عزت نفس (self esteem) واژهای متفاوت با اعتماد به نفس (self - confidence) است، اگر در کاری مهارت بالایی به دست آورید، موجب بالا رفتن اعتماد به نفس شما میشود، ولی در صورتی که خودتان این مهارتها و تواناییها را قبول نداشته باشید و برای خودتان ارزش قائل نشوید، به معنای این است که شما عزت نفس کافی ندارید. در حقیقت اعتماد به نفس در مورد اعتماد شما به خودتان و تواناییهای شما در مقابله با چالشها و حل مشکلات و تعامل با جهان است. میتوان گفت: اعتماد به نفس بیشتر حاصل موفقیتهای شما در دنیای خارج است و در واقع اعتماد به نفس میوه درخت عزت نفس است و موضوع مهمی در مسیر موفقیت و ارتقای فردی به شمار میرود.
به گزارش فرادید، اما تعریف عزت نفس را میتوان این گونه بیان کرد که عزت نفس مربوط به حس ارزشمندی درونی شماست، یعنی فرد چه باوری نسبت به توانایی انجام کارهای خود دارد. یک شخص میتواند در یک زمینه خاصی اعتماد به نفس بالایی داشته باشد در حالی که فاقد احساس ارزشمندی درونی باشد که این نشان از کمبود عزت نفس است.
به طور کلی تعریف عزت نفس این است که من نسبت به تواناییهای خود، چه دیدگاهی دارم و تا چه اندازه خود را ارزشمند میدانم و برای خود احترام قائل هستم. به طور کلی عزت نفس و اعتماد به نفس قدرتمندترین و مهمترین بخش شخصیت هر انسان را تشکیل میدهند. با دانستن تعریف عزت نفس و تفاوتهای آن با اعتماد به نفس میتوان اهمیت هرکدام را در زندگی متوجه شد تا بتوانیم با قدرت بیشتری به سمت رویاهایمان حرکت کنیم.
عزت نفس به معنای احساس ارزشمندی فرد نسبت به خودش و اینکه چگونه خود را ارزیابی و تایید میکند میباشد، در واقع تعریف عزت نفس به صورت داشتن نگرش صادقانه فرد نسبت به خودش بیان میشود.
دانشجویی را تصور کنید که نتوانسته در امتحانی دشوار نمره لازم را کسب نماید. اگر وی دارای عزت نفس بالایی باشد ناکامی خود را به عواملی چون: نداشتن مطالعه کافی و یا دشواری سوالات امتحان نسبت خواهد داد و این موضوع هرگز باعث نمیشود که احساس ناتوانی کند و یا به این فکر کند که در امتحانات بعدی نیز شکست خواهد خورد. داشتن عزت نفس بالا او را به سمت پذیرش واقعیت سوق داده و باعث میشود او یافتن علت ناکامی خود را جایگزین حس ترحم و دلسوزی و یا تسلیم نماید.
تفاوت عزت نفس و اعتماد به نفس در این است که در واقع، عزت نفس در برگیرندهی اعتماد به نفس است چرا که اعتماد به نفس یعنی باور توانمندیها و پیوند با نیروی درونی خویش، اما برای داشتن عزت نفس، علاوه بر این مورد، علاقه داشتن به خود واقعی و ارزشمند دانستن آن نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است.
عزت نفس حاصل تجربیات مختلف ما در مراحل اولیهی زندگی است. برای پاسخ به این سوال که عزت نفس چیست، باید دید این مفهوم دقیقا از کجا میآید. در حقیقت عزت نفس، در طول زندگی و در حالی که ما تصویری از خودمان شکل میدهیم و در نتیجهی تجربیاتی که با افراد و کارهای مختلف کسب میکنیم، تکامل مییابد. تجربههای دوران کودکی، نقش ویژه و مهمی در شکل دادن به عزت نفس ایفا میکنند. وقتی در حال رشد بودیم، موفقیتها، شکستها و اینکه چگونه خانواده، معلمان، مربیان، مقامات مذهبی و همسالانمان با ما رفتار میکردند، همگی در ایجاد عزت نفس در ما، نقش داشتهاند.
تجربههای دوران کودکیای که میتواند منتهی به ایجاد عزت نفسی سالم شود، شامل موارد زیر است:
- حرفهای ما شنیده شود.
- با احترام با ما صحبت شود.
- توجه و محبت کافی را دریافت کنیم.
- به دستاوردهای ما اهمیت داده شود و به اشتباهات یا شکستهای مان، اعتراف کنیم و آنها را بپذیریم.
