کمالگرایی فقط با القای اینکه تو چقدر باهوشی در کودک به وجود نمیآید. بچهای کمالگرا میشود که والدین کمالگرا داشته باشد. ریشه کمالگرایی هم اضطراب و وسواس است. کمالگراها همیشه ترس از شکست دارند و همیشه ترس از این دارند که کاری را درست و کامل انجام ندهند.
برخی افراد بسیاری از رفتارها و کارهای فرزندانشان را نشانی از هوش بالای آنها میدانند؛ در حالی که هوش جنبههای مختلفی دارد و نسبی است. به همین دلیل برای اینکه بفهمیم فرزندان ما در چه زمینهای استعداد بیشتری دارند باید انواع هوش را بشناسیم.
به گزارش همشهری آنلاین، بیشک والدین به داشتن فرزندی باهوش افتخار میکنند، برای همین برخی از آنها در ازای هرکاری که فرزندشان انجام میدهد مدام به او گوشزد میکنند که «تو خیلی باهوشی». گاهی تکرار و تشویق بیش از اندازه سبب میشود که کودک وقتی نتواند کاری را که والدین انتظار دارند انجام دهد احساس نقص و ناکافی بودن کند و دچار تناقض شود. در این زمینه گفتوگوی همشهری آنلاین را با «مونا فلسفی» روانشناس کودک و نوجوان میخوانید:
- معیار اینکه بدانیم کودک هوش بالا یا متوسطی دارد چیست؟ و آیا هوش نسبی است؟
تستهای هوش استانداردی مانند استنفورد بینه وجود دارد که عدد هوش بچهها را کاملا نشان میدهد؛ بنابراین به کمک این نوع تستها میتوانیم میزان هوش کودک را بررسی کنیم. بخشی از میزان بالا یا پایین بودن هوش به ژنتیک برمیگردد که نشانههایی هم دارد. مثلا بچههایی که زود راه رفتن را شروع میکنند یا سریع خواندن و نوشتن را میآموزند هوش بالایی دارند. برخی از کودکان نسبت به همسن و سالان خود جلوتر و خلاقترند و همین میتواند نشانه هوش بالای آنها باشد.
البته هوش دارای انواع مختلف است؛ مثلا ممکن است کودکی هوش درسی یا اجتماعی بهتری داشته باشد، بهتر با دیگران ارتباط بگیرد یا توان حل مساله را در برابر مشکلات داشته باشد. در کل ۸ گونه هوش طبق هوش هشتگانه گاردنر داریم؛ هوش کلامی (زبانی)، هوش منطقی (ریاضی)، هوش بصری (فضایی)، هوش بدنی (فیزیکی)، هوش موزیکال (ریتمیک)، هوش اجتماعی (بین فردی)، هوش شخصی (درونگرا) و هوش طبیعت (طبیعتشناس).
انتظاری که ما از هوش داریم لزوما هوش علمی یا ریاضی نیست. هوش اگر حتی ژنتیکی باشد قابل ارتقاست، بنابراین هوش نسبی است. یعنی تا آخر عمر با تمرین میتوانیم آن را افزایش دهیم و در صورت تمرین نکردن حتی آن را کاهش دهیم.
- این روزها والدین مدام بابت هر رفتاری که از فرزندانشان میبینند به آنها میگویند تو چقدر باهوشی... این حجم از تایید آیا میتواند آسیبرسان باشد؟
ما در روانشناسی چیزی با عنوان تشویق داریم که یکی از انواع تشویقها تحسین کلامی است؛ بنابراین اشکالی ندارد که ما بچهها را تشویق کنیم. ما باید ویژگیهایی که در بچه پررنگتر است ببینیم، اگر به هر خصلت و ویژگی که در بچه نقطه قوت به حساب میآید توجه کنیم کودک در آن زمینه رشد بیشتری میکند، ولی اگر این بازخورد بیش از اندازه لازم باشد آسیبرسان است.
