فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
ای دل آن دم که خراب از میگلگون باشی
بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی
در مقامی که صدارت به فقیران بخشند
چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن
ور نه، چون بنگری از دایره بیرون باشی
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چه کنی، چون باشی
تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای
ور خود از تخمه جمشید و فریدون باشی
ساغری نوش کن و جرعه بر افلاک فشان
چند و چند از غم ایام جگرخون باشی
حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر این است
هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی
شرح لغت: صدارت: به فتح اول صدر نشینی، بالا نشینی/تخمهی جمشید: به ضم اول و سکون دوم نژاد جم، پادشاه باستانی ایرانی.
دیوانه شدن و از بیخود گشتن در برابر دوست، تنها راه وارد شدن به دایرهی عشق است که در آن، سالک باید از جوهر فطری اش بهره گیرد و با هوشیاری قدم در پیش نهد تا بتواند جرعه یی از شراب دوست را بنوشد؛ چرا که در غیر این صورت به اشارهیی از آن خارج خواهد گشت.
آن گونه که به پیمودن پلههای ترقی در عرصههای مادی تلاش میکنی، به تعالی روحی و فرهنگی خود نیز اهتمام داشته باش. خوشبختی واقعی تو این گونه تحقق مییابد.
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشب