سخنان دبیر شورای عالی امنیت ملی از آن جهت مورد توجه قرار گرفته است که نخست، وی در حالی از ضرورتهای عبور از نظم کهن سخن میگوید که موضوع نظم نوین جهانی و مباحث مرتبط با آن سالهاست که بدون در نظر گرفتن ضرورتها و چالشهای آن در ادبیات سیاسی مقامات کشور جای گرفته است.
انتشار سخنان رئیس شورای راهبردی روابط خارجی و دبیر شورای عالی امنیت ملی در همایش بینالمللی هندسه نظم نوین جهانی که روزهای چهارشنبه و پنجشنبه در دانشگاه دفاع ملی برگزار شد، واکنشهای زیادی را در فضای مجازی و رسانهای کشور بهدنبال داشته است.
به گزارش هم میهن، بیان واقعیاتی تاریخی و بدیهیاتی در عرصه سیاست بینالملل در خصوص شوروی و بسط آن به شرایط امروز کرهشمالی از سوی وزیر امور خارجه پیشین که امروز مشاور رهبر انقلاب است و سخنان دبیر شورای عالی امنیت ملی که از عدم برخورد شعاری با موضوع عبور از نظم کهن جهانی سخن گفته است، این سوال اساسی را به وجود میآورد که مخاطب این سخنان چه کسانی هستند و آیا دیدگاههایی که از سوی دو تن از سیاستگذاران مهم مطرح شده، همان اصولی است که سیاست خارجی کشور بر مبنای آن تنظیم میشود؟
کمال خرازی در جریان این همایش بیان کرده است که «شوروی با وجود قدرت نظامی بالا نتوانست در رقابت با آمریکا در قدرت رسانهای و اقتصادی پیروز شود و نهایتاً فروپاشید. چین هم تا همین سالهای اخیر هیچوقت تلاش نکرد در رقابت با قدرتهای دیگر بهویژه آمریکا ابراز وجود کند، اما اخیراً میبینیم که، چون قدرت نرم، علمی و فناوری و اقتصادی پیدا کرده است به رقابت و مقابله با آمریکا وارد شده و نهتنها قدرت سخت یافته که به قدرت نرم هم رسیده است. کرهشمالی بهرغم دارا بودن قدرت نظامی و سلاح هستهای، جایگاهی در نظام جدید جهانی ندارد.»
هشدار حرکت به سمت سیاستهای کرهشمالی و آنچه با عنوان «کرهشمالیسازی ایران» از آن یاد میشود، موضوعی است که شاید بارها در ادبیات سیاسی ما مورد توجه قرار گرفته است؛ از ایده برخی برای ساخت سلاح هستهای برای ایجاد بازدارندگی در عرصه سیاست خارجی تا یکدستسازی قدرت در عرصه سیاست داخلی همگی موضوعاتی هستند که عنوان حرکت به سمت سیاستهای کرهشمالی را در رسانهها مطرح میکند.
همین امر نیز موجب میشود تا وقتی سخنانی در تقبیح سیاستهای پیونگیانگ، آن هم از سوی رئیس شورای راهبردی روابط خارجی و شخصی همچون کمال خرازی مطرح میشود، مورد توجه قرار بگیرد.
علی شمخانی نیز در این نشست، با بیان اینکه جهان با سستی و دگردیسی فزاینده در نظم کهن روبهرو است، بیان کرده که «وضعیت موجود ضرورت تداوم مقاومت کشورهای مستقل در برابر نظام سلطه را به ضرورتی اجتنابناپذیر برای ایفای نقش فعال در ساختار آتی نظام بینالملل تبدیل کرده است. دکترین مناسب در این شرایط، مشارکت در حفظ نظم کهن نیست، چراکه ساختار فعلی ذاتاً تامینکننده منافع قدرتهای بزرگ است. کنش هوشمندانه برای حداکثرسازی منافع بلندمدت با بهرهگیری از فرصتهای موجود اصلیترین راهبرد برای تکمیل روند قدرتسازی است.»