اگر پدر و مادری دائما از بچه تعریف و تمجید کنند و هیچ تنبیهی در برابر خطاهای وی در نظر نگیرند و مدام چشم پوشی کنند، وی در بزرگسالی دچار خودشیفتگی میشود و نمیتواند با دیگران روابط نرمالی برقرار کند. چون یاد گرفته است که همیشه خواستههایش برآورده و تحسین شود. چنین کودکی هیچ وقت انتقادپذیر نمیشود و شکست و ناکامی را تحمل نمیکند، بنابراین رشد هم نمیکند. تحسین باید در حد نرمال باشد. مثلا اگر خوب نقاشی میکند به او در حد پیکاسو بودن امتیاز ندهیم.
- پس اگر گاهی به کودک بگوییم تو باهوشی میتواند تشویق به حساب بیاید...
در کل در هر زمینه حتی فرزندپروری باید واقعبینانه به همه چیز نگاه کنیم. یعنی در زمینه فرزندپروری نه خیلی سختگیر باشیم و نه خیلی باج دهیم و سهل بگیریم. باید مقتدر باشیم. در زمینه تشویق همینطور است؛ اینکه چیزی را به کودک القا کنیم که در آن زمینه باهوش است میتواند به افزایش اعتماد به نفس او کمک کند. مثلا اگر به کودک حق انتخاب دهیم، یا با تحسین کلامی به او بگوییم تو بچه باهوشی هستی یا زیبایی میتواند تشویق باشد، اما اگر خصلتی واقعا در بچه وجود نداشته باشد و والدین همان ویژگی نداشته را مدام به بچه تلقین کنند اشتباه است.
- بچههایی که مدام تشویق میشوند کمالگرا هم هستند؟
کمالگرایی فقط با القای اینکه تو چقدر باهوشی در کودک به وجود نمیآید. بچهای کمالگرا میشود که والدین کمالگرا داشته باشد. ریشه کمالگرایی هم اضطراب و وسواس است. کمالگراها همیشه ترس از شکست دارند و همیشه ترس از این دارند که کاری را درست و کامل انجام ندهند.
وقتی به کودک القا میکنیم که تو چقدر باهوشی ممکن است بیشتر به وی احساس نقص و شرم دهد که کودک را به سمت کمالگرایی پیش ببرد. چون کمالگرایی میتواند یک مکانیزم دفاعی باشد در مقابل آن نقص درونی. البته تشویق بیاندازه که تو در همه چیز باید خوب باشی هم میتواند کمالگرایی ایجاد کند. در واقع یک تیغ دولبه است.
- تلقین بیش از اندازه و پرتکرار اینکه تو خیلی باهوشی چقدر سبب افت تحصیلی کودکان میشود؟ گاهی این همه تشویق و تایید در حد توان واقعی کودک نیست، بنابراین وقتی توان رقابت با همسن و سالان خود را ندارند تا چه حد دچار آسیب میشوند؟
اگر تلقین بیش از اندازه باشد و واقعگرایانه نباشد، کودک با وضعیتی روبهرو میشود که متفاوت با گفتار و رفتار والدینش بوده است. کودک که به دنیا میآید مثل یک لوح نانوشته است و این والدین هستند که روی این لوح حکاکی میکنند. اگر ما دائم به کودک بگوییم که باهوشی و از همه بهتری وقتی کودک پا به مدرسه میگذارد و میبیند که در برخی جاها به اندازه کافی خوب نیست و از پس رقابت در نهایت برنمیآید، ممکن است اعتماد به نفسش پایین بیاید و افت تحصیلی پیدا کند. ما باید به بچهها بیاموزیم که هیچکس خاص و منحصر به فرد نیست، بلکه هر کسی در یک زمینه استعداد دارد. کودک باید بداند که همه آدمها و خودش نقاط ضعفی دارند و باید خودش را دوست داشته باشد.
