bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۶۳۲۵۵

کیفیت پیدایش و رشد شیعه - 2

علامه سید محمد حسین طباطبایی(ره)

تاریخ انتشار: ۰۰:۰۰ - ۲۰ آذر ۱۳۸۹


انتقال خلافت به امیرالمومنین(ع) و روش آن حضرت 

خلافت علی(ع) در اواخر سال سی و پنج هجری قمری شروع شد و تقریبا چهار سال نه ماه ادامه یافت. علی(ع) در خلافت، رویه پیغمبر اکرم(ص) را معمول می داشت و غالب تغییراتی را که در زمان خلافت پیشینیان پیدا شده بود به حالت اولی برگردانید و عمال نالایق را که زمام امور را در دست داشتند از کار برکنار کرد و در حقیقت یک نهضت انقلابی بود و گرفتاری های بسیاری دربرداشت. 

علی(ع) نخستین روز خلافت در سخنرانی که برای مردم نمود چنین گفت: « آگاه باشید گرفتاری ای که شما مردم هنگام بعثت پیغمبر خدا داشتید امروز دو باره به سوی شما برگشته و دامن گیرتان شده است. باید درست زیر و رو شوید و صاحبان فضیلت که عقب افتاده اند پیش افتند و آنان که به ناروا پیشی می گرفتند عقب افتند( حق است و باطل و هر کدام اهلی دارد باید از حق پیروی کرد) اگر باطل بسیار است چیزه تازه ای نیست و اگر حق کم است گاهی کم نیز پیش می افتد و امید پیشرفت نیز هست. البته کم اتفاق می افتد که چیزی که پشت به انسان کند دوباره برگشته و رو کند.» 

علی(ع) به حکومت انقلابی خود ادامه داد و چنان که لازمۀ طبیعت هر نهضت انقلابی است، عناصر مخالف که منافع شان به خطر می افتد از هر گوشه و کنار سر به مخالفت برافراشتند و به نام خون خواهی خلیفه سوم، جنگ های داخلی خونینی بر پا کردند که تقریبا در تمام مدت خلافت علی(ع) ادامه داشت. به نظر شیعه، مسببین این جنگ های داخلی جز منافع شخصی منظوری نداشتند و خون خواهی خلیفه سوم دست آویز عوام فریبانه ای بیش نبود و حتی سوء تفاهم نیز در کار نبود.
 
سبب جنگ اول که «جنگ جمل» نامیده می شود غائله اختلاف طبقاتی بود که از زمان خلیفه دوم در تقسیم مختلف(تبعیض آمیز)  بیت المال پیدا شده بود. علی(ع) پس از آن که به خلافت شناخته شد مالی در بین مردم بالسویه قسمت فرمود؛ چنان که سیرت پیغمبر اکرم نیز همان گونه بود و این روش، زبیر و طلحه را سخت بر آشفت و بنای تمرد گذاشتند و به بهانۀ زیارت کعبه از مدینه به مکه رفتند و ام المؤمنین عایشه را که در مکه بود و با علی(ع)میانه خوبی نداشت با خود همراه ساخته به نام خون خواهی خلیفه سوم، نهضت و جنگ خونین جمل را بر پا کردند. 

با این که همین طلحه و زبیر هنگام محاصره و قتل خلیفه سوم در مدینه بودند از وی دفاع نکردند و پس از کشته شدن وی اولین کسی بودند که از طرف خود و مهاجرین با علی بیعت کردند. همچنین ام المؤمنین عایشه خود از کسانی بود که مردم را به قتل خلیفه سوم تحریص می کرد و برای اولین بار که قتل خلیفه سوم را شنید به وی دشنام داد و اظهار مسرت نمود. اساسا مسببین اصلی قتل خلیفه سوم، صحابه بودند که از مدینه به اطراف، نامه ها نوشته مردم را
می شورانیدند. 

سبب جنگ دوم که «جنگ صفین» نامیده می شود و یک سال نیم طول کشید، طمعی بود که معاویه در خلافت داشت و به عنوان خون خواهی خلیفه سوم این جنگ را بر پا کرد و بیشتر از صد هزار خون ناحق ریخت. البته معاویه در این جنگ حمله می کرد نه دفاع، زیرا خون خواهی هرگز به شکل دفاع صورت نمی گیرد. عنوان این جنگ "خون خواهی خلیفه سوم" بود با این که خود خلیفه سوم در آخرین روزهای زندگی خود برای دفع آشوب، از معاویه استمداد نمود، وی با لشگری از شام به سوی مدینه حرکت نموده آن قدر عمدا در راه توقف کرد تا خلیفه را کشتند؛ آن گاه به شام برگشته به خون خواهی خلیفه قیام کرد. 

