روزنامه اعتماد نوشت: صبح پنجشنبه ۶ بهمن ماه امسال، یک خانم حدودا ۵۳ ساله در «فنوج» استان سیستان و بلوچستان به علت استرس ناشی از مشاهده «صف دریافت سهمیه نفت» دچار «سکته قلبی» شد. پس از این حادثه او را به بیمارستان «ولیعصر» فنوج منتقل کردند اما او جانش را از دست داد.
اعتماد نوشت: «ما تمام عمرمان را در «صف»های مختلف میگذرانیم. صف نان، صف بنزین، صف گاز، صف نفت و... سیستان و بلوچستان ته دنیاست و مردمانش هیچ امکاناتی ندارند.» اینها بخشی از صحبتهای مردی است که خواهرش سه روز تمام در حال رفت و آمد به صف نفت بود و در آخر هم به خاطر «۸۰ لیتر نفت» که هرگز نصیبش نشد، جانش را از دست داد.
درخصوص مرگ این زن گفته شده؛ او سابقه بیماری قلبی داشته، اما باید گفت؛ استرس ناشی از این صف ناتمام و مشکلات زندگی منجر شد او سکته قلبی کند.
ماجرا از این قرار بود؛ صبح پنجشنبه ۶ بهمن ماه امسال، یک خانم حدودا ۵۳ ساله در «فنوج» استان سیستان و بلوچستان به علت استرس ناشی از مشاهده «صف دریافت سهمیه نفت» دچار «سکته قلبی» شد. پس از این حادثه او را به بیمارستان «ولیعصر» فنوج منتقل کردند، اما او جانش را از دست داد.
برخی اهالی این شهرستان به این خبر واکنشهای متعددی نشان دادند، اما عطاالله شهبخش معاون امنیتی و سیاسی فرماندار فنوج در مورد این خبر گفت: «ششم بهمن ماه یک بانوی فنوجی که برای دریافت سهمیه نفت به یکی از جایگاهها مراجعه کرده بود بر اثر عارضه قلبی درگذشت. یکی از مشکلات شهرستان فنوج کمبود مراکز عرضه سوخت است. این کمبود باعث میشود عرضه سوخت به کندی انجام شود.»
یکی از پزشکان بیمارستان ولیعصر فنوج هم درباره این زن به «اعتماد» میگوید: «اگر چنانچه کسی دچار عارضه قلبی باشد نباید به طور مداوم از خانه بیرون بیاید یا کارهای سنگین انجام دهد خصوصا در این فصل، اما این زن با وجود عارضه قلبی که داشت در این شرایط قرار گرفت و در نتیجه سکته قلبی کرد. عملیات احیا هم برای بیمار در بخش اورژانس بیمارستان صورت گرفت، اما خب فایدهای نداشت و پس از ۴۷ الی ۵۰ دقیقه بیمار هیچ واکنشی به احیای قلب نشان نداد و فوت کرد.»
حالا «اعتماد» با توجه به شرایط حاکم بر استان سیستان و بلوچستان خصوصا شهرستان فنوج و شرایط دشوار زندگی این زن گزارشی را براساس صحبتهای برادر متوفی، مولویالله بخش قاضی نایب امام جمعه شهرستان فنوج و یک منبع مطلع تنظیم کرده است.
عبدالوهاب نصرتی، برادر متوفی در مورد این حادثه میگوید: «ساعت ۷ صبح پنجشنبه بود. من هم خانه بودم. تلفنم زنگ خورد. پشت خط، یکی از همسایههایمان بود. خودش هم در همان صف نفت ایستاده بود به من گفت که خواهرتان حالش بد شده است. وقتی رسیدم به محل توزیع نفت، دیدم خواهرم روی زمین افتاده بود. خواهرم را به بیمارستان رساندیم، اما متاسفانه تمام کرد.
سه روز بود که برای گرفتن سهمیه نفتشان در صف بود و آخر هم نتوانست سهمیه نفتشان را بگیرد. بچههایش ازدواج کردند و شوهرش هم برای کارگری به بندرعباس رفته بود. برای همین مجبور بود برای دریافت سهمیه نفت خودش اقدام کند.»
او در ادامه میگوید: «حدود هفت، هشت سال پیش خواهرم قلبش را عمل کرد. مشکل خاصی هم به لحاظ قلبی نداشت، چون تحت درمان بود، اما آن روز به خاطر استرس و سرما قلبش میگیرد و سکته میکند. سه روز بود که برای دریافت سهمیه نفت به شرکت نفت میرفت، اما نوبت به او نمیرسید.
در این سه روز دبههایی که با خود برده بود را پیش یکی از آشنایان گذاشته بود تا روز بعد آنها را بگیرد و دوباره وارد صف شود. روز حادثه وقتی صف طولانی را که میبیند حالش بد میشود و این اتفاق برایش میافتد. این مشکلاتی است که ما در شهرستان و استان داریم.»
