سیدموسی صدر در ۴ ژوئن ۱۹۲۸ میلادی (۱۴ خرداد ۱۳۰۷ شمسی) در شهر قم متولد شد. پدرش آیتالله سیدصدرالدین صدر از مراجع تقلید شیعه و متخصص در اصول، رجال و تفسیر و وصی عبدالکریم حائرییزدی بود و پس از وفات استاد خود، به همراه سید محمد حجت و سیدمحمدتقی خوانساری، سرپرستی حوزه علمیه قم را بر عهده داشت. آیتالله صدر از شخصیتهای پیشگام در وحدت بین مذاهب بود و به همین سبب اقدام به تألیف کتاب «المهدی» کرد که همه مطالب و منابع آن از کتابهای اهل سنت استفاده شده است.
به گزارش هممیهن، سیدموسی در سال ۱۹۴۳ میلادی (۱۳۲۲ شمسی) بهطور رسمی فراگیری علوم حوزوی را آغاز کرد، بیآنکه از ادامه دروس مدرسه و تکمیل مقطع دبیرستان بازماند. در سال ۱۳۲۹ شمسی در رشته حقوق در اقتصاد وارد دانشگاه تهران و در سال ۱۳۳۲ موفق به فارغالتحصیلی شد. امام صدر زبان عربی را که زبان قرآن و زبان خانواده ایشان و زبان تحصیل در حوزه علمیه قم و نجف بود، بهخوبی فراگرفت و زبان فارسی هم که زبان مادری وی بود. ایشان همچنین به زبان فرانسه تسلط و با زبان انگلیسی هم آشنایی داشت. علامه سیدعبدالحسین شرفالدین، رهبر وقت جامعه شیعیان لبنان در یکی از سفرهای خود به ایران در دهه ۱۹۳۰، به حکم رابطه خانوادگی و پیوند نزدیک میان خاندان شرفالدین و صدر، امام موسیصدر را در ایران دیده بود. پس از رحلت علامه شرفالدین، فرزندانش نامهای خطاب به امام صدر در قم فرستادند و وی را به لبنان فراخواندند؛ به این ترتیب امام صدر در اواخر سال ۱۹۵۹ میلادی به لبنان رفت و در شهر صور اقامت گزید.
غسان توینی، روزنامهنگار و وزیر سابق لبنان در وصف امام صدر میگوید: «امام صدر چنان که همه میدانند، با آن قامت بلند و سیمای نورانی و نگاههای نافذ، از کاریزما و تاثیر روحی سحرآمیز برخوردار است». جورج گادلی، سفیر آمریکا که در مراسمی با امام صدر دیدار کرده بود، در نامهای به مقامات کشورش مینویسد: «با امام صدر دیداری داشتم که یکساعت به طول انجامید. با وجود آنکه با کمک مترجم گفتگو کردیم، باید بگویم در میان افرادی که در لبنان با آنان ملاقات کردم، ایشان یکی از کسانی است که بیشترین تحسین را در مخاطب برمیانگیزد، اگر نگوییم تحسینبرانگیزترین است؛ با قامتی بلندتر ۶ فوت و چشمانی نافذ و گیرا».
در سیره امام موسیصدر مواردی وجود دارد که افرادی چه از رهبران سیاسی و مذهبی داخل لبنان و چه رهبران منطقه، بهدلیل تبلیغات منفی، دچار ذهنیتی علیه امام صدر شده بودند که پس از دیدار با وی، به کلی رنگ میباخت. جمال عبدالناصر، رئیسجمهور مصر یکی از همین رهبران بود. عادل عون، از اعضای جنبش امل و نماینده پیشین این جنبش در تهران خاطره دیدار امام موسیصدر و جمال عبدالناصر را اینگونه نقل میکند که: «حسنین هیکل روزنامهنگار مشهور عرب که مشاور عبدالناصر هم بود، معتقد بود باید دیداری میان امام صدر و ناصر صورت گیرد. البته احزاب ناصریست و ناسیونالیستهای عرب در لبنان ذهن رئیس جمال عبدالناصر را نسبت به امام مشوش کرده بودند و نیز اطلاعات نادرستی در مورد مناسبات امام با شاه ایران به او داده بودند. با چنین ذهنیتی و در یک فضای بسیار سنگین و سراسر سوءظن، امام به ملاقات عبدالناصر رفت. زمان ملاقات ۱۰ الی ۱۵ دقیقه معین شده بود. امام به همراه هیکل برای ملاقات نزد رئیسجمهور مصر رفتند. من هم بیرون از اتاق منتظر امام ماندم. پس از سه ساعت امام موسیصدر به همراه حسنین هیکل خارج شد، درحالیکه جمال عبدالناصر امام را تا پایین پله برقی بدرقه کرد. از چهره امام پیدا بود که خوشحال و خشنود است.»
