فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
سحرم دولتِ بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
مژدگانی بدهای خلوتیِ نافه گشای
که ز صحرایِ خُتَن آهویِ مُشکین آمد
گریه آبی به رخِ سوختگان بازآورد
ناله فریادرَسِ عاشقِ مسکین آمد
مرغِ دل باز هوادارِ کمان ابروییست
ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد
ساقیا میبده و غم مخور از دشمن و دوست
که به کامِ دلِ ما آن بشد و این آمد
رسمِ بدعهدیِ ایام چو دید ابرِ بهار
گریهاش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
چون صبا گفتهٔ حافظ بشنید از بلبل
عَنبرافشان به تماشایِ رَیاحین آمد
شرح لغت: ختن: از شهرهای معروف تاکستان شرقی/ کمان ابرو: هلال ابرو
سالکان راه عشق سرانجام به دیدار دوست نایل خواهند شد. در حقیقت دوست با گریه و فغان سوخته دلان؛ به آسمان دلشان ظاهر میشود و مددکار عاشقانی میشود که در این راه جامی از شراب عشق او نوشیده اند.
روزگار سختی شده است و همدردی و احسان به یکدیگر از یادها رفته است. از این وضعیت تعجب میکنی، اما فقط خداوند به همه امور آگاه است. آنچه از دست تو بر میآید قناعت و توکل است.