او به چند سوالم پاسخ میدهد:
آیا شهرستان فنوج گازکشی نشده است؟
نه خانم گازمان کجا بود. برای گاز هم باید در صف بایستیم تا «کپسول گاز» را برایمان پر کنند. ما تمام عمرمان در این صفها میگذرد؛ صف نان، صف گاز، صف بنزین، صف نفت و... که صف نفت از تمام صفهای دیگر بدتر است.
برای دریافت سهمیه نفت چند ساعت در صف هستید؟
(او با تعجب میپرسد) چند ساعت؟ بگویید چند روز! فقط یکی، دو روز میرویم تا سهمیهمان را ثبت کنیم. بعد هم باید در صف بایستیم تا نوبتمان شود. همه این صفها هم رقابتی است. هر چه زودتر برای گرفتن نوبت اقدام کنیم زودتر نوبتمان میشود.
سهمیه نفت هر خانواده چقدر است؟
تقریبا ۵۰ الی ۸۰ لیتر نفت میدهند، حتی اگر یک خانواده ۵ نفره هم باشد فرقی نمیکند و همین مقدار را میدهند. اگر خانواده سه نفره هم باشد این مقدار فرقی نمیکند. مثلا فصل پاییز و زمستان که میشود نهایت دو الی سه دفعه ۵۰ یا ۸۰ لیتر نفت به اهالی میدهند. همین فروش نفت هم «مافیایی» است. خودتان تا آخر حرفم را بگیرید. مثلا اگر من بخواهم سهمیه نفت خودم را در همان صف بفروشم ۱۵۰ الی ۲۰۰ هزار تومان است، اما اگر سهمیهام را بگیرم و در پیت نفت آماده بگذارم، بین ۳۰۰ الی ۵۰۰ هزار تومان میتوانم آن را به مردم بفروشم. حقیقت نظارتی هم بر این موارد نمیشود.
مشکلات مردم استان سیستان و بلوچستان مخصوصا شهرستان فنوج خیلی زیاد است. ما حتی برای درمان، بهداشت و تهیه دارو مشکل داریم. اینجا هزار و یکجور فلاکت داریم. خدا نکند شما بیایید اینجا را ببینید تعجب میکنید و با خودتان میگویید؛ اینها چگونه دارند زندگی میکنند. زندگی در اینجا انگار آخر دنیا است. امیدوارم حداقل این حادثه تلنگری باشد تا دوباره برای افراد دیگر رخ ندهد که به خاطر ۵۰ الی ۸۰ لیتر نفت در این سرما عمر یک نفر بر باد برود.
مولویالله بخش قاضی، نایب امام جمعه شهرستان فنوج هم درباره این خبر به «اعتماد» میگوید: «این خانم چندین سال پیش قلبش را عمل کرده بود. هر سه ماه هم برای درمان به کرمان میرفت و تحت نظر بود. آن روز هم حالش خوب بود، اما چون وضعیت صف نفت را دید، سکته کرد. یعنی اصلا هیچ بحث و دعوایی هم نداشته.
ببینید این خانم از یک خانواده فقیری بود که حتی خرج و مخارج درمانش به کرمان را هم اقوام و دوستانشان تهیه میکردند. این خانم مشکلات مالی و معیشتی زیادی داشت. با این مشکلات خودش هم باید دنبال سهمیه نفت میرفت. فشار ناشی از این مشکلات بر جسم این زن در آن صف طویل منجر به سکته قلبی او شد.
ببینید کلا به مردم استان سیستان و بلوچستان خیلی کملطفی میشود. حتی به زیرساختهای راهی این استان به خصوص شهرستان ما و شهرستانهایی که مسیرهای صعبالعبور دارند، رسیدگی و توجهی نمیشود. اهالی فنوج گاز ندارد و از طریق کپسول و سیلندر گاز تهیه میکنند که فقط برای آشپزی استفاده میشود. مردم از کپسول گاز که نمیتوانند برای گرم کردن خودشان استفاده کنند.
برخی از افرادی که توان مالی داشته باشند از وسایل گرمایشی برقی استفاده میکنند، اما اکثر مردم اینجا وسایل گرمایشی برقی ندارند و مجبورند از وسایل قدیمی که با نفت کار میکند برای گرمای خانههایشان استفاده کنند. شاید فکر کنید این موضوعی که میخواهم از آن صحبت کنم ربطی به این حادثه نداشته باشد، اما ربطش را میتوان پیدا کرد.
در این استان کار نیست. حتی افراد تحصیلکرده ما هم بیکار هستند و مجبورند برای پیدا کردن شغل و کار مناسب خانوادههایشان را ترک کنند. مثلا همین خانمی که در صف نفت سکته کرد و جانش را از دست داد شوهرش برای کار به بندرعباس رفته بود. برای همین این زن مجبور شد برای گرفتن نفت خودش در صف برود. سه روز متوالی در حال رفت و آمد بود. خب نتیجه هم همین حادثه دردناکی شد که از آن اطلاع پیدا کردید.»