۶ جولای ١٩۶٣، امام موسیصدر به مدت ۵ روز در رم مهمان واتیکان بود و به گرمی از او استقبال و پذیرایی شد. ایشان در همین سفر دعوت رسمی برای حضور در مراسم تاجگذاری پاپ پل ششم را بهعنوان اولین روحانی مسلمان دریافت کرد. امام موسیصدر در دیدار با بزرگان واتیکان مسئله دستگیری امام خمینی در ایران و موضع علمای دین و موضع حکومت ایران را شرح داد. امام موسیصدر به قصد دیدار از کشورهای سوئیس، فرانسه، بلژیک و اسپانیا و پس از آن الجزایر و کشورهای عربی شمال آفریقا، رم را ترک کرد.
امام موسی صدر در این سفرها با تلاش پیگیر با شخصیتها و مطبوعات مهم بینالمللی و فعالان ژنو، هامبورگ، پاریس، بن و دیگر شهرها تماس گرفت و قضیه دستگیری امام خمینی را مطرح و تشریح کرد تا جایی که آیتالله خویی فرموده بود: «سفرهای دورهای امام موسیصدر نقش اصلی را در آزادی امام خمینی از زندان داشت.»
امام موسی صدر پس از این سفر در مصاحبه با روزنامه الحیاه در پاسخ به این سوال که هدف شما از سفر به اروپا چه بود، گفت: «میخواستم تمدنهای جدید را بشناسم و از فرصتها و شرایطی که باعث پیشرفت آن دیار شده، آگاه شوم، زیرا که آینده سرزمین من هم هست.»
امام صدر در بازگشت از کویت برای شرکت در پنجمین همایش مجمع پژوهشهای اسلامی وارد مصر شد. ایشان بلافاصله پس از ورود به قاهره به دیدار رئیسجمهور جمال عبدالناصر در کاخ القبه رفت. در جریان این سفر امام صدر به عضویت دائمی مجمع پژوهشهای اسلامی انتخاب شد. امام صدر در این همایش پیشنهاد کرد که عیدهای اسلامی یکی و برای تشخیص عید نیز از ابزار علمی جدید بهره گرفته شود. ایشان همچنین مسلمانان را به وحدت مضمون اذان فراخواند و آن را کاری ممکن و علمی دانست که اثری آشکار بر وحدت مسلمانان دارد. امام موسی صدر در تاریخ ١٣ مارس ١٩٧٠ با جمال عبدالناصر در منزل شخصی او در منشیهالکبری دیدار و به مدت بیش از یکساعت با وی گفتگو کرد.
ابومحمد وکیلی، حافظ منافع ایران در مصر در دوره قطع روابط دیپلماتیک دو کشور پس از جنگ اعراب و اسرائیل در خاطرات خود در یکی از سفرهای امام صدر به مصر میگوید: «خاطره دیگری که از ایشان دارم و خب خیلی هم منشاء اثر بود؛ ایشان هر مرتبهای که به مصر میآمدند با جمال عبدالناصر ملاقات میکردند. بنا شد که ایشان در یک جلسهای که با ناصر دارد، درباره تجدید رابطه سیاسی با ایران با وی صحبت کند. امام موسی صدر برای من نقل کردند، در ملاقاتشان با ناصر راجع به تجدید رابطه با ایران صحبت کردند که موافقت کردند و خیلی هم مشتاق بودند و مطالب زیادی هم گفتند که من به ترتیب ترجمه میکنم و میفرستم.»
