بنیامین نتانیاهو بار دیگر به عرصه قدرت در اسرائیل بازگشت و این بار کابینهای را شکل داده که از دیدگاه بسیاری از کارشناسان، راستگراترین و افراطیترین کابینه اسرائیل در دهههای گذشته محسوب میشود. در خصوص تاثیر روی کار آمدن چنین کابینهای بر تحولات داخلی اسرائیل و مسائل منطقهای با احمد زیدآبادی گفتگو کردهایم.
به گزارش هممیهن؛ احمد زیدآبادی، کارشناس امور بینالملل که بهطور خاص در خصوص اسرائیل مطالعات زیادی صورت داده، معتقد است، کابینه جدید اسرائیل به رهبری بنیامین نتانیاهو یک کابینه بحرانساز خواهد بود. او معتقد است که نتانیاهو دستش زیر ساطور احزاب تندرو و راستگرایی است که با لیکود ائتلاف کردهاند، بنابراین برای پیشبرد سیاستهای این احزاب و جلوگیری از تیره شدن روابط اسرائیل با غرب و اعراب منطقه، نیاز به بحرانسازی در داخل و خارج اسرائیل دارد.
گفته میشود که کابینه جدید اسرائیل، افراطیترین و راستگراترین کابینهای است که در اسرائیل روی کار آمده است. وقتی چنین چیزی میگوئیم، مبنای مقایسهمان چیست؟ این کابینه چه ویژگیهایی دارد که همه اینطور دربارهاش حرف میزنند؟
کابینه فعلی اسرائیل را با مجموعه کابینههایی که از ابتدای تاسیس اسرائیل تا به حال روی کار آمدهاند، مقایسه میکنند. تا چندین دهه، اصولا حزب کارگر، از ابتدای شکلگیری اسرائیل تا زمان شکلگیری حزب لیکود در اواخر دهه هفتاد، حزب حاکم بر اسرائیل بود. وقتی که لیکود قدرت گرفت، راستگرایان نیروی موثر در عرصه سیاسی شد. دولتهایی که به رهبری حزب لیکود شکل گرفتند، معمولا ائتلافی هم بودند. اسحاق شامیر هم البته یک دولت خیلی تندرو تشکیل داد.
اما بعد از آن، دولتهایی که شکل میگرفت، تحت کنترل لیکود بود و احزاب کوچک میانهرو و احزاب سکولار و احزاب چپ در دولتهای لیکود حضور داشتند. این دولت فعلی بهطور کلی از چهار جناح تشکیل شده که البته در درون اینها گرایشات مختلفی هم هستند. دو حزب مذهبی به نام شاس و یهودیت توراتی هستند که معمولا در دولتها حضور داشتند. اما چون فقط یکی از طرفهای ماجرا بودند، خواستههایشان توسط احزاب سکولار کمی تعدیل میشد.
اینها به لحاظ سیاسی خیلی تندرو نبودند؛ منظورم در خصوص مسائل مربوط به صلح با فلسطینیها است. اما مقاصد ارتدوکسی خیلی شدید و تندی دارند و خواستار اجرای هر چه بیشتر احکام تلمودی هستند؛ خواستههایی مثل معافیت طلبههای تلمودی از خدمت سربازی، اختصاص بودجهای به اینها و کم کردن یا حتی به صفر رساندن فعالیتهای عمومی در روز شنبه. خواسته دیگرشان حذف و تضعیف گرایشهای مذهبی لیبرالی و محافظهکارانه در جامعه یهودیان مذهبی است. چون یهودیت هم بالاخره دچار تکثیرگرایی و قرائتهای متفاوتی شده است. غیر از یهودیان سکولار یا بیدین و یا اینکه یهودیانی که دین را بهعنوان یک امر مذهبی نگاه میکنند، سه نوع قرائت مذهبی هم از یهودیت وجود دارد. یهودیان ارتدوکس، یهودیان محافظهکار و یهودیان لیبرال. یهودیان ارتدوکس خواستار اعمال محدودیت بر دو قرائت و گرایش اول هستند. مثلا دو قرائت و گرایش اول به زنها اجازه میدهند که پشت دیوار ندبه نیایش کنند و حجاب هم نداشته باشند.
