایش ببخشد و پیش از موعد از کار کنار برود.
حالا آنقدر خیالش راحت است که در تلویزیون کسی نمیتواند به او بگوید بالای چشمش ابروست و میتواند در چشم یکی مثل جواد خیابانی زل بزند و بگوید «گریهات نگیرد». یا اینکه بهصراحت تمام دو مجری را به «گرگ و دُمب گرگ» تشبیه کند و لبخند فاتحانهای بزند.
اینکه چطور مهدی تاج یکباره اینقدر رشید شده و در چشمبههمزدنی پی برده میتواند بهراحتی با ادبیاتی بحثبرانگیز در تلویزیون حرف بزند، تقویتکننده شایعاتی است که پیشتر هم دربارهاش رواج داشته است. اینکه پشت او به جای قرصی گرم است که حسابی برایش مصونیت میآورد. شاید بخشی از این موضوع را بتوان در بولتنهای محرمانهای که خبرگزاری فارس منتشر کرده و تعدادی از آنها فاش شد، جست. جایی که درست یا غلط عنوان شده مهدی تاج بهترین گزینه برای ریاست فدراسیون فوتبال ایران است و باید حمایت شود. البته بیدلیل نیست که در چنین فضایی، پیش از اعلام کاندیداتوری مهدی تاج برای ریاست فدراسیون فوتبال روزنامه کیهان هم به میان میآید و بهشدت به منتقدان مهدی تاج میتازد و او را گزینهای مناسب برای فدراسیون فوتبال ایران میداند.
شاید پیشرفت همین تفکر در صداوسیماست که مجریان این نهاد علاوه بر ضعف ظاهری در مواجهه با چنین رئیسی، قدرت یکی به دو کردن با او را از دست دادهاند؛ به عبارت سادهتر شاید اجازه بهچالشکشیدن مهدی تاج را ندارند. آنها هم احتمالا برای ماندن بر «مدار» مجبور هستند توهینهایی را که از طرف تاج میشود، با لبخندهای تلخی سپری کنند.
عجیب است که مهدی تاج فقط حاضر میشود با تلویزیون صحبت کند و عجیب است که در بحبوحه اتفاقات رخداده در پرونده مارک ویلموتس یکی مثل علی رضوانی در برنامه ۲۰:۳۰ مهدی تاج را جلویش مینشاند و با سؤالاتی تشریفاتی سعی در تطهیر قرارداد با مرد بلژیکی میکند. او و تاج پول هدررفته مملکت را نادیده میگیرند و میگویند به خاطر تحریم است.
تاج در یک رفتوبرگشت به فدراسیون فوتبال جانی تازه گرفته؛ درد قلبش از بین رفته و زبانش تندتر شده است؛ به گونهای که برای استفاده از الفاظ و ادبیات زننده در قاب تلویزیون واهمهای ندارد. او هشت شهریور به فوتبال برگشت و ۱۰ روز بعد در کنفرانسی خبری سعی در توجیه اقداماتش کرد. با این حال او همان زمان که هنوز تیم ملی در جام جهانی آبروریزی نکرده بود، برخلاف امروز، جملات قشنگی به کار برد. جملاتی که بوی میهن و سرزمین عزیز میداد.
همان زمان تاج میخواست از کیروش، گزینهای که احتمالا او هم تحمیلی بود دفاع کند و در واکنش به دلیل قطع همکاری با اسکوچیچ گفت: «به هر جهت برای من سادهتر بود که اسکوچیچ بماند. هیچ مسئولیتی هم بر عهده نمیگرفتم. مثل خیلیها میگفتم من که این مربی را نیاوردم. اگر تیم ملی نتیجه گرفت که چه بهتر، اگر هم نتیجه نگرفت میگوییم انشاءالله بعدا تصمیم میگیریم؛ ولی این ریسک را کردم فقط به خاطر کشور، میهن و سرزمین عزیزمان. میدانم عدهای از پیشکسوتان و بزرگان به هر دلیلی با آمدن کیروش مخالف هستند یا اصلا با آمدن من مخالف هستند. واقعا به احترام تیم ملی، کشور و پرچم عزیزمان، دست همه آنها را میبوسم و همه حرفهایشان را هم قبول دارم؛ اما به خاطر کشور از تیم ملی و شرایط موجود حمایت کنند».
ادبیات آن زمان تاج کجا و ادبیات امروزش که مخاطب را به «نفهمی» متهم میکند، حمله را در اولویت قرار میدهد و دوباره برای حفظ کارلوس کیروش سینه سپر میکند، کجا؟ بهراستی اگر او پشتش به جایی گرم نباشد، یکباره از یک بیمار قلبی تبدیل به مهاجمی با زبان تند میشود؟