دبیر شورای عالی امنیت ملی در بخش دیگری از سخنانش گفت: «عدم توجه یا بهرهبرداری نادرست از ظرفیتهای عبور جهان از نظم کهن، میتواند موجبات افول، تخریب و حتی سقوط ما شود. باید با هوشمندی و بهطور همهجانبه خود را آماده مواجهه با این شرایط کنیم و توان تابآوری و بهرهبرداری هوشمندانه خود را افزایش دهیم. این شرایط، تغییر و تحولات عظیمی را ایجاد کرده که ادامهدار خواهد بود و بهطور قطع با توجه به قرار داشتن ایران و منطقه در معرض این تغییرات، ما نیز ضرورتا باید دست به تغییرات متناسب بزنیم.
اگر آمادگی لازم را فراهم کنیم، حرکت جمهوری اسلامی در مسیر جدید پرشتاب خواهد بود و اگر فاقد آمادگی و قدرت لازم باشیم ممکن است حرکت تاریخی و راهبردی، کشورمان را دستخوش نوسان و دشواری کرده و ما را به مسیری ناخواسته سوق دهد. تغییر نظم کهن بهمعنای تبدیل آن به نظم جدید نیست. به دلیل افول نظم موجود، مرحلهای از بینظمی و تشتت شکل خواهد گرفت که از پس آن و در یک فرآیند طولانی، امکان تکوین نظمی نو فراهم میشود.» وی همچنین نسبت به برخورد شعاری و غیرفعال که کشور را از پیشرفت بهویژه اقتصادی و امنیتی باز میدارد، هشدار داده است.
«نظم نوین جهانی» دورهای در موازنه قدرت و باور ایدئولوژیکی است که تحقق نظم نوین جهانی را از طریق فهم، شناسایی و رفع مشکلات جهانی، فراتر از توان واحدهای ملی میسر میداند. این اصطلاح به اصول «ویلسون»، «جورج هربرت واکر بوش» و «گورباچف» برای نظم پس از جنگ جهانی دوم بازمیگردد.
سخنان دبیر شورای عالی امنیت ملی نیز از آن جهت مورد توجه قرار گرفته است که نخست، وی در حالی از ضرورتهای عبور از نظم کهن سخن میگوید که موضوع نظم نوین جهانی و مباحث مرتبط با آن سالهاست که بدون در نظر گرفتن ضرورتها و چالشهای آن در ادبیات سیاسی مقامات کشور جای گرفته است.
رحمانقهرمانپور، تحلیلگر سیاست خارجی و روابط بینالملل بر این عقیده است که سخنان کمال خرازی نشان میدهد که این مسئله که آینده نظام قرار است به چه سمت و سویی برود، موضوعی مهم و مورد بحث است. قهرمانپور میگوید که اشاره خرازی به اینکه قدرت در نظم جدید صرفا قدرت نظامی نیست از اهمیت زیادی برخوردار است.
سخنان وزیر امور خارجه پیشین ایران بیان بدیهیاتی است که بارها بهخصوص در مورد کرهشمالی مطرح شده و تحلیلگرانی نیز نسبت به حرکت کشور به سمت سیاستهای پیونگیانگ هشدار دادهاند؛ مخاطب سخنان دبیر شورای راهبردی روابط خارجی کیست؟
سوای اینکه مخاطب این سخنان چه کسی است، به نظر سخنان ایشان نشان میدهد این مسئله که آینده نظام جهانی و سیاست بینالملل به کدام سمت میرود و ایران باید چه کند، موضوعی مورد بحث است چراکه هم آقای خرازی و هم آقایان شمخانی، باقری و قالیباف در این نشست به این دغدغه اشاره کردهاند.
این امر نشان میدهد که سمتوسوی تحولات آینده جهانی، مهم است و در ایران هم مورد بحث قرار میگیرد و قاعدتا، مقامات تصمیمگیرنده نظرات خودشان را در این همایش ابراز کردهاند. آقای خرازی در سخنان خود به موضوع مهمی اشاره کرده که قدرت در نظم جدید، صرفا یک قدرت نظامی نیست و این نکته مهم است.
اگر فرض ما بر این باشد که دیدگاه مطرحشده از سمت آقای خرازی، دیدگاه بخشی از تصمیمسازان نظام است، آیا حاکمیت جمهوری اسلامی بر مبنای همین دیدگاه حرکت میکند؟ اگر بله، از چه زمانی این سیاست حاکم شده است؟
قاعدتا ما در نظریات تصمیمگیری میگوییم که تصمیمی که نظام سیاسی اتخاذ میکند، نتیجه لابیهای درون سیستمی نهادها و افراد تصمیمساز است و قاعدتا در این لابیها و چانهزنیها و بدهبستانها نظری بیرون میآید که الزاما بهترین نظر نیست بلکه به معنای آن است که این تصمیم از دالان لابی و چانهزنی معادلات قدرت بیرون آمده است.