اما ارتدوکسها اینها را اصلا یهودی به حساب نمیآورند. یهودیان ارتدوکس و خواستههایشان تا قبل از این، کمی تعدیل میشدند، ولی الان ورود حزب صهیونیسم مذهبی با متحدش یعنی حزب قدرت یهود، شرایط را تغییر داده است. اینها در داخل یک ائتلاف هستند، اما هر کدام گرایشهای خاصی دارند. در واقع مهمترین داستان، همان حزب قدرت یهود است که خاستگاهش حزب کاخ است و حزب کاخ هم بهعنوان یک حزب تروریستی و در آمریکا یک حزب نژادپرست به حساب میآید و منحل شده است. آقای بنگویر کلا دیدگاههای نژادپرستانه دارد و استفاده از روشهای تروریستی براساس سابقه و رویه حزب کاخ را تائید میکند. حزب اسموتریش هم در تندروی کم از اولی ندارد.
این دو حزب که ملیگرای مذهبی و شدیدا افراطی هستند، در کنار دو حزب مذهبی ارتدوکس، دولت جدید اسرائیل که مرکز اصلیاش حزب لیکود است را به گروگان گرفتهاند. یعنی اگر اینها از ائتلاف خارج شوند، دولت اسرائیل سقوط میکند؛ بنابراین دولت اسرائیل به اینها وابسته شده است. به دلیل این وابستگی و دیدگاههای فوقافراطی این احزاب و با توجه به نبود هیچکدام از گروههای معتدل یا چپ و یا عرب و سکولار، این کابینه به یک کابینه بسیار افراطی و راستگرا تبدیل شده است.
یعنی نتانیاهو برای تشکیل دولت به این احزاب تندرو نیاز داشته است؟ آیا میشود گفت که ائتلاف با این احزاب خواست نتانیاهو نبوده، ولی مجبور بوده با این احزاب ائتلاف کند؟
بله. نتانیاهو در سه پرونده فساد مالی درگیر است. در واقع روند محاکمهاش هم شروع شده است. احزاب دیگر بهخاطر همین پروندههای فساد، حاضر نیستند با حزب لیکود تحت رهبری نتانیاهو ائتلاف کنند. حرف آنها همیشه این بوده که اگر نتانیاهو از رهبری حزب لیکود کنار برود، ما ائتلاف میکنیم و میتوانیم دولت تشکیل دهیم و نیازی هم به احزاب مذهبی تندرو نداریم. اما لیکود حاضر نشده که از رهبری نتانیاهو بگذرد و نتانیاهو هم به موقعیت شخصی خودش چسبیده و میخواهد به هر قیمتی که شده، از زیر بار فشار دادگاه خلاص شود.
تنها احزابی که حاضر شدند تحت رهبری نتانیاهو با حزب لیکود ائتلاف کنند، همین چهار حزب هستند. به صورت مشروط هم وارد این ائتلاف شدند. اینها به لایحهای رای خواهند داد که تا اطلاع ثانوی مشکل نتانیاهو در دادگاه را حل کند. یعنی دادگاه را به تعویق بیندازند و شرایطی فراهم کنند که این پروندههای فساد شاید فراموش شود. این احزاب در ازای این کار، تقاضاهایی دارند. احزاب مذهبی در حوزه مسائل مذهبی و احزاب تندرو، هم در حوزه مسائل مذهبی و هم در حوزه یک سلسله تغییرات سیستم قضایی و مشخصا تغییرات جدی در وضعیت کرانه باختری تقاضاهایی دارند.