- چرا برخی والدین اصرار دارند که فرزندشان در مدرسه تیزهوشان درس بخواند و جدیدا هم که موسسات فرزندان برتر باب شده است. اساسا چرا باید کودک به برتر بودن خودش نسبت به سایرین فکر کند؟
من به شخصه جزو مخالفان مدرسه تیزهوشان هستم؛ البته منظورم این نیست که این دست مدارس در کل بد هستند، چون باعث رشد برخی از بچهها هم میشود. من خودم ۷ سال در این مدارس حضور داشتم باید بگویم این مدارس بستگی به تیپیک شخصیتی بچهها دارد. مثلا برخی از بچهها به شدت رقابت طلبند و از پیروز شدن در رقابت با دیگران به شدت لذت میبرند، اما اگر بچهای بیاعتماد به نفس باشد آن هم بین همکلاسیهایی که برای یک صدم در نمره یا معدل باهم رقابت میکنند ممکن است دچار افت تحصیلی شود و آسیب ببیند.
متاسفانه معمولا در این مدارس بیشتر دوستیها بر پایه رقابت است تا همدلی یا حتی صداقت؛ بنابراین ممکن است بچهها در مدارس عادی دوستی و دوستیابی را بهتر درک کنند، زیرا همه چیز حول محور درس میچرخد و این فشارهای درسی ممکن است بچه را دچار اضطراب، افسردگی و ... کند. در کل تاکیدی که در این مدارس روی درس قرار دارد روی جنبههای دیگر زندگی نیست و این به تنهایی یک ضعف بزرگ است و بچهها تک بعدی پرورش مییابند.
- وقتی عکس رتبههای برتر کنکور یا المپیادها روی در و دیوار مدرسه یا شهر زده میشود، آیا حس بیکفایتی به بقیه دانشآموزان داده نمیشود که به اندازه کافی خوب نیستند؟ مگر موفقیت فقط کسب رتبه علمی است؟ ممکن است دانشآموزی در زمینه نقاشی یا هر زمینه دیگری استعداد یا توانایی داشته باشد...
بله. من هم مخالف این موضوعم. مخصوصا دانشآموزی که سالها در یک مدرسه درس خوانده، اما در سال جدید نمره علمی کافی را کسب نکرده باشد ثبت نام نمیشود و این برای دانشآموز یک سرخوردگی بزرگ محسوب میشود. با این کار از دوستانش جدا میشود و از دست دادن دوست برای بچهها خودش تروما به حساب میآید. از نظر من همه بچهها استعداد دارند؛ در زمینههای مختلف نقاشی، موسیقی، ... بنابراین ما باید روی استعدادهای کودکان تمرکز کنیم نه روی هوش آنها.
بهتر است والدین تست هوش هشتگانه گاردنر را امتحان کنند تا ببینند فرزندشان روی چه زمینهای استعداد دارد. با این کار میتوانند وی را روی همان استعداد رشد دهند. ما نمیخواهیم فرزندانمان دانشمند باشند ما میخواهیم آنها خوشحال باشند. من حتی در بازی به بچهها میگویم مهم برد و باخت نیست مهم خوش گذراندن است.
ما ایرانیها بسیار نتیجهگرا هستیم. نمیگذاریم فرزندمان از مسیر زندگی لذت ببرد. موفق بودن فقط در پزشک بودن یا مهندس بودن نیست در هر زمینهای که بچه استعداد دارد اگر والدین خوبی باشیم در همان زمینه به موفق شدنش کمک میکنیم.
- چرا بیشتر والدین ایرانی به اینکه فرزندشان پزشک یا مهندس شود بیش از هر زمینه دیگری علاقه دارند؟
آنها فکر میکنند جایگاه اجتماعی این مشاغل بهتر است یا گاهی هم درآمدزایی در این رشتهها را بهتر میدانند. برای همین به استعدادهای دیگر کودک بها داده نمیشود.