مصطفی هادیزاده در حالی از ۲۵ هزار معتاد متجاهر در تهران خبر میدهد که خانواده این معتادان هم حاضر به پذیرش آنها نیستند، درحالیکه براساس قانون تنها سه ماه میتوان این افراد را نگه داشت.
همیشه ملاحظات، زنان را محدود میکند و این محدودیتهاست که در بسیاری از مواقع به اعتیاد زنان هم میانجامد؛ زنانی که راهی شهرهای بزرگ میشوند تا خود را گم کنند در شلوغی، دود، ترافیک و ناآشنایان.
به گزارش هم میهن، مهاجرت زنان معتاد به شهرها از دیرباز وجود داشته و حتی پس از درمان روی برگشت به خانواده را ندارند یا خانواده آنها را نمیپذیرند. شاید اطمینان آنها به طردشدگی است که درمانشان را سختتر میکند؛ درمانی که انگار برای بعضی از اهمیت خاصی برخوردار نیست. شاید هم بهخاطر همین اهمیت نداشتن اعتیاد زنان (نه در شعار بلکه در عمل) است که دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان تهران اعلام میکند دستورالعملی برای درمان اعتیاد زنان وجود ندارد.
در این میان اقدامات و برخوردهای سلبی گاه و بیگاه با معتادان که همیشه با شکست روبهرو شده نیز از سر گرفته میشود. شاید کمتر کسی از یاد ببرد که محمدباقر قالیباف در زمان حضور در نیروی انتظامی دستور داد کوچه غربتیها در خاک سفید (که به جزیره معروف بود) را پاکسازی کنند.
اما این اقدام نهتنها به کاهش اعتیاد کمک نکرد، بلکه موادفروشان و معتادان در سطح شرق تهران پخش شدند و با گذشت چند سال دوباره آنجا به کلونی اعتیاد تبدیل شد، درست مانند شوش و هرندی که هرازچندگاهی به قول برخی از مسئولان، پاکسازی یا جمعآوری میشود، اما با گذشت مدتزمان کمی باز هم به کلونی معتادان تبدیل میشود. اقدام به پاکسازی یا جمعآوری معتادان پروژهای شکستخورده است که هرازچندگاهی اتفاق میافتد و این روزها هم علیرضا زاکانی درخواست کرده که محلاتی مانند درهفرحزاد، هرندی و شوش پاکسازی شوند.
آمارهای معتادان متجاهر ضدونقیض است؛ آمارهایی که تا سال ۹۲ مهر محرمانه را بر دوش خود یدک میکشید و با روی کار آمدن دولت دهم، در جلسهای که علی لاریجانی و حسن روحانی بهعنوان رئیس وقت دو قوه مجریه و مقننه تصمیم گرفتند که این آمار از پستوی محرمانهبودن بیرون کشیده شود، در آن زمان بابک دینپرست، معاون کاهش تقاضا و توسعه مشارکتهای مردمی ستاد مبارزه با مواد مخدر از وجود یک میلیون و ۳۲۵ هزار معتاد در سطح کشور خبر داد.
سال گذشته احمد احمدیصدر، مدیرعامل سازمان رفاه، خدمات و مشارکتهای اجتماعی شهرداری تهران علاوه بر آنکه از بازگشت معتادان به محلههای قدیمی خبر داد، زنگهای هشدار جدی درباره افزایش جدی تعداد معتادان متجاهر نسبت به سالهای قبل را هم به صدا درآورده و گفت: «شاید بتوان گفت که در حال حاضر تعداد معتادان نسبت به پنج تا شش سال قبل، دو برابر افزایش داشته است و این معضل دلایل مختلفی دارد که باید در جای خود بررسی شود.»
حالا، اما مصطفی هادیزاده، دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان تهران علاوه بر آنکه از آمار ۲۵ هزار نفری معتادان متجاهر خبر میدهد، از نبود دستورالعمل اعتیاد زنان و دختران جوان میگوید و میافزاید: «این در حالیست که آثار مخرب یک زن معتاد از هزار مرد معتاد بدتر است و متاسفانه حلقه اجباری اعتیاد در مردان، سرقت و در زنان، فساد اخلاقی است. یک خانم شاید حاضر است ۱۰ بار بلکه ۱۰۰ بار برای ترک همسر، برادر و... خود فداکاری کند، اما حداقل من مردی را سراغ ندارم که یک بار برای درمان اعتیاد خانمش کار کرده باشد. در واقع کار بسیار سخت و پیچیدهای است.»
مصطفی هادیزاده در حالی از ۲۵ هزار معتاد متجاهر در تهران خبر میدهد که خانواده این معتادان هم حاضر به پذیرش آنها نیستند، درحالیکه براساس قانون تنها سه ماه میتوان این افراد را نگه داشت. دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان تهران تاکید میکند: «در کشور در بحث تولید شادی و لذت مفید بسیار ضعیف هستیم و در این زمینه کار نکردهایم. اولین دلیل گرایش جوانان و نوجوانان به اعتیاد، کسب لذت و دومین دلیل، کنجکاوی است.»