در حال حاضر جامعه اسرائیل بهلحاظ نوع نگاهش به جریانات سیاسی دچار تغییراتی شده است؟ یعنی آیا جامعه اسرائیل علاقهمند است طیفهای رادیکال سر کار بیایند که ما الان با یک دولت راستگرا مواجه هستیم؟
از زمانی که راه مهاجرت یهودیان روس به اسرائیل باز شد و حدود یک میلیون روس به اسرائیل رفتند، توازن جمعیتی اسرائیل بههم خورد. این جمعیت اکثرا ملیگرا و تندرو هستند و بیشتر ذیل حزب لیبرمن دستهبندی میشوند. قبلا احزاب میانهرو و چپ، موقعیت خوبی در جامعه اسرائیل داشتند. احزابی مثل حزب کارگر و حزب میرتس موقعیت خوبی داشتند. اما این توازن به هم خورده و از طرفی آنچه بهعنوان روند صلح نامیده شده با مشکلاتی مواجه شده و بههم خورده است. تقریبا در جامعه اسرائیل یک سرخوردگی از آنچه صلح نامیده میشود ایجاد شده است.
منظورم مسئله مبادله زمین در برابر صلح است؛ بنابراین جامعه اسرائیل بهطور کلی گرایشی به سمت احزاب راست پیدا کرده است. البته بهلحاظ عددی شاید حالت نصفبهنصف را داشته باشیم، اما، چون در انتخابات، یک حزب ممکن است حد نصاب آرا را به دست نیاورد، بنابراین مجبور است ائتلاف کند؛ بنابراین بهطور کلی گرایش راست بهویژه در رابطه با فلسطینیها در اسرائیل زمینه اجتماعی پیدا کرده است.
بنیامین نتانیاهو در اسرائیل یک پدیده است و عرصه سیاسی اسرائیل را رها نمیکند. نتانیاهو چه ویژگیای دارد که اسرائیلیها به او اعتماد میکنند؟
کارنامه نتانیاهو نشان میدهد که او سیاستمدار خیلی ممتازی نیست و ویژگیهای خیلی خاصی ندارد که بخواهیم بگوئیم یک بخشی از اسرائیلیها به هیچ قیمتی نمیخواهند از دستش بدهند. در واقع نتانیاهو سیاستمدار راستگرایی است که در روند صلح و در توافق برجام اخلال ایجاد کرده و با یک نوع پروپاگاندا خودش را بهعنوان قهرمان حفظ امنیت اسرائیلیها معرفی کرده است، البته این تبلیغات واقعی هم نیست، اما گویا از جانب اسرائیلیها پذیرفته شده است. چون مزاج اسرائیلیها به راستگرایی گرایش بیشتری دارد. اساسا این آدم و علاقهای که به او پیدا شده، نتیجه شاهکار یا مهارت ویژه خودش نیست و به نظر من این علاقه یک انحطاط است. ولی به هر حال بخش بزرگی از جامعه اسرائیل معتقدند که پرونده فساد نتانیاهو باید نادیده گرفته شود.
نتانیاهو، حزب خودش را به گروگان گرفته است. یعنی موقعیت شخصی خودش اینقدر برایش مهم شده که در طول این سه سال گذشته حاضر شده پنج انتخابات اتفاق بیفتد، دولتها بیثبات شوند و امکان تشکیل یک دولت فراگیر از بین برود تا او بتواند موقعیت شخصی خودش، همسرش و پسرش را فراهم کند. بنابراین، این خودش علامت یک بیماری بزرگ در عرصه سیاسی اسرائیل است، نه نشاندهنده یک مهارت ویژه در مورد شخص نتانیاهو.
ضمن اینکه سالهاست که جامعه اسرائیل نمیتواند چهرههای خیلی ممتازی را در عرصه سیاسی پرورش بدهد و معرفی کند. تقریبا حزب کارگر برای مدتها نتوانسته یک چهره در حد رابین یا پرز برای خودش پرورش دهد.
در حزب لیکود هم اوضاع همین است. در حال حاضر نمیتوانید چهره دومی در حزب لیکود پیدا کنید که بگوئید اگر نتانیاهو نباشد، آن چهره، نفر بعد خواهد بود. فاصله نتانیاهو با نفرات بعدی خیلی زیاد است؛ بنابراین نتانیاهو در لیکود موقعیت پیدا کرده و بقیه هم به حاشیه رفتهاند.
