فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
طایر دولت اگر باز گذاری بِکُنَد
یار بازآید و با وصل قراری بِکُنَد
دیده را دَستگَهِ دُرّ و گهر گر چه نَمانْد
بخورد خونی و تدبیرِ نثاری بکند
دوش گفتم بکند لعلِ لبش چارهٔ من
هاتفِ غیب ندا داد که آری بکند
کَس نَیارَد بَرِ او دَم زَنَد از قصهٔ ما
مگرش بادِ صبا گوشْ گذاری بکند
دادهام بازِ نظر را به تَذَرْوی پرواز
بازخواند مگرش نقش و شکاری بکند
شهر خالیست ز عُشّاق بُوَد کز طَرَفی
مردی از خویش برون آید و کاری بکند
کو کریمی که ز بزمِ طربش غمزدهای
جرعهای دَرکشد و دفعِ خُماری بکند
یا وفا، یا خبرِ وصلِ تو، یا مرگِ رقیب
بُوَد آیا که فلک زین دو سه کاری بکند؟
حافظا گر نَرَوی از دَرِ او، هم روزی
گذری بر سرت از گوشه کِناری بکند
شرح لغت: طایر دولت: پرنده اقبال/ تذرو: خروس صحرایی
آنان که امکان لقای دوست را دارند دل در عشق به او خون میکنند و خواهان آنند که حداقل با دل سپردن به دوست به گونه یی به وصال او دست پیدا کنند و لقای او برایش میسر شود.
مدتهاست که یارت پیغام نفرستاده و با او قطع رابطه کرده ای. باید قدم پیش بگذاری که او منتظر است. تا فرصت هست از زندگی لذت ببر. لذت دنیا بدون داشتن یار و مونس صفایی ندارد. اگر عیب یار را میگویی از حسنش هم بگو و با افرادی که از غم عشق بی خبرند سخن نگو.