فاشیستبودن یا ناسیونالیست(ملیتگرا یا به قول ترکها میلیتچی) بودن، کار دشواری نیست. کافی است چشم بر ارزشهای انسانی ببندیم و کمی با حرفهای کلی سرگرم بشویم: زبان خود را بهترین زبان دانستن و زبان دیگری را گوشخراش خواندن؛ موسیقی قومی خود را سحرانگیز دانستن و موسیقی دیگری را سرسامآور خواندن.
در دنیای کنونی و پس از آنچه در دومین جنگ جهانی گذشت، مفاهیم و باورهای فاشیستی چندان بیاعتبار شدند، که بسیاری از فاشیستترین فاشیستها هم، بهرغم باور درونی، جرات اطلاق این نام را به خود ندارند. گذر زمان و افشای ماهیت باورهای قومگرایانه و ناسیونالیستی نیز باعث شده بسیاری از ناسیونالیستها، باز بهرغم باور قلبی، از اطلاق این نام به خود سربازبزنند.
اما پرهیز از نامیدن خود با اصطلاحات یادشده، تاثیری در ساخت فکری و رفتاری افراد نداشته است؛ چندانکه رگههای باورهای فاشیستی، نژادپرستانه، قومگرایانه و ناسیونالیستی را همواره به غلیظترین شکل میتوان مشاهده کرد. دردناکتر آنکه آسیبدیدگان از ناسیونالیسم و قومپرستی، خود به قومپرستانی تندروتر بدل میشوند و اینچنین، انسان به جای رهایی از چنگال تعصب و تلاش برای گسترش همزیستی، تعصب بیشتر را بهعنوان شیوه نجات برمیگزیند.
رمان کوتاه «دوست بازیافته»*، اثر «فرد اولمن» به زیبایی در جریان روایت، از نخستین حوادثی سخن میراند که بعدتر، در آلمان، به حاکمیت فاشیستهای هیتلری منجر شد. در واقع این رویدادهای ساده را میتوان مقدمه چیزی دانست که با به قدرت رسیدن هیتلر، تمام جهان را تحت تاثیر خود قرار داد. اولین ظهور علنی باروهای نژادپرستانه در آلمان، با کتکزدن چند یهودی در کوچهپسکوچهها و خیابانها شروع میشود.
کتک خوردن به خاطر نوع نژاد! تمسخر به خاطر نوع نژاد! تحقیر به خاطر نوع نژاد! تمسخر به خاطر زبان! تحقیر به خاطر لهجه! تحقیر به خاطر شهر زادگاه یا شهر محل زندگی! تمسخر به خاطر تابعیت یک کشور! و ... . آیا آنچه گذشت از ریشههایی یکسان نشات نمیگیرد؟ و دردناکتر آنکه پاسخ تحقیر و تمسخر و بیادبی و فحاشی و خشونت و قومپرستی، با تحقیر و تمسخر و بیادبی و فحاشی و خشونت و قومپرستی داده میشود.
«هموطنان بیدار شوید! یهودیان آلمان را تباه کردهاند.» جمله بالا یکی از جملاتی است که پیش از استقرار هیتلر، در اعلامیههای فاشیستهای آلمان جاخوش کرد. ساختار این جمله برایتان آشنا نیست؟ دو کلمه یهودیان و آلمان را بردارید و به جای آن کلمات دیگری بنشانید. در هر شهری از ایران میتوان مشابه این جمله را شنید. مثلا اهالی فلانجا تبریز را تباه کردهاند؛ یا بهمانجاییها همدان را تباه کردند؛ یا فلانیها کرمان را خراب کردند و ... یا مثلا: شهرستانیها تهران را خراب کردند و در نهایت: افغانها ایران را تباه کردند...
فاشیستبودن یا ناسیونالیست(ملیتگرا یا به قول ترکها میلیتچی) بودن، کار دشواری نیست. کافی است چشم بر ارزشهای انسانی ببندیم و کمی با حرفهای کلی سرگرم بشویم: زبان خود را بهترین زبان دانستن و زبان دیگری را گوشخراش خواندن؛ موسیقی قومی خود را سحرانگیز دانستن و موسیقی دیگری را سرسامآور خواندن؛ لباس محلی خود را زیبا نامیدن و لباس محلی دیگری را به تمسخر گرفتن؛ سنتهای قبیلهای خود را ستودن و سنتهای قبیلهای دیگری را ابلهانه خواندن و ... . میبینید ناسیونالیست بودن چه کار سادهای است؟