توافق آبراهام در زمان نتانیاهو معرفی شد. حالا با توجه به ترکیب این کابینه سرنوشت توافق آبراهام را چطور میبینید؟
در اسرائیل رهبر حزبی که بهعنوان نخستوزیر معرفی میشود، باید با احزاب ائتلافی خودش یک توافقی را امضا کند. هنوز این توافق امضا نشده است. این توافق تا دوم ماه ژانویه امضا میشود. این توافقات بینهایت مهم است. چون وقتی که امضا شد، کنست هم از اجرایش حمایت میکند و توافق شکل قانونی پیدا میکند. احزاب مذهبی که میخواهند آن انحصار ارتدوکسی را حفظ کنند، ممکن است باعث شوند که خشم جامعه سکولار و مذهبیهای غیر ارتدوکس زیاد شود. ۷۰ درصد یهودیان آمریکا، لیبرال هستند. حتی این احزاب مذهبی میگویند که قانون مهاجرت اسرائیل را باید تغییر داد و بحث تشرف به دین باید طور دیگری شود. سختگیریهایی علیه جوامعی با گرایشهای متفاوت جنسی را میخواهند اجرا کنند.
در حوزه تغییر ساختار دیوان عالی و مسائل مربوط به حوزه فلسطین، اینها خواهان الحاق منطقه C کرانه باختری هستند و حق شهروندی برابر دادن به شهرکنشینها را دنبال میکنند که این کارها توازن منطقه را به هم میریزد. منطقه C تقریبا نصف کرانه باختری است. یعنی اینها حتی آن طرح ترامپ را هم نمیپذیرند و میخواهند به سمت الحاق کرانه باختری پیش بروند و شهرکها را گسترش دهند. حتی برخی از شهرکها را که شارون در نزدیکی نابلس برچید، میخواهند احیا کنند.
در عین حال میخواهند برخی از این شهرکهای غیرقانونی را که طبق قانون خود اسرائیل غیرقانونی اعلام شده و به صورت خودسر در تپهها ساخته شده دوباره بهرسمیت بشناسند. همه اینها میتوانند به صورت مینهایی عمل کنند که منفجر شوند و کل روابط دولت اسرائیل در داخل با عربها و یهودیان میانهرو و هم روابط با جمعیت فلسطینی را به نهایت بحران برسانند. این روند یعنی اینکه اسرائیل با اروپا و آمریکا دچار بحران خواهد شد. اعراب هم نمیتوانند این مسئله را نادیده بگیرند.
بنابراین، دولتی که آمده به هر میزانی که بخواهد به سمت افراطگرایی پیش برود، هم در داخل و هم در خارج بحران ایجاد خواهد کرد. نتانیاهو قول داده که این تندروها را کنترل میکند. اما خود نتانیاهو در موقعیت کنترلکنندگی نیست. اساسا خودش توسط آنها کنترل میشود. چون نتانیاهو دستش زیر ساطور این احزاب تندرو است و هر موقع این احزاب بخواهند میتوانند با خروج از کابینه، دولت را ساقط کنند.
اگر نتانیاهو بخواهد به سمت تندروی پیش نرود، این احزاب ممکن است از دولت خارج شوند. اساسا این گروههای افراطی به این دلیل به دولت نتانیاهو پیوستهاند که خواستههای افراطیشان در یک حدی اجرا شود. اگر قرار باشد خواستههایشان در هیچ سطحی اجرا نشود، پایگاه اجتماعیشان را از دست میدهند.
من تلقیام این است که نتانیاهو یک ایده خیلی مخرب در ذهن دارد. هم میخواهد این سیاستهای تندروانه را پیش ببرد و هم میخواهد روابطش با آمریکا، اروپا و کشورهای عربی دچار بحران نشود. برای تحقق این دو هدف نیاز به بحرانسازی دارد. اول در داخل کرانه باختری نیاز به بحرانسازی دارد؛ بنابراین ممکن است زمینه را برای به راه افتادن موجی از حملات مسلحانه فلسطینیها فراهم کند تا بعد بتواند بگوید که فلسطینیها حمله تروریستی انجام داده اند.