اینکه مشخصا بگوییم در نظام تصمیمگیری، یک فرد یا گروه چنین باوری دارد و در حال اعمال این باور در عرصه سیاست خارجی است، چنین چیزی وجود ندارد. البته، ما از نظریات جیمز روزنا یاد گرفتهایم که در کشورهای مختلف، وزن افراد در تصمیمگیریهای سیاست خارجی متفاوت است؛ طبیعتا در کشوری مانند قطر، وزن تصمیمگیری حاکم این کشور خیلی بیشتر از قدرت تصمیمگیری رئیسجمهور کشوری مانند کرهجنوبی است.
باز این حرف به معنای آن نیست که در قطر سیاست خارجی تمام و کمال برونداد تصمیمهای یک فرد است؛ در میان این دو کشور هم طیفی از کشورهای مختلف وجود دارند که قاعدتا در این کشورها، سیاست خارجی برآیند تصمیمهای مختلفی است که در داخل سیستم مطرح میشود.
در داخل کشور ما هم تکثری که همواره در تصمیمگیری وجود داشته، هنوز وجود دارد، اما مشکل بزرگ ما تاخیر در تصمیمگیری است؛ به این معنا که تصمیمی که باید در زمان خودش اتخاذ شود، به تاخیر میاندازیم و وقتی زمان میگذرد، آن تصمیم دیگر اثرات گذشته خود را ندارد.
نکته دوم این است که در فرمول تصمیمسازی که اشاره کردم، نظام لابیگری در نظام تصمیمگیری، تلاش میکند تا زمین تصمیمگیری را ناهموار کند به این معنا که در فرآیند لابی و چانهزنی، اعمال نفوذ کرده و افکار رقیب خود را از صحنه بیرون کنند. اینگونه است که در طولانیمدت همانگونه که نظریههای مدیریت نیز به آن اشاره دارد، مزیت تنوع در نظام تصمیمگیری تضعیف میشود.
در نظریههای روابط بینالملل داریم که تنوع خودش یک مزیت است به این معنا که برای یک موضوع انواع راهحلها ارائه میشود؛ اینکه در یک نظام تصمیمگیری این تنوع کمرنگ میشود، در نتیجه راهحلهای متنوع هم برای یک مسئله ندارید. برای مثال در این سخنرانیها، آقایان خرازی و شمخانی نظراتی را مطرح کردهاند که از دید من و شما با نظر حاکم بر نظام تصمیمسازی متفاوت است، چگونه است که این نظر، نظر غالب در نظام تصمیمگیری نمیشود، مسئله اصلی ما این است.
ارزیابی شما از تلاش تهران برای افزایش قدرت سخت چیست؟ درحالیکه برخی امروز در داخل حتی از سلاح هستهای و بازدارندگی هستهای سخن میگویند، گزارشهای متعددی از موسساتی همچون سیپری از تفاوت بالای هزینهکردی نظامی ایران باکشورهای حاشیه خلیجفارس حکایت دارد، ارزیابی شما از این تفاوت چیست؟
زمانی که شما از بازدارندگی هستهای سخن میگویید، این بازدارندگی اصولی دارد. برای مثال در مورد هند یا در مورد کرهشمالی اصول بازدارندگی هستهای متفاوت است. پیونگیانگ سلاح هستهای دارد که بقا داشته باشد، اما در مورد دهلی، استراتژی هستهای معطوف به بقا نیست.
میخواهم بگویم صرف داشتن سلاح هستهای، به معنای تحقق بازدارندگی هستهای نیست. نکته دوم این است که شروطی برای بازدارندگی هستهای وجود دارد که برای مثال توان زدن ضربه دوم هستهای یکی از این شروط است، به معنای آنکه شما بتوانید پس از آنکه کشوری علیه شما بمب هستهای استفاده کرد، زیرساختهای اساسی را حفظ کرده و شما هم علیه آن کشور از سلاح هستهای استفاده کنید، بنابراین وقتی ما از بازدارندگی هستهای سخن میگوییم، آن هم اصول و الزاماتی دارد.