هم چنین پس از آن که علی(ع) شهید شد و معاویه خلافت را قبضه کرد، دیگر خون خلیفه سوم را فراموش کرده قتله (قاتلان) خلیفه را تعقیب نکرد. 

پس از جنگ صفین، «جنگ نهروان» در گرفت. در این جنگ جمعی از مردم که در میان شان صحابه نیز یافت می شد در اثر تحریکات معاویه در جنگ صفین علیه علی(ع) شوریدند و در بلاد اسلامی به آشوب گری پرداخته هر جا از طرفداران علی(ع) می یافتند می کشتند؛ حتی شکم زنان آبستن را پاره کرده جنین ها را بیرون می آورده سر می بریدند. 

علی(ع) این غائله را نیز خوابانید ولی پس از چندی در مسجد کوفه  در حال  نماز به دست برخی از این خوارج شهید شد. 

بهره ای که شیعه از خلافت پنج ساله علی(ع) برداشت 

علی(ع)در خلافت چهار سال و نه ماه خود اگر چه نتوانست اوضاع درهم ریخته اسلام را کاملا به حال اولی که داشت برگرداند ولی از سه جهت عمده موفقیت حاصل کرد:
1. به واسطه سیرت عادله خود، قیافه جذاب سیرت پیغمبر(ص) را به مردم - خاصه به نسل جدید - نشان داد. وی در برابر شوکت کسرایی و قیصری معاویه در زی فقرا و مانند یکی از بینواترین مردم زندگی می کرد. وی هرگز دوستان و خویشاوندان و خاندان خود را بر دیگران مقدم نداشت و توانگری را به گدایی و نیرومندی را به ناتوانی ترجیح نداد. 

2. با آن همه گرفتاری های طاقت فرسا و سرگرم کننده، ذخایر گران بهایی از معارف الهی و علوم حقه اسلامی را میان مردم به یادگار گذاشت. 

مخالفین علی(ع) می گویند: وی مرد شجاعت بود نه مرد سیاست، زیرا او می توانست در آغاز خلافت خود با عناصر مخالف موقتا از در آشتی و صفا در آمده آنان را با مداهنه راضی و خشنود نگه دارد و بدین وسیله خلافت خود را تحکیم کند سپس به قلع و قمع شان بپردازد. 

ولی اینان این نکته را نادیده گرفتند که خلافت علی یک نهضت انقلابی بود و نهضت های انقلابی باید از مداهنه و صورت سازی دور باشد. مشابه این وضع در زمان پیغمبر اکرم(ص) نیز پیش آمد و کفار و مشرکین بارها به آن حضرت پیشنهاد سازش دادند و این که آن حضرت به خدایانشان متعرض نشود ،ایشان نیز کاری با دعوت وی نداشته باشند ؛ ولی پیغمبر اکرم(ص) نپذیرفت با این که می توانست در آن روز های سخت، مداهنه و سازش کرده و موقع خود را تحکیم نماید سپس به مخالفت دشمنان قد علم کند.
 
اساسا دعوت اسلامی هرگز اجازه نمی دهد که در راه زنده کردن حقی، حق دیگری کشته شود یا باطلی را با باطل دیگری رفع نمایند و آیات زیادی در قرآن کریم در این باره موجود است. 

گذشته از این که مخالفین علی در راه پیروزی و رسیدن به هدف خود از هیچ جرم و جنایت و نقض قوانین صریح اسلام (بدون استثنا) فروگزاری نمی کردند و هر لکه را به نام اینکه صحابه هستند و مجتهدند توجیه می کردند، ولی علی(ع) به قوانین پایبند بود. 

از علی(ع) در فنون متفرقه عقلی و دینی و اجتماعی نزدیک به یازده هزار کلمات قصار ضبط شده و معارف اسلام را در سخنرانی های خود با بلیغ ترین لهجه و روان ترین بیان ایراد نموده است. وی دستور زبان عربی را وضع کرد و اساس ادبیات عربی را بنیان نهاد. وی اول کسی است در اسلام که در فلسفه الهی غور کرده و به سبک استدلال آزاد و برهان منطقی سخن گفت و مسائلی را که تا آن روز در میان فلاسفه جهان مورد توجه قرار نگرفته بود طرح کرده و در این باب به حدی عنایت به خرج می داد که در بحبوحه جنگ ها به بحث علمی
می پرداخت. 