یک منبع مطلع هم در مورد مشکلات استان سیستان و بلوچستان میگوید: «خبر مربوط به این خانم در صف نفت را در فضای مجازی دیدم و آن را پیگیری کردم. این خانم حدود سه روز در رفت و آمد برای دریافت سهمیه نفتش در این صف بود. بار آخر ۷ صبح وقتی به آنجا مراجعه میکند و آن صف عظیم را میبیند دچار شوک میشود و سکته میکند.
با این شرایطی که در استان حاکم است مسئولان رده بالای استان و مسوولان رده بالای کشوری هم مشکلات را بر گردن تحریمها و... میاندازند. حالا بگذریم که سهلانگاری مدیر پخش فرآوردههای نفتی هم در این حادثه بیتاثیر نبود. توزیع سهمیه نفت در مناطق محروم از طریق استانداریها به فرمانداریها ابلاغ میشود و فرمانداریها هم به کمیتههای سوخت آن را ابلاغ میکنند و در یک بازه مشخص سهمیه را به مردم توزیع میکنند.
این ماه به خاطر سردی هوا این سهمیه به تمام استان تعلق گرفت. شهرستان فنوج با توجه به اینکه جزو مناطق صعبالعبور است گازکشی نشده برای همین بیشتر به سهمیه نفت نیاز دارند. خیلی از شهرستانهای استان سیستان و بلوچستان مثل فنوج است. مثلا شهرستان راسک، چابهار، نیکشهر و سرباز که هنوز گازکشی نشدهاند. این مناطق جزو مناطق کوهستانی هستند و مناطق صعبالعبور زیاد دارند. یعنی روستاییهایی هم که جزو سهمیه نفت هستند مجبورند در این صفها برای دریافت سهمیهشان بمانند.
دیده شده که حدود یک هفته هم افراد در این صفها آنهم به طور شبانهروزی برای دریافت سهمیه ایستادهاند. مردم استان سیستان و بلوچستان برای دریافت همه چیز باید در صف بایستند. از نان بگیرید تا تهیه دارو، بنزین، نفت و... تا الان مسوولان رده بالا هیچ نوع پیگیری در این باره نکردهاند و ما مثل دهههای ۴۰ و ۵۰ هنوز برای دریافت هر نوع چیزی در صف میایستیم.
گلایهمندی مردم در این استان از کمبود عرضه است یعنی چیزی عرضه نمیشود. ما تاکنون هیچ مسئولی را ندیدم که خودش در این صفها ایستاده باشد حتی در صف نان، ولی مردم بدبخت هر روز در یک صفی حضور دارند. به مورد دیگر اشاره میکنم؛ برخی از منابع محلی اعلام کردند که در روستای «ملکآباد» شهرستان سرباز به خاطر صف نفت و دریافت سهمیهشان درگیری صورت گرفته و تیراندازی شده است. از این مشکلات در سیستان و بلوچستان زیاد است.»
او در ادامه میگوید: «چند وقت پیش هم مردم ایرانشهر تجربه خوردن نان با طعم خاک را داشتند. خاکی که با آرد قاطی شده بود. طرحی داده شده بود برای یارانهای کردن نانها و مردم میرفتند و کارت میکشیدند برای خرید نان با طعم خاک. بعد مراجعات زیادی به اورژانس برخی بیمارستانها شد، چون مردم حالشان بد شده بود و دچار مشکلات گوارشی شده بودند. پس از آن پیگیری کردند و متوجه شدند ۵۰درصد نان از خاک تشکیل شده بود. فرماندار ایرانشهر هم پس از مشکلات گوارشی که برای اهالی ایرانشهر به وجود آمده بود اعلام کرد که یکی از شرکتهای مربوط به تهیه آرد «الکاش» خراب بوده و نتوانسته گندم را خوب الک کند بنابراین خاک وارد آرد گندم شده بود.»
برخی از مردم سیستان و بلوچستان به مرگ دردناک این زن فنوجی واکنش نشان دادند. «اعتماد» برخی از این واکنشها را مرور میکند:
نفر اول: «اگر فرمانداری توان حل مشکل گاز را داشت همچین کسی که عمل قلب انجام داده برای گرفتن سهمیه نفت در صف نمیایستاد.»
نفر دوم: «از این به بعد باید شاهد مرگ شهروندان این استان در صفهای مختلف باشیم.»
نفر سوم: «فشار زیاد مشکلات باعث شد این خانم سکته کند. اصلا چرا یک فرد بیمار باید در صف حضور پیدا کند؟»
نفر چهارم: «امیدواریم مسوولان به مشکلات مردم سیستان و بلوچستان رسیدگی کنند. چرا مردم سیستان و بلوچستان باید برای هر چیزی در صف باشند؟»
نفر پنجم: «مگر مردم سیستان و بلوچستان جزو ایران نیستند؟ چرا باید شاهد تبعیض باشیم!»
نفر ششم: «چرا کسی به مطالبات مردم این استان توجهی نمیکند؟»