نکات حائز اهمیتی در اظهارنظر مصطفی هادیزاده وجود دارد؛ نکاتی که شاید نشان میدهد که نبود لذت در زندگی جوانان و نوجوانان آنها را به سمت و سوی موادمخدر میبرد؛ جوانانی که گاه از خانواده طرد میشوند و گاه دخترند و برای درمانشان هیچ پروتکلی وجود ندارد و آنها را به سمت و سوی فسادهای اخلاقی میکشاند.
محسن روشنپژوه، معاون اسبق پیشگیری و درمان بهزیستی در خصوص تاثیر جنسیت در درمان معتادان خبر داد و تاکید کرد: «ملاحظات جنسیتی در درمان افراد با اختلال مصرف مواد موثر است بهگونهای که باید برای موفقیت بیشتر در درمان به آنها توجه کرد این تفاوتها هم به دلیل ملاحظات فیزیولوژیک و بهویژه به دلیل ملاحظات روانی اجتماعی آنان است. زنان به لحاظ ابعاد روانی- اجتماعی با مردان متفاوتند و به دلیل نقشهای مختلف همسری و مادر بودن، نسبت به مردان برای دسترسی و بهرهمندی از درمان محدودیتهای بیشتری دارند.
شواهد نشان میدهد مراجعه زنان به مراکز به خاطر همین تعداد نقشهای اجتماعی و بهویژه ملاحظات فرهنگی جامعه ما کمتر است بنابراین برای ارائه خدمت درمانی به جامعه معتادان باید به ملاحظات جنسیتی و محدودیتهای حاصل از آن توجه کرد. این محدودیتها برای افراد با اعتیاد شدیدتر بیشتر به چشم میخورد.
زنانی که فرزند دارند بهراحتی قادر به بستری شدن یا اقامت در مراکز درمان نیستند؛ بنابراین باید سیستمهای مددکاری مناسب و مراکزی را در نظر داشت که به این محدودیتها توجه کند. تا جایی که اطلاع دارم در همان دوران که در سازمان بهزیستی کشور حضور داشتم،
با توجه به این ملاحظات راهنمایی اختصاصی درمان برای گروههای مختلف معتادان و از جمله زنان تدوین شده بود و مراکز درمان ویژه زنان و حتی مراکز ویژه مادران معتاد و فرزندانشان هم فعال گردید که هماکنون نیز در حال فعالیت هستند. یکی از مهمترین نکات در درمان اعتیاد زنان، ضرورت حمایتهای بعد از درمان است که در الگوی ارائهشده هم وجود داشته، بهطوریکه باید از گسترش اعتیاد جلوگیری شود.»
معاون اسبق پیشگیری و درمان بهزیستی درباره اعتیاد زنان در شهرهای کوچک و مهاجرت آنها گفت: «بررسی جمعیتی معتادان متجاهر بهویژه در تهران به این سوال پاسخ میدهد. بین سالهای ۹۴ تا ۹۶ یکی از ملاحظاتی که در استان تهران وجود داشت این بود که اصلیت بخش عمدهای از معتادان متجاهر شناسایی شده از استان دیگری بودند و آنها به تهران کوچ میکردند. ملاحظاتی در شهرهای کوچک وجود دارد که باعث میشود زنان معتاد آنجا را ترک کرده و راهی شهرهای بزرگ شوند. محدودیت در شهرستانها برای زنان بیشتر است و به این فکر میافتند که باید به سمت مرکز بیایند.»
روشنپژوه تاکید کرد: «در حدود سالهای ۹۴ تا ۹۶ طی تفاهم چندجانبه بین بهزیستی، معاونت اجتماعی قوه قضائیه و ستاد مبارزه با موادمخدر، الگویی برای شناسایی، ساماندهی، درمان و مراقبتهای پس از درمان تدوین و در ۶ استان بهصورت پایلوت اجرا گردید که رویکرد غالب آن برگرفته از الگوهای علمی و از جمله درمان دادگاهمدار بود.
در این الگوی جامع برای تمام ابعاد شناسایی، غربالگری، درمان بازتوانی و مراقبتهای پس از درمان، راهنما و پروتکل نگاشته شد و طبق این الگو معتادان که با الگوی مصرف شدید و بیخانمان بودند، شناسایی شده و مراحلی را تا بهبود طی میکردند. اما این الگوی جامع ملاحظات اجرایی و قانونی متعددی داشت که در دوره پایلوت این ملاحظات مشخص شد.
یکی از مهمترین ملاحظات این بود که موجب میشد برخی از دستگاههای فعال در درمان و کاهش آسیب برای اثربخشی بیشتر تغییر رویهای در فعالیت خود بدهند. این الگو قابلیت ارتقا و توسعه در کشور دارد، اما باید مانند هر الگوی دیگری متناسب با شرایط بازبینی و بهروزرسانی شود. اما مهم این است که بازیگران و نقشآفرینان اصلی حوزه اعتیاد باید روش خود را متناسب با این اثربخشی بیشتر در این الگو تغییر دهند.»