3. گروه انبوهی از رجال دینی و دانشمندان اسلامی را تربیت کرد که در میان ایشان جمعی از زهاد و اهل معرفت مانند اویس قرنی و کمیل بن زیاد و میثم تمار و رشید هجری وجود دارند که در میان عرفای اسلامی مصادر عرفان شناخته شده اند و عده ای مصادر اولیه علم فقه و کلام و تفسیر و قرائت و غیر آن ها می باشند. 

انتقال خلافت به معاویه و تبدیل آن به سلطنت موروثی
پس از شهادت امیرالمومنین علی(ع) به موجب وصیت آن حضرت و بیعت مردم، حضرت حسن بن علی(ع) که نزد شیعه دوازه امامی، امام دوم می باشد متصدی خلافت شد، ولی معاویه آرام ننشسته و به سوی عراق که مقر خلافت بود لشکر کشیده با حسن بن علی به جنگ پرداخت. 

وی با دسیسه های مختلف و دادن پول های گزاف تدریجا یاران و سرداران حسن بن علی را فاسد کرده بالاخره حسن بن علی را مجبور نمود که به عنوان صلح، خلافت را به وی واگذار کند و حسن بن علی نیز خلافت را به این شرط که پس از در گذشت معاویه، به وی برگردد و به شیعیان وی تعرض نشود، به معاویه واگذار نمود. 

در سال چهل هجری، معاویه بر خلافت اسلامی استیلا یافت و بلافاصله به عراق آمد، سخنرانی کرده، به مردم اخطار نموده گفت: «من با شما سر نماز و روزه نمی جنگیدم بلکه می خواستم بر شما حکومت کنم و به مقصود خود رسیدم.» و نیز گفت:«پیمانی که با حسن بستم لغو و زیر پای من است.» 

معاویه با این سخن اشاره می کرد که سیاست را از دیانت جدا خواهد کرد و نسبت به مقررات دینی ضمانتی نخواهد داشت و همه نیروی خود را در زنده نگهداشتن حکومت خود به کار خواهد بست. 

البته روشن است که چنین حکومتی سلطنت و پادشاهی است نه خلافت و جانشینی پیامبر خدا. از این جا بود که بعضی از کسانی که به حضور وی بار یافتند به عنوان پادشاهی سلامش دادند و خودش نیز در برخی از مجالس خصوصی، از حکومت خود با ملک و پادشاهی تعبیر می کرد؛ اگرچه در ملأعام خود را خلیفه معرفی می نمود. 

البته پادشاهی که بر پایه زور استوار باشد وراثت را به دنبال خود دارد و بالاخره نیز به نیت خود جامه عمل پوشانید و پسر خود یزید که جوانی بی بند و بار بود و کمترین شخصیت دینی نداشت ولایت عهد داده و به جانشینی خود برگزید و آن همه حوادث ننگین به بار آورد. 

معاویه با بیان گذشته خود اشاره می کرد که نخواهد گذاشت حسن(ع) پس از وی به خلافت برسد؛ یعنی در خصوص خلافت بعد از خود فکر دیگری دارد و آن همان بود که حسن(ع) را با سم شهید کرد و راه را برای فرزند خود یزید هموار ساخت. معاویه با الغای پیمان نامبرده می فهمانید که هرگز نخواهد گذاشت شیعیان اهل بیت در محیط امن و آسایش به سر برند و کما فی السابق به فعالیت های دینی خود ادامه دهند و همین معنا را نیز جامه عمل پوشانید.
 
وی اعلام نمود که هر کس در مناقب اهل بیت حدیثی نقل کند هیچ گونه مصونیتی در جان و مال و عرض خود نخواهد داشت و دستور داد هر که در مدح و منقبت سایر صحابه و خلفا حدیثی بیاورد جایزه کافی بگیرد و در نتیجه اخبار بسیاری در مناقب صحابه جعل شد و دستور داد در همه بلاد اسلامی در منابر به علی(ع) ناسزا گفته شود(و این دستور تا زمان عمربن عبدالعزیز خلیفه اموی «99-101» اجرا می شد) .

وی به کمک عمال و کارگردانان خود که جمعی از ایشان صحابی بودند خواص شیعه علی(ع) را کشت و سر برخی از آنان را به نیزه زده در شهرها گردانیدند و عموم شیعیان را در هر جا بودند به ناسزا و بیزاری از علی تکلیف می کرد و هر که خودداری می کرد به قتل می رسید. 

