bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۶۵۷۳۹۲

چرا در قرن بیست و یکم شاهد انقلابات اجتماعی قرن بیستمی نیستیم؟

چرا در قرن بیست و یکم شاهد انقلابات اجتماعی قرن بیستمی نیستیم؟

ما در عصری زندگی می کنیم که اعتراضات توده ای بزرگ در تقریبا هر منطقه ای در جهان وجود دارد. با این وجود، انقلاب‌ های اجتماعی آن‌ گونه که در قرن بیستم می ‌شناختیم در هیچ کجا یافت نمی ‌شوند. دلیل آن چیست؟

تاریخ انتشار: ۱۶:۴۴ - ۲۵ مرداد ۱۴۰۲

انقلاب در قرن بیست و یکم به چه معناست؟/ چرا در قرن بیست و یکم شاهد انقلابات اجتماعی قرن بیستمی نیستیم؟/ قرن بیست و یکم عصر انقلاب های مدنی شهریفرارو- مارک بایسینگر؛ دانشمند علوم سیاسی آمریکایی در دانشگاه پرینستون است. او از سال ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۷ در دانشگاه هاروارد و از سال ۱۹۸۸ تا ۲۰۰۶ در دانشگاه ویسکانسین -مدیسن تدریس کرد. او از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۴ به عنوان رئیس دپارتمان علوم سیاسی دانشگاه ویسکانسین – مدیسن فعالیت کرد. او از سال ۲۰۰۶ به عنوان استاد تمام در دانشگاه پرینستون تدریس کرده است. او در سال ۲۰۰۷ میلادی رئیس انجمن مطالعات اسلاو، اروپای شرقی و اوراسیا (AAASS) شد. او نویسنده کتاب هایی، چون "بسیج ملی گرایی و فروپاشی دولت شوروی" (۲۰۰۲) و "میراث تاریخی کمونیسم در روسیه و اروپای شرقی" (۲۰۱۴) بوده است. او برنده جوایزی نیز شده از جمله جایزه بنیاد وودرو ویلسون در سال ۲۰۰۳ میلادی برای بهترین کتاب در مورد دولت، سیاست یا امور بین‌الملل و برنده جایزه بهترین کتاب در مورد سیاست اروپا از سوی انجمن علوم سیاسی امریکا.

به گزارش فرارو به نقل از ژاکوبن، تناقض عجیبی در قلب سیاست جهان در قرن بیست و یکم وجود دارد. رویای انقلاب اجتماعی اکنون بیش از هر لحظه‌ای از زمان ظهور آن در قرن هجدهم دور از دسترس به نظر می‌رسد. با این وجود، همزمان اعتراضات گسترده با هدف سرنگونی دولت‌ها سیاره زمین را مانند آتشی در یک دشت فرا گرفته است. حتی فهرست جزئی از کشور‌هایی که تشنج‌های بزرگ را در خیابان‌ها تجربه کرده اند هولناک است: الجزایر، برزیل، شیلی، چک، اکوادور، مصر، فرانسه، هنگ کنگ، عراق، قزاقستان، قرقیزستان، لبنان، پورتوریکو، روسیه، صربستان، جنوب آفریقا، سودان و اوکراین و بسیاری از کشور‌های دیگر. زمانی که تاریخ جهانی دهه ۲۰۱۰ میلادی نوشته می‌شود بهار عربی، جنبش جان سیاه پوستان مهم است، و جنبش اشغال وال استریت همگی جایگاه مهمی در صفحات آن پیدا خواهند کرد. هر یک از این جنبش‌های اعتراضی توده‌های مردم را به خیابان‌ها آوردند گاهی حتی حکومتی را ساقط کرده و یا یک دیکتاتور سالخورده را مجبور به رفتن به تبعید ساختند. با این وجود، رکورد آن جنبش‌ها در بهترین حالت مختلط است. موفق‌ترین موارد موفقیت محدودی در ایجاد دموکراسی یا برابری بیش‌تر داشته اند در حالی که جنبش‌های با کم‌ترین میزان موفقیت در معرض سرکوب شدید ضد انقلابی قرار گرفته اند.