در فوریه ١٩٧١، امام موسیصدر دعوتنامه ویژهای از سوی دولت مراکش برای سفر به این کشور، به مناسبت عید ملی این کشور دریافت و عازم این کشور شد. ایشان پیش از ترک لبنان در کنفرانس خبری در سالن فرودگاه گفت: «دیدار من از مراکش که به دعوت پادشاه آن انجام میگیرد، از دیرباز یکی از آرزوهای من بود تا با این تمدن شکوهمند عربی که نماد گذشته درخشان و حال متعادل ماست، آشنا شوم». امام صدر در پاسخ به این سوال که آیا حامل پیام ویژهای از رئیسجمهور سلیمان فرنجیه است، گفت: «آقای فرنجیه برای خدمت به لبنان و مسائل جهان عرب، هیچ فرصتی را از دست نمیدهد. ایشان در دیدار خداحافظی از من خواست تا سلام و درود برادرانه او را به ملک حسن برسانم و برای کشور دوست و برادر آرزوی پیشرفت و موفقیت کرد».
سعید السعد که امام صدر را در سفر به مراکش همراهی میکرد، نقل کرده است: «وقتی امام صدر به مراکش رسید، وزیر دربار نزد من آمد و پرسید امام صدر پادشاه را چگونه خطاب خواهد کرد؟ زیرا در مراکش پادشاه را «امیرالمومنین» میخواندند. مذاکره در خصوص عنوانی که امام صدر استفاده خواهند کرد ۴۸ ساعت ادامه داشت و سرانجام پادشاه پذیرفت که او را «عالیجناب» خطاب کنند. پس از پایان سخنرانی امام موسی صدر در دیدار با پادشاه مراکش، ملک حسن از جای خود برخاست و نزد امام صدر رفت، درحالیکه در پروتکل تصریح شده بود که این سخنران است که پس از ایراد سخنرانی نزد پادشاه میرود تا با او سلام کند. این نخستین و تنها باری بود که پادشاه پروتکل را نقض کرد، زیرا مجذوب امام صدر شده بود. ایشان پس از آنکه دو هفته در مراکش، مهمان ملک حسن دوم بود این کشور را به مقصد نیجریه ترک کرد.»
امام صدر در تاریخ ۱۹ سپتامبر ۱۹۷۲ و در پی تجاوزهای مکرر اسرائیل به جنوب لبنان در تلگرافی به رهبران جهان نوشت: «همه دنیا در برابر تجاوزهای وحشیانه اسرائیل به لبنان و مردم بیگناه در روستاها و مؤسسات غیرنظامی سکوت کردهاند. این سکوت هولناک نشانه مرگ وجدان جهانی است و وجود ایمان زنده و کارآمد را در دلهای مردم سراسر جهان زیر سوال میبرد.» ایشان در پایان این نامه تاکید میکند: «ما اینجا در زیر بمباران و از میان آهن و آتش و در کنار پیکر صدها نفر از قربانیان بیگناه، منتظر موضعگیری شفاف و صدای پرطنین شماییم.» بسیاری از رهبران کشورهای مختلف به این تلگراف امام پاسخ دادند؛ از آن جمله پاپ پل ششم در تلگراف خود از این تجاوزها بهشدت اعلام نگرانی کرده بود.
