حدود یک هفته از زلزلههای مرگبار در ترکیه و سوریه میگذرد و تعداد تلفات و میزان خسارتها حتی از برآوردهای اولیه افزونتر است. با اینکه از نظر زلزلهخیزی، کشور ما همانند ترکیه است و هنوز از زلزله خوی مدت زیادی نمیگذرد ولی نشانههای روشنی از احساس خطر و تمرکز روی تمهیدات پیش از زلزله و آمادگیهای پس از آن خصوصا در میان مسوولان به چشم نمیخورد. از زلزله مهیب بم حدود ۲۰ سال و از زلزله رودبار و منجیل بیش از ۳۰ سال میگذرد که مجموعا حدود ۷۰ هزارنفر را به کام مرگ کشاندند، در این مدت تاکنون صدها زلزله دیگر با قدرت کمتر شهرها و رو ستاهایمان را لرزانده و تعداد زیادی از هموطنانمان را به دیار باقی فرستاده است.
به گزارش اعتماد، بیش از ۳۰ سال زمان کمی نیست که یک جامعه در موضوعی حیاتی تامل جدی کند و برای جلوگیری از فاجعههای پی در پی به فکر چارهجوییهای اساسی بیفتد. آتشسوزی پلاسکوی تهران و فروریختن ساختمان متروپل آبادان به خوبی نشان دادند که ما حتی بدون زلزله تا چه حد آسیبپذیر هستیم ولی باز هم تمهیدات ضروری برای مقاومسازی ساختمانها و آمادگی نیروهای امدادی در سطح وسیع و اطمینانبخش مشهود و منظور نیست.
احتمالا بسیاری از خوانندگان این سطور و همه توجهکنندگان به موضوع نا امیدانه چنین دغدغهای را با توجه به کثرت مشکلات کشور بلاموضوع تلقی کنند و هشداردهندگان را افراد ساده و خوشخیال قلمداد نمایند! هنگامی که کشور در اوج تحریمها به سر میبرد و تورم بالای ۴۰ درصد و فقر گسترده و مشکلات سیاسی و تشنجها در روابط خارجی هرکدام نقدا زلزلههایی از انواع دیگر ایجاد میکنند لابد باید خیال ایمنی در مقابل بلایای طبیعی را از سر به در کنیم و به قول رییس سابق سازمان مدیریت بحران کشور به دعا متوسل شویم! سوال اینجا است که آیا چنین رویکردی ممکن و باحداقل مبانی عقلانی سازگار است؟ شاید برخی چنین تصور کنند که وقتی ما همین حالا سالانه بیش از ۱۷ هزار نفر فقط در جادههایمان جان میبازند، فرض کنیم سیل و زلزله هم هزار یا ۱۰ هزار نفر قربانی بگیرند...
این فاجعه مولمهای نیست که از سیاست و دعواهای مستمر سیاسی و اهداف خارجی خود دست برداریم و در فکر استحکام فیزیکی امکانات عظیم مورد نیاز را تهیه و بسیج کنیم!
اما، چون خوب بنگریم و برای یک بار هم که شده به سخنان و هشدارهای مکرر و متواتر و عالمانه کارشناسان توجه کنیم حجم و اندازه خطر خیلی بالاتر از این حرفهاست. آنقدر که اگر همه اشتغالات موجود را رها و به آن بپردازیم تازه به ابتدای عقلانیت ضروری رسیدهایم.
به نظر اجماع زلزلهشناسان تهران یعنی پایتخت ایران در محاصره ۳ گسل اصلی و فعال قرار دارد که هرکدام قدرت ایجاد زلزله بالای ۷ ریشتر را دارند. انبوه ساختمانهای ناایمن و ساختوسازهای غیراصولی و بافتهای وسیع فرسوده در جنوب شهر و معابر تنگ و پلهای قدیمی و بیمارستانهای نامطمئن حتی یک ناظر و شهروند عادی را متقاعد میکند که اگر خدای ناکرده اتفاق بزرگی در تهران بیفتد با وضعیتی آخرالزمانی روبرو خواهیم شد که فقط شرحش موجب اخافه میشود و باید از آن در گذشت.
با اینکه از ابتدا کارشناسان خطر را در اندازه تغییر پایتخت دانستند ولی هیچگاه موضوع به صورت جدی مورد توجه و حتی مطالعات عملی از سوی کارگروههای متخصص قرار نگرفت و ظاهرا هر بار موضوع طرح شد، چون رقم اعتبارات مورد نیاز دیده شد دفترش را بستند و لابد صلواتی فرستاده از شر شیطان رجیم به خدا پناه بردند! اما اکنون که ترکیه لرزیده است و به چشم دیدهایم که حجم فاجعه تا چه حد میتواند بزرگ باشد شاید رخ مسوولان بدین سو گردانده شود و عزمی پدید آید و حداقل استارت کار زده شود.
اگر ۲۰ یا ۳۰ سال پیش به این مهم توجه و به صورت لاکپشتی هم حرکتی آغاز میشد قطعا تاکنون به جایی رسیده بودیم و در ابتدای راه نبودیم. جمعیت بالای تهران اصلیترین خطر است. بافتهای فرسوده فاجعهخیزند و مراکز امدادی کفاف نسبت کوچکی از مردمی که احتمالا درگیر خواهند شد را نمیدهند. در همین زلزله خوی که فقط ۳۸۰ هزار نفر جمعیت دارد در سرمای زیر صفر درجه حدود یک هفته طول کشید که ۴۴ هزار چادر توزیع شود.
با یک حساب سرانگشتی میتوان برآورد کرد که فقط اسکان اضطراری و توزیع چادر و آب و غذا در شهرهای بزرگ چه حجمی از امکانات و عملیات را طلب میکند؟ نجات زیر آوارماندگان و تجهیزات و نیروهای آموزش دیده مورد نیاز و مداوای مجروحان و... میبینید، فقط بیان اشارهوار موضوع انسان را به سرسام گرفتار میکند! پس آیا ضرورت ندارد که انقلابی در توجه به بلایای طبیعی صورت گیرد و حتی همه سیاستها و جهتگیریها در داخل و خارج تحتالشعاع دورشدن از پیامدهای فاجعه بزرگ تنظیم شوند؟ ترکیه تحریم نیست، تقریبا با همه کشورهای جهان رابطه دوستانه دارد و در جریان زلزله ۷۰ کشور به کمکش شتافتند؛ با این حال رنج عظیم زلزلهزدگان کاملا هویدا است و خدا میداند که این کشور کی از زیر این حادثه کمر راست کند؟ با بحرانهایی که ما با آنها روبرو هستیم کاملا مشخص است که همافزایی آنها با بروز حادثههای بزرگ چه وضعی را ایجاد خواهد کرد و چه بسا خدای ناکرده با آخر خط همه چیز روبرو شویم!