من در کتاب تازه‌ای که با عنوان " شهر انقلابی: شهری شدن و دگرگونی جهانی عصیان" نوشته ام در تلاش بودم تا کاری کنم که خواننده درک بهتری از "انقلاب‌های مدنی شهری" پیدا کند.

در ابتدا برای روشن‌تر شدن بحث تعریفی از انقلاب ارائه خواهم داد. من بر اساس نحوه استفاده از این اصطلاح در ادبیات جنبش‌های اجتماعی امروز و در برخی از مطالعات معاصرتر درباره انقلاب‌ها تعریفی کاملا ساده ارائه می‌دهم: انقلاب محاصره گسترده یک رژیم مستقر توسط جمعیت خود با هدف ایجاد تغییر رژیم است و به دنبال آن تغییرات اساسی سیاسی یا اجتماعی صورت می‌گیرد. همان طور که لئون تروتسکی بیان کرد انقلاب به معنای بازپس گیری کنترل یک رژیم توسط شهروندان از طریق بسیج توده‌ای از پایین است.

انقلاب از قرن هفدهم و هجدهم زمانی که انقلاب‌های مدرن برای اولین بار به وجود آمدند پدیده‌ای در حال تحول بوده است. این بحث وجود دارد که آیا در جهان باستان انقلاب‌هایی وجود داشته اند یا خیر. اگر وجود داشتند از نوعی دیگر و در مقیاس بسیار محدودی بودند. برای مثال، برخی معتقدند که در آتن دوره باستان انقلاب‌هایی رخ داده بودند. با این وجود، کل جمعیت آتن باستان حداقل از نظر شهروندان آزاد اندک بود (حداکثر حدود یکصد هزار نفر). آتن یک دولت - شهر بود در مقیاسی کاملا متفاوت از دولت - ملت معاصر. با این وجود، زمانی که درباره انقلاب در عصر مدرن صحبت می‌کنیم از مشارکت تعداد بسیار بیش‌تر مردم و دولت مدرن با جاه طلبی‌های سرزمینی، اهداف اقتصادی و سازماندهی سیاسی توده‌ای آن می‌گوییم.

انقلاب‌ها در طول تاریخ با اهداف مختلفی همراه بوده‌اند و عمدتا به عنوان راهی پیش روی جامعه به منظور مهار غصب قدرت توسط پادشاهان آغاز شدند. انقلاب‌ها در قرن نوزدهم تکامل یافتند و با هدف دگرگونی ساختار طبقاتی جامعه یک مولفه اجتماعی به دست آوردند. آن عنصر اجتماعی برای مدت زمانی طولانی تحت سلطه بود. اما همیشه انقلاب‌های سیاسی در این دوره رخ می‌داد و ابعاد سیاسی انقلاب پیش از بعد اجتماعی آن بود. علاوه بر انقلاب‌های ضد سلطنتی انقلاب‌هایی با هدف دستیابی به دموکراسی، انقلاب‌هایی برای استقلال از یک قدرت استعماری یا از یک دولت موجود، انقلاب‌هایی برای وارونه ساختن سلسله مراتب نژادی یا سلسله مراتب قومی، و انقلاب‌های اسلام گرایانه با هدف تغییر یک حکومت سکولار و تبدیل آن به حکومتی دینی نیز رخ داده اند.