امام صدر در ژانویه ۱۹۷۳ برای ادای اعمال حج عازم مکه مکرمه شد و در جریان این سفر با ملک فیصل پادشاه سعودی دیدار کرد. در این دیدار درباره تلاشهای پادشاهی عربستان برای ایجاد وحدت میان مسلمانان و بهویژه در مورد مقدسات اسلامی در شهر عربی قدی گفتگو شد و ملک فیصل بر اهمیت یکپارچگی مسلمانان در برابر تلاشهای اسرائیل برای تفرقهافکنی میان مسلمانان تاکید کرد. رابطه نزدیک و تداوم گفتگو میان امام موسی صدر و دربار عربستان سعودی، منجر به واقعهای تاریخی در فوریه ۱۹۷۴ شد؛ کتابی با عنوان «التاریخ» و همچنین مطالبی در مجله الدعوة و پارهای کتابها و خطابههایی در کشور عربستان سعودی حملاتی را به مذهب تشیع و اهلبیت صورت داده بود که تلاش امام صدر منجر به حذف این مطالب شد.
امامصدر در شرح ماوقع به دوست خود آیتالله حسن سعید تهرانی مینویسد: «به لطف خدا و عنایت حضرت بقیةالله و با ادعیه مخلصانه دوستان در ملاقاتهای پیدرپی که از ملک خالد پادشاه عربستان سعودی و، ولی عهدشان امیر فهد و برادرشان امیر عبدالله در جده انجام شد، موضوع کتاب «التاریخ» و مجله الدعوة و پارهای کتابها و خطابههایی که در کشور عربستان سعودی صادر شده و تهمتها و حملههای ظالمانه که به مقام تشیع و مذهب اهل بیت عصمت و طهارت میشود، مطرح گردید. به راستی همه این رهبران سعودی با منتهی درجه احساسات متأثر و افسرده شدند و اظهار تأسف و معذرتخواهی کردند و از نویسندگان و مسببان امر بیزاری جستند و آنها را به ضیق افق و یا جهل و یا سوءنیت متهم کردند و یک دستور صریح شفاهی و فوری به واسطه وزیر دربار صادر کردند تا از طبع مجدد کتاب جز با تصحیح جلوگیری شود و نسخههای موجود تصحیح گردد و اعلام شود که این تعبیرات و فتنهانگیزیها تکرار نشود.» امام صدر در خصوص دیدار خود با ولیعهد و برادرش نیز مینویسد: «امیر فهد میگفت این اشتباهات خطرناک و نابخشودنی است. چرا باید فرق گذاشت و وحدت جهان اسلام را جریحهدار کرد. من خود در مملکت سعودی سعی میکنم پستهای خوب و حساس به شیعیان بدهم تا احساس وابستگی و وطندوستی بکنند. امیرعبدالله نیز با منتهیدرجه محبت وعده داد قضیه را تعقیب و تصحیح کند و افزود از آقایان علمای ایران معذرت بخواهید و به آنها قول بدهید و لازم است بدانند که ما از این کتابها بیزار هستیم و تقصیر ما نیست و نویسندگان همهشان سعودی نیستند.»
امام صدر بهمنظور سفر رسمی دورهای پس از عربستان، عازم بحرین شد. در بیانیه رسمی این سفر آمده است: «شیخ حمدبنعیسیآلخلیفه، ولیعهد بحرین و جانشین امیر از امام موسی صدر استقبال کرد. در مراسم استقبال از امام در فرودگاه بحرین، سیدیوسف رحمه الدوسری، رئیس دیوان امیری نیز حضور داشت. ایشان در جریان این سفر در پانزدهمین جلسه مجلس مؤسسان بحرین شرکت کرد. پس از آن امام در مراسمی که به مناسبت روز عاشورا برگزار شده بود، حضور یافت و سخنرانی کرد. رئیس مجلس اعلای شیعیان لبنان منامه را به مقصد قطر ترک کرد. امام صدر در دوحه مورد استقبال شیخ خلیفهبنحمدآلثانی، امیر قطر قرار گرفت و در ضیافت ناهاری که به افتخار ایشان از سوی امیر ترتیب داده شده بود، شرکت کرد. به دعوت شیخ زایدبنسلطانآلنهیان، رئیس دولت امارات متحده عربی، امام صدر قطر را به مقصد دوبی ترک کرد. این دیدار ۴ روز به طول انجامید و پس از آن امام عازم ابوظبی شد. مقصد بعدی سفر منطقهای امام موسی صدر کویت بود و در جریان این سفر با امیر کویت دیدار کرد.