در نظام تصمیمگیری طیفهای مختلفی وجود دارد؛ اینکه نظام تصمیمگیری مدنظر شما تابع چه اصولی است به این بستگی دارد که کلیت نظام تصمیمگیری چگونه است. در نظامهای دموکراتیک قاعدتا تصمیمگیری براساس اصول دموکراتیک است؛ نظامهای غیردموکراتیک شیوه تصمیمگیریشان نیز به همان اندازه غیردموکراتیک است و آن افرادی که تصمیمشان را بدون رعایت اصول دموکراتیک تحمیل میکنند، ممکن است به تصمیمگیر اصلی بدل شوند.
از دید شما مخاطب سخنان علی شمخانی کیست؟ کلیدواژههایی مرتبط با نظم نوین جهانی سالهاست که در ادبیات مسئولان جمهوری اسلامی جا افتاده است که آن را ناشی از افول هژمونی آمریکا میدانند، اینکه «تغییر نظم کهن به معنای تبدیل آن به نظم جدید نیست» از چه دیدگاهی منشأ میگیرد؟ آیا سیاست تهران بر اساس همین دیدگاه تبیین شده است؟
ساخت رتوریک سیاسی و بحثهای سیاسی باید از مباحث علمی جدا شود؛ در عالم سیاست فرد ممکن است سخنی را مطرح کند که در رقابتهای سیاسی جای داشته باشد. در هیچ کجای دنیا حرف سیاستمدار بهعنوان نظریه سیاسی مطرح نمیشود. باید ببینیم حرفی که مطرح میشود تا چه حد بازتاب رقابتهای سیاسی و تا چه حد برآمده از یک تئوری سیاسی است، این دو باید از هم تفکیک شوند. باید ببینیم کانتکس حرف چیست و مخاطب این سخنان چه کسی است.
معنایی که از حرف استخراج میکنیم در یک بستری معنا پیدا میکند. زمانی سخن از نابودی نظم کهنه است و این سخن در یک بستر دانشگاهی مطرح میشود، اما ممکن است در شرایط دیگری این سخن در بستر رقابت سیاسی مطرح شود، در ایران بستر بیان اظهارات شفاف نیست، پس نمیتوانیم بهطور قطع بگوییم این سخان پاسخی به کدام صحبت یا در پاسخ به کدام جریان است.
نادر انتصار، استاد روابط بینالملل دانشگاه آلابامای جنوبی آمریکا معتقد است که مقایسه ایران و کرهشمالی اشتباه است. او معتقد است که شاید مخاطب سخنان کمال خرازی کسانی هستند که اهرم قدرت را در دست دارند.
سخنان وزیر امور خارجه پیشین ایران بیان بدیهیاتی است که بارها بهخصوص در مورد کره شمالی مطرح شده و تحلیلگرانی نیز نسبت به حرکت کشور به سمت سیاستهای پیونگیانگ هشدار دادهاند؛ مخاطب سخنان دبیر شورای راهبردی روابط خارجی کیست؟
جواب این سوال که مخاطب سخنان دبیر شورای راهبردی روابط خارجی کیست را باید از آقای کمال خرازی پرسید. شاید مخاطب اصلی سخنان ایشان کسانی هستند که اهرم قدرت را در دست دارند؛ ولی مقایسه کره شمالی و ایران اشتباه است. این دو کشور تفاوتهای عمدهای هم در ساخت داخلی خود و هم در سیاست خارجی خود دارند. کرهشمالی کشوری است که سیاست آن روی انزوا از جهان بنیان شده است در صورتی که ایران یک بازیگر مهم منطقهای است که با کشورهای زیادی تعامل دارد.
آیا حاکمیت جمهوری اسلامی بر مبنای همین دیدگاه حرکت میکند؟ اگر بله، از چه زمانی این سیاست حاکم شده است؟
خیر. هیچ نشانهای که چهارچوب سیاست ایران روی انزوای کشور ساخته شده، وجود ندارد و کسانی که موضوع کرهشمالی شدن ایران را گهگاه مطرح میکنند درک درستی از کره شمالی، ساخت داخلی آن کشور، سیاست خارجی رژیم حاکم در آن و تاریخ شبهجزیره کره ندارند. این نوع صحبتها و ارزیابیها کمکی به حل مسائلی که در سیاست خارجی ایران وجود دارند، نمیکنند.
