فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
چو آفتاب میاز مشرق پیاله برآید
ز باغ عارض ساقی هزار لاله برآید
نسیم در سر گل بشکند کلاله سنبل
چو از میان چمن بوی آن کلاله برآید
حکایت شب هجران نه آن حکایت حالیست
که شمهای ز بیانش به صد رساله برآید
ز گرد خوان نگون فلک طمع نتوان داشت
که بی ملالت صد غصه یک نواله برآید
به سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصود
خیال باشد کاین کار بی حواله برآید
گرت چو نوح نبی صبر هست در غم طوفان
بلا بگردد و کام هزارساله برآید
نسیم زلف تو، چون بگذرد به تربت حافظ
ز خاک کالبدش صد هزار لاله برآید
شرح لغت: گلالهی سنبل: به ضم اول زلف پیچیده وکاکل مجعد /رساله: به کسر اول کتاب /گردخوان: سفرهی مدور، گرد صفت مقدم خوان موصوف /برآید: بگنجد
چون آفتاب شرق از مطلع ساغر دمیده شود، از چهرهی ساقی هزاران لاله خواهد رویید. مقصود او از این شعر این است که عاشقان فقط با سعی و کوشش خود نمیتوانند به منزلگاه حقیقی معشوق برسد و به لقای او دست یابند، بلکه باید از سوی دوست نیز حمایت گردند تا بلا و رنج از وجودشان ریشه کن شود و به خوشبختی دست یابند.
اگر میخواهی به مقصود خود برسی، باید پاک و صادق باشی، به خداوند توکل کنی و از او کمک بخواهی. به زودی به وصال خواهی رسید، البته نباید کاری انجام دهی که این فرصت از تو گرفته شود. اگر همت بلند نداشته باشی، فرصتها را از دست میدهی.