امام موسی صدر پیشتر در ٢۴ فوریه ١٩٧٠ نیز در رأس هیاتی عازم کویت شده بود. وی هدف خود از این سفر را اینگونه بیان میکند: «از ماه رمضان قصد داشتم که برای چند سخنرانی و آشنایی بیش از پیش با برادران به این کشور سفر کنم، اما اوضاع و احوال مانع شد. اخیراً دعوتنامهای از دولت کویت دریافت کردم و امیدوارم که این سفر و دیگر اقدامات ما در راه همبستگی این امت و آشنایی بیشتر فرزندان امت با یکدیگر و همچنین برای خدمت به لبنان و جهان عرب و ارزشهای برحق این منطقه باشد». در جریان این سفر شیخ صباحالسالم الصباح، امیر کویت با امام دیدار کرد. همچنین امام صدر با ولیعهد و نخستوزیر شیخ جابر احمد الجزایر دیدار کرد. دولت کویت برای پذیرایی از امام و هیئت همراه، مهمانسرای امیر در هتل هیلتون را در اختیار ایشان قرار داد.
امام صدر در مه ۱۹۷۳ در دیداری ناگهانی از دمشق با حافظ اسد، رئیسجمهور، محمدالایوبی، نخستوزیر، عبدالحلیم خدام، وزیر امور خارجه، علی ظاظا، وزیر کشور گفتگو کرد. هدف از این سفر و ماموریت امام موسی صدر تنشزدایی میان دمشق و بیروت و میانجیگری برای بازگرداندن اوضاع به حالت عادی و بازگشایی مرزهای سوریه بود. محمدعلی مهتدی در تشریح آنچه در سال ۱۹۷۳ بهوقوع پیوست به هممیهن گفت: «سال ۱۹۷۳، سال بسیار حساسی است؛ سالی که مصر و سوریه خود را آماده جنگ (اکتبر یا رمضان) علیه اسرائیل میکنند.
سوریه نسبت به آنچه در لبنان میگذرد، بسیار حساس است و لبنان را به شکل پاشنه آشیل خودش میداند و آنجا را حیاطخلوت خودشمیبیند، بنابراین این احساس را دارد که هر اتفاقی در لبنان بیفتد، به سوریه مربوط میشود و ممکن است به رخنهگاهی علیه دمشق تبدیل شود و تهدیدی برای این کشور باشد. در همین سال درگیریهایی بین سازمانهای فلسطینی و ارتش لبنان که از سال ۱۹۷۰ شروع شده، مجدداً تشدید شده و این مسئله برای سوریه مهم است و دمشق میخواهد این مسئله را مدیریت کند. البته سلیمان فرنجیه، رئیسجمهور لبنان و اصولاً مارونیهای شمال لبنان که خانواده فرنجیه هم جزو آنهاست، همیشه طرفدار سوریه بودند، اما حضور سازمانهای فلسطینی و اردوگاههای مسلح فلسطینی در مناطق مختلف طبیعتاً به شکلی درآمده بود که عملاً حاکمیت لبنان را نقض کرده بود و بیروت این مسئله را تحمل نمیکرد و موافقتنامه قاهره نیز با اینکه برای این سازمانها محدودیتهایی را ایجاد کرده بود، اما بهطور کامل اجرایی نشد و عملیاتهای سازمانهای فلسطینی در لبنان و علیه اسرائیل با حاکمیت لبنان مغایرت داشت. در نتیجه سوریه و حافظ اسد سخت تلاش میکردند که از این وقایع جلوگیری کنند چراکه درگیریهای ارتش لبنان و سازمانهای فلسطینی از دیدگاه سوریه به نفع اسرائیل است؛ لذا به سلیمان فرنجیه فشار میآورد که این درگیریها را مدیریت کند و این در حالی بود که ارتش بهشدت از دست فلسطینیها خشمگین بود و مردم نیز ناراضی بودند.