ارزیابی شما از تلاش تهران برای افزایش قدرت سخت چیست؟ گزارشهای متعددی از موسساتی همچون سیپری از تفاوت بالای هزینهکردی نظامی ایران با کشورهای حاشیه خلیجفارس حکایت دارد، ارزیابی شما از این تفاوت چیست؟ همچنین قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
طبق ارقامی که SIPRI بر روی سایت خود قرار میدهد، هزینه نظامی ایران در مقایسه با کشورهای حاشیه خلیجفارس، بهخصوص کشورهایی مانند عربستان، خیلی کم است. تمام کشورهای منطقه همواره قدرت سخت خود را افزایش دادهاند و خواهند داد. برخی از این کشورها تا حدی این قدرت سخت خود را بهصورت سرسامآور افزایش دادهاند که بدون تقویت قدرت سخت، کشوری مانند ایران توانایی بازدارندگی خود را از دست خواهد داد و حمله نظامی به خود را آسان خواهد کرد.
بدون قدرت بازدارنده، که قدرت سخت جزء مهمی از آن است، دیگر کشوری یکپارچه بهنام ایران وجود نخواهد داشت. این درست است که قدرت فقط در چهارچوب قدرت سخت تعریف نمیشود و قدرت جوانب متعددی دارد، ولی بدون قدرت سخت و قدرت بازدارنده، جنبههای دیگر قدرت قابل دسترسی نخواهند بود. ما نباید بهصورت احساساتی به قدرت سخت نگاه کنیم و باید درکی واقعگرایانه و رئالیستی از سیاست جهانی داشته باشیم تا به اهمیت تاریخی قدرت سخت در نظم جهانی واقف شویم.
در مورد گسترش قدرت نرم، متاسفانه جمهوری اسلامی ایران نتوانسته است که با کشورهای منطقه رقابت کند. این دلایل بسیاری دارد که ناپویایی اقتصاد ایران، فساد و تضادهای اجتماعی و فرهنگی موجود از مهمترین موانع گسترش قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران بوده اند.
از دید شما مخاطب سخنان علی شمخانی کیست؟ کلیدواژههایی مرتبط با نظم نوین جهانی سالهاست که در ادبیات مسئولان جمهوری اسلامی جا افتاده است که آن را ناشی از افول هژمونی آمریکا میدانند، اینکه «تغییر نظم کهن به معنای تبدیل آن به نظم جدید نیست» از چه دیدگاهی منشأ میگیرد؟ آیا سیاست تهران براساس همین دیدگاه تبیین شده است؟
آقای شمخانی بهعنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی در جایگاهی قرار دارند که این موضوع را میتوانند در بالاترین سطح قدرت در جمهوری اسلامی مطرح کنند. به هرحال مخاطب ایشان باید کسانی باشند که تعیینکننده چهارچوب اساسی سیاست خارجی ایران هستند.
این واضح است که ما چندی است افول هژمونی آمریکا را شاهد بودهایم و آمریکای امروز آن آمریکایی که در زمانی نهچندان دور یکهتازی کامل میکرد، نیست، ولی این اشتباه است که تغییر نظم کهن را به معنای تبدیل آن به نظم جدید که آمریکا در آن نقش چندانی ایفا نمیکند تعبیر کنیم.
در نظام جدید جهانی که در حال شکلگیری است آمریکا همچنان نقش مهم و حتی در برخی موارد نقش تعیینکنندهای را بازی خواهد کرد. من امیدوارم که کسانی که سیاست خارجی ایران را تعیین میکنند درکشان درست باشد و سیاست خارجی کشور را روی دیدگاهای تخیلی پایهگذاری نکنند.
هشدار دبیر شورای عالی امنیت ملی مبنی بر برخورد شعاری با تحولات را چگونه ارزیابی میکنید؟
آقای شمخانی در موقعیتی هستند که فقط به هشدار بسنده نکنند و نظرات خود را در این مورد بهطور جدی در تصمیمگیری در شورای عالی امنیت ملی دنبال کنند. در هر موردی، برخورد شعاری در تضاد با برخورد عقلانی است و در مورد سیاست خارجی شعاربازی منافع درازمدت ملی کشور را بهخطر میاندازد.