 سخت ترین روزگار برای شیعه
سخت ترین زمان برای شیعه در تاریخ تشیع همان زمان حکومت بیست ساله معاویه بود که شیعه هیچ گونه مصونیتی نداشت و اغلب شیعیان اشخاص شناخته شده و مارک دار بودند و دو تن از پیشوایان شیعه(امام دوم و امام سوم) که در زمان معاویه بودند کمترین وسیله ای برای برگردانیدن اوضاع ناگوار در اختیار نداشتند، حتی امام سوم شیعه که در شش ماه اول سلطنت یزید قیام کرد و با همه یاران و فرزندان خود شهید شد، در مدت ده سالی که در خلافت معاویه می زیست تمکن این اقدام را نیز نداشت. 

اکثریت اهل تسنن این همه کشتارهای ناحق و بی بندوباری ها را که به دست صحابه و خاصه معاویه و کارگردانان وی انجام یافته است توجیه می کنند که آنان صحابه بودند و به مقتضای احادیثی که از پیغمبراکرم(ص) رسیده، صحابه مجتهدند و معذور و خداوند از ایشان راضی است و هرجرم و جنایتی که از ایشان سر بزند معفو (عفو شده)است. 

ولی شیعه این عذر را نمی پذیرد زیرا:
اولا: معقول نیست یک رهبر اجتماعی مانند پیغمبراکرم(ص) برای احیای حق و عدالت و آزادی، بر پا خواسته و جمعی را هم عقیده خود گرداند که همه هستی خود را در راه این منظور مقدس گذاشته آن را لباس تحقق بخشند و وقتی که به منظور خود نایل شد یاران خود را نسبت به مردم و قوانین مقدسه خود آزادی مطلق بخشد و هرگونه حق کشی و تبهکاری و بی بندو باری را از ایشان معفو داند؛ یعنی با دست و ابزاری که بنایی را بر پا کرده با همان دست و ابزار آن را خراب کند. 

ثانیا:این روایات که صحابه را تقدیس و اعمال ناروا و غیر مشروح آنان را تصحیح می کند و ایشان را آمرزیده و مصون معرفی می نماید از راه خود صحابه به ما رسیده و به روایت ایشان نسبت داده شده است و خود صحابه به شهادت تاریخ قطعی، با همدیگر معامله مصونیت و معذوریت نمی کردند. صحابه بودند که دست به کشتار و سب( دشنام)  و لعن و رسوا کردن همدیگر گشودند و هرگز کمترین اغماض و مسامحه ای در حق همدیگر روا نمی داشتند. 

بنابر آن چه گذشت به شهادت عمل خود صحابه، این روایات صحیح نیستند و اگر صحیح باشند مقصود از آن ها معنای دیگر است غیر از مصونیت و تقدیس قانونی صحابه. 

و اگر فرضا خدای متعال در کلام خود روزی از صحابه در برابر خدمتی که در اجرای فرمان او کرده اند اظهار رضایت فرماید معنای آن تقدیر از فرمانبرداری گذشته آنان است نه این که در آینده می توانند هر گونه نافرمانی که دلشان می خواهد بکنند. 

استقرار سلطنت بنی امیه
سال شصت هجریه قمری معاویه در گذشت و پسرش یزید طبق بیعتی که پدرش از مردم برای وی گرفته بود زمام حکومت اسلامی را در دست گرفت. 

یزید به شهادت تاریخ هیچ گونه شخصیت دینی نداشت. جوانی بود حتی در زمان حیات پدر اعتنایی به اصول و قوانین اسلام نمی کرد و جز عیاشی و بی بندوباری و شهوت رانی سرش نمی شد و در سه سال حکومت خود فجایعی راه انداخت که در تاریخ ظهور اسلام با آن همه فتنه ها که گذشته بود سابقه نداشت. 

سال اول، حضرت حسین بن علی(ع) را که سبط (نوه) پیغمبراکرم(ص) بود با فرزندان و خویشان و یارانش با فجیع ترین وضعی کشت و زنان و کودکان و اهل بیت پیغمبر را به همراه سرهای بریده شهدا در شهرها گردانید و در سال دوم، مدینه را قتل عام کرد و خون و مال و عرض(آبرو) مردم را سه روز به لشکریان خود مباح ساخت و سال سوم، کعبه مقدسه را خراب کرده و آتش زد. 