در اینجا امام صدر تلاش میکند تا میان حافظ اسد و سلیمان فرنجیه وساطت کند و راهی پیدا شود تا تهدیدی علیه سوریه در لبنان به وجود نیاید. بهخصوص آنکه در همین شرایط سازمانهای فلسطینی عملاً قدرت را در جنوب در دست دارند و فرنجیه هم موافقت کرده که منطقه کفرشوبا به عنوان فتحلند در اختیار گروههای فلسطینی باشد و این مغایر با حاکمیت لبنان بود. در این شرایط شخص امام موسی صدر نیز با سلیمان فرنجیه دچار اختلاف شده است چراکه ایشان هم معتقد بود دولت لبنان باید ارتش را به جنوب اعزام و در مرز مستقر کند. این مسئلهای است که فرنجیه به دلیل فشار آمریکا و اروپا قادر به پذیرشاش نیست و این ارتش، ارتشی نیست که بتواند در مقابل اسرائیل بایستد. امام موسی صدر معتقد بود نفس حضور ارتش در جنوب بهمعنای آن است که لبنان در برابر تجاوزات اسرائیل ایستاده است چراکه سازمانهای فلسطینی با حضور در جنوب به سمت اسرائیل موشکپرانی کرده و بعد جنوب را ترک میکنند و اسرائیل در پاسخ، روستاهای جنوب لبنان را بمباران میکند؛ بنابراین از نظر امام، ارتش باید در جنوب مستقر شده و در مرحله بعد مردم را مسلح کند و مقاومت مردمی ایجاد کند.
این تحلیلگر ارشد مسائل لبنان در رابطه با اختلاف حافظ اسد با یاسر عرفات نیز میگوید: «دولت سوریه با توجه به حساسیتی که نسبت به لبنان دارد، تلاش میکند که سازمانهای فلسطینی در چهارچوب استراتژی مقاومت سوریه عمل کرده و حضور خودشان و عملیاتهایشان را با دمشق هماهنگ کنند، اما یاسر عرفات از آنجایی که با کشورهای عربستان و سایر مرتجعین عربی ارتباط داشته و از آنها کمک مالی دریافت میکرد، نمیتوانست بهطور کامل وابسته به سوریه شود و مجبور بود نظرات کشورهایی همچون عراق، عربستان و مصر را نیز در نظر بگیرد که موجب اختلاف با سوریه شده بودند که این اختلاف در نهایت در سال ۱۹۷۶ به جنگ جبل یعنی دخالت ارتش سوریه در لبنان و جنگ میان ارتش سوریه و سازمانهای فلسطینی منجر میشود. عرفات بهانه میآورد که سوریه میخواهد آزادی تصمیمگیری مقاومت فلسطین را بگیرد و سوریه هم عرفات را متهم میکرد که خارج از چهارچوب مقاومت میخواهد به سمت کشورهای سازشکار عرب حرکت کند و از مفهوم مقاومت دور شود. در اینجا هم امام موسی صدر تلاش میکند میان یاسر عرفات و حافظ اسد میانجیگری کند، بهطوریکه هر دو طرف به بخشی از منافع خود دست پیدا کنند. البته در ادامه یاسر عرفات این تفاهمات را نادیده میگیرد و سازمانهای فلسطینی در جنگ داخلی لبنان حاضر نیستند که در چهارچوب توصیههای سوریه عمل کنند.
در سال ۱۹۷۵ و با آغاز جنگ داخلی در لبنان و آغاز فعالیت افواج مقاومت لبنان (جنبش امل) بهمنظور دفاع از جنوب، بخشی از توجه امام متوجه همین موضوع بود، اما برای امام صدر، سلاح هیچگاه جای دیپلماسی را نگرفت و رئیس مجلس اعلای شیعیان با علم بر اینکه بسیاری از مشکلات داخل لبنان، ریشه در کشورهای منطقه دارد، سفرهایی را آغاز کرد که در نهایت یکی از همین مقاصد، به سفر بیبازگشت وی منجر شد.