تجربههای دوران کودکیای که میتواند موجب کاهش عزت نفس شود، شامل موارد زیر است:
- به شدت مورد انتقاد قرار بگیریم.
- به شکل فیزیکی، جنسی یا احساسی، مورد سوءاستفاده قرار بگیریم.
- نادیده گرفته شویم، مورد تمسخر یا آزار و اذیت قرار بگیریم.
دیگران از ما انتظار داشته باشند همیشه کامل و بینقص باشیم. افرادی که عزت نفس پایینی دارند، اغلب این پیام را از والدین، معلمان، همسالان یا سایرین دریافت میکنند که تجربههای ناموفق (مانند شکست در یک بازی، کسب نمرهای پایین و غیره) ناکامی و شکست کل شخصیت و وجود آنها بوده است.
تجربههای گذشته، حتی چیزهایی که معمولا به آنها فکر نمیکنیم، همچنان زندگی روزمرهی ما را به صورت یک «صدای درونی»، تحت تاثیر قرار میدهند. با وجود اینکه بیشتر مردم، این صدا را مانند صداهای بیرونی نمیشوند، ولی این صدا نیز مشابه همان صداهای بیرونی عمل میکند و به طور مداوم، پیامهای دوران کودکی را برای ما تکرار میکند.
در افرادی که عزت نفس سالمی دارند، پیامهای صدای درونی، معمولا پیامهایی است که از پذیرش و اطمینانبخشی میگویند، ولی در افرادی با عزت نفس پایین، صدای درونی به انتقادی خشن تبدیل میشود که فرد را به دلیل اشتباهاتش سرزنش میکند و دستاوردهای او را بیارزش میداند.
عزت نفس پایین، همیشه به راحتی قابل تشخیص نیست. در اینجا ۳ چهرهی مختلفِ رایج را که معمولا در افراد دارای عزت نفس پایین مشاهده میشود، بیان میکنیم:
۱. وانمودگرا: شاد و موفق عمل میکند، ولی از شکست، وحشت دارد. همیشه با این ترس زندگی میکند که چهره و شخصیت واقعیاش برای دیگران بَرملا شود. برای حفظ ماسکِ عزت نفس بالا، به موفقیتهای پیدرپی نیاز دارد که میتواند به مشکلاتی مانند کمالگرایی، تعلل و تنبلی و تحلیل رفتنِ نیروی جسمی و ذهنی منجر شود.
۲. عصیانگر: طوری رفتار میکند که انگار عقاید یا تمایلات دیگران (به ویژه افرادی که مهم یا قدرتمند هستند) اهمیتی ندارد. همیشه با خشم از اینکه احساس خوبی ندارد، زندگی میکند. همواره باید ثابت کند که قضاوت و انتقاد دیگران به او لطمهای نمیزند و این مسئله میتواند منجر به مشکلاتی مانندِ سرزنش کردنِ بیش از حد دیگران، زیر پا گذاشتن قوانین و مقررات یا مخالفت کردن با قدرت شود.
۳. قربانی: در کنار آمدن با جهان، درمانده و ناتوان است و منتظر کسی است که او را نجات دهد. از ترحم به خود یا بیتفاوتی، به عنوان سپری در برابرِ ترس از پذیرفتنِ مسئولیت تغییر زندگی خود استفاده میکند. به طور مداوم برای راهنمایی به دیگران توجه میکند و این مسئله میتواند منجر به بروزِ مشکلاتی مانند نداشتن جرات و جسارت (unassertiveness)، کمآموزی (underachievement) و اتکای بیش از حد به دیگران، در روابط شود.
عزت نفس پایین میتواند باعث بیماریهایی مثل افسردگی شود. عزت نفس پایین، پیامدهای ویرانگری دارد و میتواند:
- موجب اضطراب، استرس، تنهایی و افزایش احتمال ابتلا به افسردگی شود.
- موجب بروزِ مشکلاتی در دوستیها یا روابط عاشقانه شود.
- عملکرد تحصیلی یا شغلی را به شکل جدی، مختل کند.
- موجب افزایش آسیبپذیری در برابرِ مواد مخدر و الکل شود.
- بدتر از همه اینکه، خود این پیامدهای منفی، میتوانند تصویر منفی شکل گرفته از خود را تقویت کنند و فرد را به روندی نزولی از کاهش عزت نفس و رفتارهایی غیرسازنده یا حتی بسیار خودتخریبگر بکشانند.