امنیت اسرائیل، هم در داخل و هم در جهانِ خارج، خط قرمز همه است؛ بنابراین اگر این موج حملات مسلحانه به راه بیفتد، نتانیاهو بهانه را برای اعمال محدودیت بهدست میآورد و میتواند در سایه شرایط بحرانی که ایجاد میشود، آن کارهایی را که میخواهد پیش ببرد. مثلا اینکه یک انفجار در یک مرکز تفریحی اسرائیل انجام شود و بعد نتانیاهو در واکنش به آن و در تلافی آن، یک منطقهای را الحاق کند.
در چنین شرایطی سروصدایی هم از جهان بلند نمیشود؛ بنابراین ممکن است نیروهای امنیتی اسرائیل در برخی گروههای فلسطینی نفوذ کنند و آنها را وادار کنند که چنین عملیاتهایی انجام دهند. وقتی این اتفاق بیفتد، صداهای مخالف در درون کابینه اسرائیل خاموش میشود و دست نتانیاهو باز میشود و در بیرون هم، همه خواهند گفت که برای حفظ امنیت اسرائیل از نتانیاهو دفاع میکنیم و همه، انگشت اتهام را به سمت فلسطینیها دراز خواهند کرد و دیگر کسی از گرایشهای سیاسی کابینه اسرائیل صحبت نخواهد کرد.
برای جلبنظر اعراب هم اینها نیاز دارند در منطقه بحرانی درست کنند تا اعراب آنقدر بترسند که کل مسئله فلسطین، بهعنوان چهار میلیون فلسطینی و ۶ هزار کیلومتر مربع خاک، اهمیتش را از دست بدهد؛ بنابراین من تلقیام این است که یک بحرانسازی ممکن است از سوی نتانیاهو شکل بگیرد.
این بحرانسازی در منطقه چه میتواند باشد؟ درباره ایران است؟
بله. البته من تصمیم گرفتم درباره مسائل داخلی حرف نزنم، اما بله. از فردای روی کار آمدن نتانیاهو روی ایران بسیار تمرکز خواهد کرد. مسئله هستهای را فوقالعاده بزرگ خواهد کرد و نیروهای موساد فعال خواهند شد. تلقی من این است که فقط در سایه چنین بحرانی است که میتواند آن کارهای افراطی را در داخل انجام دهد. اساسا اگر این بحرانها نباشند، نتانیاهو هیچ دلیلی برای پیش بردن سیاستهای افراطی نخواهد داشت.
یک بار گفتید کابینه جدید اسرائیل برای ایران، هم میتواند فرصت باشد و هم تهدید؟ منظورتان چه بود؟
حالا فرض کنید که ما اصلا راجع به ایران صحبت نمیکنیم و درباره کشوری صحبت میکنیم (میخندد) که موقعیتهایی در منطقه دارد؛ در فلسطین، در لبنان، در سوریه و عراق و یمن نفوذی دارد و نفوذش مورد حساسیت جامعه جهانی است و منطقه هم به بنبست رسیده و نظمی در آن مستقر نشده است. اگر این کشور به طرف اروپاییها و آمریکا و به کشورهای عرب بگوید که داستان خاورمیانه اینطور پیش نمیرود و نیاز به همکاری منطقهای داریم تا کشورهای دچار بحران، از بنبست خارج شوند، بنابراین بیائیم همه اینها را روی میز بگذاریم و دربارهشان صحبت کنیم، اما به شرطی که مسئله فلسطین هم وارد این داستان بشود.
به این معنا که در فلسطین هم قطعنامههای سازمان ملل به اجرا دربیاید؛ این پیشنهاد یک اجماع جهانی ایجاد میکند. یعنی همه اعراب و کل غرب و جامعه جهانی طرف این امر هستند. این پیشنهاد فقط و فقط در اسرائیل مخالف دارد؛ اگر این فرمول پذیرفته شود که اسرائیل باید به یکی از این دو راهحلی که راجع به فلسطینیها قابل تصور است تن بدهد. تشکیل یک کشور مستقل فلسطینی که مرزهایش مشخص باشد و مبتنی بر مرزهای ۱۹۶۷ باشد، یا یک کشور از رود تا دریا با حق مساوی برای شهروندان.