گفته شده مردان معتاد بیشتر به سرقت و زنان به فساد اخلاقی روی میآورند. فساد اخلاقی برای زنان اجباری است تا امنیت و هزینههای خود را تامین کنند.
حسن موسویچلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران، اما معتقد است که جنسیت در درمان تاثیری ندارد، گفت: «پیامد اعتیاد زنان و تاثیراتی که زنان و مردان از اعتیاد میگیرند، الزاما شبیه به هم نیستند. اینکه گفته میشود مردان به سمت سرقت میروند، ملاک نیست، چون زنان معتاد هم به سمت سرقت میروند. اینکه گفته میشود زنان معتاد به فساد اخلاقی گرایش پیدا میکنند هم درست نیست، چون مردان هم به این سمت گرایش پیدا میکنند.
فساد اخلاقی فقط تنفروشی زنان نیست. ولی میزان آسیبپذیری زنان در خیابان بیشتر از مردان است، یکی از وجوه مشخصه آسیبهای اجتماعی که پس از اعتیاد و زندگی در خیابان زنان را تهدید میکند، ورود به چرخه روابط نامشروع برای احساس امنیت یا تامین مواد و حتی پول و هزینههایشان است و این روابط نامشروع تبعاتی از قبیل ایدز را در زنان افزایش میدهد.»
رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران در پاسخ به این سوال که آیا زنان معتاد به شهرهای بزرگ مهاجرت میکنند؟ گفت: «معمولا جامعه ما در قبال پذیرش جرایم و آسیبهای زنان مقاومت بیشتری نشان میدهد. هر چقدر که در شهرها پذیرش اعتیاد زنان بیشتر باشد، خانوادهها تحت فشارهای اجتماعی بیشتری قرار میگیرند. به همین دلیل از شهر خودشان مهاجرت میکنند و در شهرهای بزرگ پنهان یا گم میشوند تا شاید بخشی از فشارهای وارده بر خانواده را کمتر کنند.
هر چقدر محیط کوچکتر باشد فشارهای بیشتری به خانواده وارد میشود و زنان بیشتر به شهرهایی پناه میآورند که گمنامی در آن بیشتر است. عمده معتادان خیابانی مهاجر هستند، و بومی تهران یا شهرهای بزرگ نیستند.» او افزود: «زنان معتاد در کلانشهرهای زیارتی و سیاحتی گمنام میمانند و خانوادههای آنها هم فشار کمتری را تحمل میکنند. زنان معتاد به شهرهای بزرگ مهاجرت میکنند، هم درآمد دارند و هم گمنام میمانند و به تنفروشی روی میآورند.»
معتادان متجاهر بهویژه زنان در برنامههایی با نام جمعآوری و ساماندهی معتادان آسیبهای بیشتری را متحمل میشوند و مجبورند از کلونیهای خود جدا شده و در سطح شهر پخش شوند. موسویچلک درباره موفقیت این برنامهها تاکید کرد: «از چند زاویه میشود به این موضوع نگاه کرد ۱) جمعآوری قانونی است؟ بله. این جمعآوری قانونی است. ۲) پس از جمعآوری باید نگهداری شوند و منطقاً تغذیه، بهداشت و امنیت زنان باید بهتر از خیابان باشد. ۳) این نوع جمعآوری منجر به کاهش این نوع آسیب اجتماعی میشود؟ خیر. طبیعتا فقط طول مدت نگهداری بیشتر میشود و هزینه دولت بیشتر میشود.
چرخه تولید این معتادان خیابانی به واسطه مشکلات موجود در جامعه همچنان وجود دارد و نمیتوانیم ادعا کنیم «با جمعآوری تعدادی از معتادان، این آسیب اجتماعی را در تهران و کلانشهرها نخواهیم داشت.» تجربه نشان داده که این نوع برخورد با معتادان به نتیجه نمیرسد. معتادانی که به خیابان میآیند نتوانستهاند خود را جمع کنند چراکه چتر حمایتی خانواده را ندارند، توان و مهارت لازم برای ورود به چرخه سالم زندگی را ندارند، یا ویژگیهایشان طوری است که بازگشت آنها بدون مواد سخت است.
اگر نگوییم آنها به آخر خط اعتیاد رسیدهاند، اما معتادانی هستند که عمده حمایتهای خود را از دست دادهاند و قابلیتها و انگیزه خود را برای درمان از دست میدهند چراکه امیدی به بازگشت به خانواده و محله زندگیشان ندارند. ضمن آنکه دسترسی فرصتهای برابر بهعنوان شهروند را از دست میدهند.
تجربه نشان میدهد که معتادانی که با زور جمعآوری میشوند، نمیتوان کلمه ساماندهی مناسب را برای آنها به کار بست. این اصطلاح اشتباهی است که در سیاست و برنامهریزی در حوزه کار با انسان مانند معتادان، کودکان کار و خیابان، متکدیان و... شده است.»