پس از یزید، آل مروان از بنی امیه زمام حکومت اسلامی را به تفصیلی که در تواریخ ضبط شده در دست گرفتند. حکومت این دسته یازده نفری که نزدیک به هفتاد سال ادامه داشت روزگار تیره و شومی برای اسلام و مسلمین به وجود آورد که در جامعه اسلامی جز یک امپراتوری عربی استبدادی که نام خلافت اسلامی بر آن گذاشته شده بود، حکومت نمی کرد و در دورۀ حکومت اینان کار به جایی کشید که خلیفه وقت که جانشین پیغمبراکرم(ص) و یگانه حامی دین شمرده می شد بی محابا تصمیم گرفت بالای خانه کعبه غرفه ای بسازد تا در موسم حج در آن جا مخصوصا به خوش گذرانی بپردازد. 

خلیفه وقت، قرآن کریم را آماج تیر قرار داد و در شعری که خطاب به قرآن انشاء کرد گفت:«روز قیامت که پیش خدای خود حضور می یابی بگوی خلیفه مرا پاره کرد.» 

البته شیعه که اساس اختلاف نظر اساسی شان با اکثریت تسنن در سر دو مسئله خلافت اسلامی و مرجعیت دینی بود، در این دوره تاریک روزگاری تلخ و دشواری می گذرانیدند ولی شیوه بیدادگری و بی بندو باری حکومت های وقت و قیافه مظلومیت و تقوا و طهارت پیشوایان اهل بیت آنان را روز به روز در عقایدشان استوارتر می ساخت و مخصوصا شهادت دل خراش حضرت حسین پیشوای سوم شیعه در توسعه یافتن تشیع و به ویژه در مناطق دور از مرکز خلافت مانند عراق و یمن و ایران کمک به سزایی کرد. 

گواه این سخن این است که در زمان امامت پیشوای پنجم شیعه که هنوز قرن اول هجری تمام نشده و چهل سال از شهادت امام سوم نگذشته بود، به مناسبت اختلال و ضعفی که در حکومت اموی پیدا شده بود، شیعه از اطراف کشور اسلامی مانند سیل به دور پیشوای پنجم ریخته به اخذ حدیث و تعلم معارف دینی پرداختند. هنوز قرن اول هجری تمام نشده بود که چند نفر از امرای دولت، شهر قم را در ایران بنیاد نهاده و شیعه نشین کردند، ولی در عین حال شیعه به حسب دستور پیشوایان خود در حال تقیه و بدون تظاهر به مذهب، زندگی می کردند. 

بارها در اثر کثرت فشار، سادات علوی برضد بیدادگری های حکومت قیام کردند ولی شکست خوردند و بالاخره جان خودرا در این راه گذاشتند و حکومت بی پروای وقت، در پایمال کردنشان و فروگذاری نکرد، جسد زید را که پیشوای شیعه زیدیه بود از قبر بیرون آورده به دار آویختند و سه سال برسر دار بود؛ پس از آن پایین آورده و آتش زدند و خاکسترش را به باد دادند به نحوی که اکثر شیعه معتقدند امام چهارم و پنجم نیز به دست بنی امیه با سم درگذشته اند و درگذشت امام دوم و سوم نیز به دست آنان بود. 

فجایع اعمال امویان به حدی فاش و بی پرده بود که اکثریت اهل تسنن با این که خلفا را عموما مفترض(واجب) الطاعه می دانستند ناگزیر شده خلفا را به دو دسته تقسیم کردند. خلفای راشدین که چهار خلیفه اول پس از رحلت پیغمبر اکرم می باشد(ابوبکر،عمر،عثمان و علی) خلفای غیر راشدین که از معاویه شروع می شود. 

امویین در دوران حکومت خود در اثر بیدادگری و بی بندوباری به اندازه ای نفرت عمومی را جلب کرده بودند که پس از شکست قطعی و کشته شدن آخرین خلیفه اموی، دو پسر وی با جمعی از خانواده خلافت، از دار الخلافه گریختند و به هر جا روی آوردند پناهشان ندادند. بالاخره پس از سرگردانی های بسیار که در بیابان های نوبه و حبشه و بجاوه کشیدند و بسیاری از ایشان از گرسنگی و تشنگی تلف شدند، به جنوب یمن در آمدند و به دریوزگی، خرج راهی از مردم تحصیل کرده در زی (لباس) حمالان، عازم مکه شدند و آن جا در میان مردم ناپدید گردیدند. 
ادامه دارد..
bato-adv
bato-adv
bato-adv