هر کدام از این دو فرمول که اتفاق بیفتد، در این صورت چیزی به اسم صهیونیسم افراطی فلسفه وجودیاش را از دست میدهد. چون اسرائیل صرفا برای نگه داشتن کرانه باختری نیاز به شلوغ کردن در منطقه دارد. اگر این فرمول اجرا شود نیروهای افراطی که چشم طمع به کرانه باختری دارند، دیگر از دور خارج میشوند. به این معنا، کانون بحران اساسا برچیده میشود. این فرمول را فقط آن کشوری که این نفوذ را دارد میتواند پیش ببرد. این طرح، خیلی کل خاورمیانه را عوض میکند و مناقشات را تغییر داده و راه توسعه را باز میکند. در مقابل، نرفتن به این سمت به این معنا است که به آن افراطیهای اسرائیل فرصت داده میشود که شرایط و وضعیت را شعلهور کنند.
آنها، هم میخواهند در کرانه باختری آتشی به پا کنند و هم در منطقه توجه همه کشورها را به نقطهای خاص جلب کنند تا کشورهای عرب آنقدر بترسند که بگویند فعلا مسئله فلسطین را رها کنیم و و بچسبیم به آن مسئله بزرگتر. اینها چیزهایی است که در مغز نتانیاهو میگذرد و من فکر میکنم راجع به آن کار میکند.
همانطور که میدانید خیلی از یهودیان آمریکا لیبرال هستند وخیلی از این یهودیان به حزب دموکرات گرایش دارند. فکر میکنید که با این کابینه افراطی اسرائیل، روابط آمریکا و اسرائیل چطور خواهد شد؟
آمریکاییها هنوز بهدنبال راهحل دوکشوری هستند و اکثریت یهودیان آمریکا هم طرفدار این راهحل هستند. اما همینطور که گفتم دولت نتانیاهو در یک شرایط عادی نمیخواهد کارش را پیش ببرد، چون اگر این کار را بکند در همه جا با مانع برخورد میکند و دچار یک انزوای بیسابقه میشود. بنابراین، برای اینکه کارش را پیش ببرد چارهای ندارد جز اینکه بحران امنیتی برای خودش درست کند.
اگر نتواند این بحران را درست کند و فلسطینیها در دام این توطئه نتانیاهو نیفتند چه؟
اگر اینطور شود، کابینه نتانیاهو دچار چنان فشاری خواهد شد که به نظرم از هم میپاشد. هر چند من فکر نمیکنم که فلسطینیها تا این حد باهوش عمل کنند.
در اواخر دولت بوش، آمریکا علیه شهرک سازیها موضع خیلی تندی اتخاذ کرد.
بله. بوش پسر، اولین کسی بود که از کشور فلسطینی اسم برد.
فکر میکنید یک موضعگیری مشابه با همان شدت، حالا هم رخ بدهد؟
غربیها میخواهند اینطور بشود. اما به کابینه اسرائیل هم وابستهاند و هرچه که آمریکاییها بخواهند لزوما رخ نمیدهد. اگر این دولت به سمت تندروی برود و فشار غرب زیاد شود، این دولت میخواهد چه بکند؟ آیا میتواند سیاستهای معتدلی را در پیش بگیرد؟ صددرصد خیر. چون احزابی که با نتانیاهو ائتلاف کردند، کناره میگیرند و دولت سقوط میکند؛ بنابراین با این دولت نتانیاهو، اساسا ممکن نیست بحث صلح پیش برود و این دولت بحث صلح در برابر زمین را میخواهد از روی میز بردارد و به صلح در برابر صلح اعتقاد دارد.
فکر میکنید با این کابینه، روابط اسرائیل با روسها تغییری خواهد کرد؟ چون ما میدانیم که نتانیاهو رابطه شخصی خوبی با پوتین دارد.
در داخل اسرائیل و در بین طرفداران جناح تندرو اسرائیل در آمریکا، مثل باندی که اطراف ترامپ بودند، نگاه خاصی به وضعیت جهانی دارند؛ آنها معتقدند منافع اسرائیل اولویت اصلی است و اوکراین خیلی اهمیت ندارد. آنها خواهان این بودند که با پوتین بهگونهای بر سر قربانی کردن بخشی از اوکراین توافق شود تا در ازای آن پوتین بر سیاستهای اسرائیل در قبال سوریه و کرانه باختری، چشم ببندد.