امام موسی صدر در ژانویه ۱۹۷۸ عازم دمشق میشود. این سفر به منظور گفتگو با مسئولان سوری درباره وفاق ملی صورت گرفت چراکه حافظ اسد، رئیسجمهور سوریه بر آغاز گفتگو میان طرفهای لبنانی با هدف زمینهسازی برای حل مشکلات موجود اصرار دارد. به واسطه درهمتنیدگی موضوعات مرتبط با سوریه و لبنان، دیدار با حافظ اسد و سفر به دمشق بارها در جریان سالهای جنگ صورت گرفت. در همین ماه امام صدر در سفر دیگری به اردن با ملک حسین، پادشاه اردن دیدار کرد و از تلاشهای امان برای بازگرداندن وحدت و همبستگی به صفوف کشورهای عربی تقدیر کرد. پس از این دیدار، امام صدر با هواپیمای اختصاصی که ملک حسین در اختیار ایشان قرار داده بود، اردن را به مقصد کویت ترک کرد. هدف از این سفر تسلیت به مناسبت درگذشت امیر پیشین این کشور، شیخ صباحسالمالصباح و تبریک به امیر جدید، شیخ جابرالاحمدالصباح صورت گرفت.
در همین سال امام صدر برای سفری سهروزه به دعوت رسمی مسئولان سعودی، بیروت را به مقصد ریاض ترک و با شاهزاده فهد عبدالعزیز و ولیعهد و شاهزاده عبدالله معاون نخستوزیر و رئیس گارد ملی این کشور دیدار کرد.
امام موسی صدر در ژوئن ۱۹۷۸ و در پاسخ به دعوت رسمی مقامات الجزایر، عازم این کشور شد و در دیدار با هواری بومدین، رئیسجمهور این کشور درباره مسائل خاورمیانه بهویژه لبنان و جنوب به گفتگو پرداخت و در همین دیدار، بومدین به امام صدر پیشنهاد داد تا برای تکمیل سفرهای دورهای و رسیدن به اهداف قومی و ملی خود، سفری به لیبی داشته باشد چراکه معمر قذافی، تأثیر فراوانی بر حوادث و رخدادهای سیاسی و نظامی در لبنان دارد. در تاریخ ۲۸ ژوئیه کاردار لیبی در لبنان دعوت رسمی دولت لیبی برای دیدار امام با سرهنگ معمر قذافی را به ایشان ابلاغ کرد. امام موسی صدر در تاریخ ۲۵ اوت ۱۹۷۸، بیروت را به مقصد طرابلس، پایتخت لیبی ترک کرد.
ساعتی پیش از ترک بیروت، امام موسی صدر در دیداری ویژه با اعضای دفتر سیاسی جنبش امل، اهداف خود از سفر به لیبی را تشریح کرد؛ مهمترین این اهداف عبارتند از: «۱. تبیین ماهیت حقیقی اندیشه تشیع و دعوت مصرانه به وحدت امت اسلام ۲. تشریح مواضع شیعیان در طول تاریخ و در زمان کنونی در قبال مسائل مهم جهان اسلام و در رأس آنها قضیه فلسطین و روابط مستحکم با انقلاب فلسطین ۳. رفع ابهامات و سوءتفاهمهای موجود درباره جنبش امل و رهبران آن، که در اثر جنگ تبلیغاتی گسترده در ذهن مسئولان لیبی شکل گرفته است.» در واپسین روز از ماه اوت ۱۹۷۸، واقعهای رخ داد که در هیچ تصوری نمیگنجید. هیچکس گمان نمیکرد که رهبر نهضت محرومان لبنان در اوج دوران تلاش و ثمربخشی و فداکاری ربوده شود.
توضیح تیتر: عنوان سخنرانی امام موسی صدر در کلیسای کبوشین بیروت به مناسبت خطبه موعظه آغاز روزه که برای نخستین بار در تاریخ مسیحیت یک روحانی غیرکاتولیک در یک کلیسای کاتولیک و برای جمعی از مؤمنان در جایگاه موعظه سخن میراند.