این مسئله را تیم مامور صلح در زمان ترامپ که میخواست معامله قرن را به انجام برساند، مطرح کردند. پوتین هم نگاهش به نتانیاهو همین است. یعنی انتظار دارد که نتانیاهو از نفوذش در مجامع غربی و بین یهودیها استفاده کند تا غربیها دنبال شکست دادن روسیه نباشند، بلکه به یک فرمول صلحی رضایت بدهند که پوتین بتواند این ماجرای اوکراین را با دریافت امتیازاتی به پایان برساند و در عوض کمکی هم به نتانیاهو بکند.
یعنی ممکن است نتانیاهو نقش میانجی را در خصوص اوکراین بازی کند؟
چنین چیزی را در سر دارد. پوتین هم چنین انتظاری از او دارد. اما اینکه آیا این سیاست بتواند در غرب جواب بدهد، محل مناقشه است. بعید میدانم دولت جدید اسرائیل در موقعیتی قرار بگیرد که بتواند نقش میانجی را بازی کند، چون خودش همهی سیاستهایش افراطی است. ولی چنین چیزی را در ذهن دارد. حتی ممکن است از قدرت لابی آیپک استفاده کند تا غربیها را قانع کند که در خصوص شکست روسیه در اوکراین اینقدر پافشاری نکنند تا اسرائیل بتواند با روسها بر سر مسئله هستهای ایران و همینطور بر سر کرانه باختری توافقی بکند. اما برای اینکه بتواند این طرح را پیش ببرد، نیاز به بحرانسازی دارد. یک بحران در کرانه باختری و یک بحران هم در منطقه.
عربستانیها چه در دولت قبل از نتانیاهو و چه در دولت نفتالیبنت در خصوص عادیسازی روابط با اسرائیل خیلی احتیاط کردند. نتانیاهو میتواند امیدی به عادیسازی روابط با عربستان داشته باشد؟
سعودیها نسبت به وضعیت فلسطین در افکار عمومی اعراب آگاه هستند. بالاخره افکار عمومی جوامع عرب در خصوص معاهده صلح و توافق آبراهام منفی است. سعودیها از این موضوع آگاه هستند و، چون خودشان را بهعنوان نماینده دنیای اسلام معرفی میکنند، ملاحظاتی دارند که بهطور رسمی وارد عادیسازی روابط با اسرائیل نشوند. اما به نظرم پشت صحنه با هم همکاریهایی درباره یک کشوری در این گوشه عالم دارند.
نقشه نتانیاهو این است که هم میخواهد سیاستاش را علیه فلسطینیها تشدید کند، هم طمع رابطه عادی با عربستان را دارد. باید دید چرا نتانیاهو اینطور فکر میکند؟ چون فکر میکند که خطر دیگری باید باشد و اینقدر بزرگ باشد که سعودیها بگویند که مسئله فلسطین را فعلا در پرانتز بگذاریم و فعلا برویم سراغ آن خطر بزرگتر در منطقه.
حرف نتانیاهو را سیگنالی به عربستان تعبیر میکنید؟
بله. نتانیاهو دنبال همین است. من فکر میکنم که میخواهد توجه سعودیها را به اینجا جلب کند و بگوید اینجا خطر بزرگ در جریان است و اگر ما پشت شما نباشیم، کارتان به مشکل میخورد. پس فعلا این شش هزار کیلومتر مربع کرانه باختری را فراموش کنید تا برسیم سراغ خطر اصلی و بعد زمانی که در این بحران کرانه باختری را به شکلی درآورند که غیرقابل برگشت باشد، سعودیها میخواهند چه کنند!
آن بحرانی که گفتید ممکن است در قالب جنگی با حزبالله شکل بگیرد؟
به قول خودشان الان دوست دارند سر مار را بزنند و به دست و پاهایش خیلی کار ندارند؛ بنابراین تمرکز همینجا است.