کتاب من اساسا در مورد چگونگی تکامل انقلابات در طول زمان است. من به همه انواع مختلف انقلاب‌ها با جزئیات نگاه نکرده ام. من به طور خاص به افول و به حاشیه راندن انقلاب اجتماعی و ظهور آن چه من آن را انقلاب‌های مدنی شهری می‌نامم علاقمند بودم. انقلاب اجتماعی نقطه اوج خود را در اواسط قرن بیستم داشت. با این وجود، در دهه‌های اخیر انقلاب‌های اجتماعی رنگ باخته و انقلاب‌های سیاسی با هدف مهار دیکتاتوری‌های فاسد و سرکوبگر افزایش یافته اند. این وضعیت با تغییر مکان انقلاب‌ها همراه بوده است. انقلاب‌ها از روستا‌ها به شهر‌ها نقل مکان کرده اند. انقلاب‌های اجتماعی در قرن نوزدهم عمدتا پدیده هایی شهری بودند، اما در اواسط قرن بیستم به روستا‌ها نقل مکان کرده و عمدتا روستایی شدند.

انقلاب‌های مدنی شهری به شکل غالب انقلاب در سراسر جهان تبدیل شده اند. یک انقلاب مدنی شهری به دنبال بسیج هرچه بیش‌تر مردم در فضا‌های شهری مرکزی است تا تغییر رژیم را از طریق قدرت اعداد به جای قدرت بازو‌ها ایجاد کند. بخشی از این که چرا این نوع از انقلاب به شکل غالب انقلاب در سراسر جهان تبدیل شده به دلیل جابجایی میلیون‌ها نفر به شهر‌ها در قرن گذشته بوده شهرنشینی عظیمی که ماهیت جهان ما را دگرگون ساخته است.

در واقع، شما این شکل از انقلاب را تا اواخر قرن بیستم نمی‌بینید زمانی که تعداد بسیار زیادی از مردم در شهر‌ها متمرکز شدند. در سال ۱۹۰۰ میلادی چیزی حدود سیزده شهر در سراسر جهان یک میلیون نفر یا بیش‌تر جمعیت داشتند. امروز ۵۴۸ شهر از این قبیل شهر‌ها با چنین جمعیتی را داریم. بنابراین، امروز بسیار آسان‌تر از یک قرن پیش می‌توان جمعیت بسیار بزرگ را به عنوان مبنایی برای تغییر رژیم مورد استفاده قرار داد.

به طور سنتی انقلاب یک پدیده مسلحانه بود، اما انقلاب مسلحانه در شهر‌ها عموماً یک پیشنهاد بازنده بود، زیرا دولت در شهر‌ها دارای قوای مسلح بسیار زیادی است. این نیرو‌ها که از تسلیحات و آموزش خوب برخوردار هستند تمایل دارند در شهر‌ها متمرکز شوند جایی که مراکز عصبی دولت در آن قرار دارند. این موضوعی بود که در قرن نوزدهم از سوی انقلابیون برسمیت شناخته شد. برای مثال، فردریش انگلس نوشت که انقلابیون مسلح در شهر‌ها در برابر دولت در مضیقه بزرگی قرار داشتند، زیرا دولت از قدرت آتش بسیار بالایی برخوردار بود. این دلیل اصلی کوچ انقلابیون مسلح از شهر به روستا‌ها در اواسط قرن بیستم بود.

طی این فرایند انقلابیون اجتماعی ظرفیت بالقوه انقلابی دهقانان را کشف کردند دهقانانی که پیش‌تر تصور می‌شد نیرویی ارتجاعی هستند و تا حد زیادی بر روی مسئله دسترسی به زمین متمرکز شده بودند و نه ایجاد تحول در ساختار‌های طبقاتی.

دلایل دیگری علاوه بر شهرنشینی وجود داشت که باعث شد انقلاب‌های مدنی شهری در اواخر قرن بیستم امکان پذیر شوند. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم دولت‌ها به طرق بسیار خشونت آمیز با جمعیت غیر مسلح برخورد می‌کردند. جمعیت انقلابی غیرمسلح در اوایل قرن بیستم شش برابر بیش‌تر از امروز بر اثر خشونت‌ها جان شان را از دست می‌دادند، زیرا نیرو‌های دولتی به احتمال زیاد به سوی آنان شلیک می‌کردند. با این وجود، امروزه با اختراع روش‌های مختلف غیر کشنده کنترل جمعیت معترضان انقلاب غیر مسلحانه بسیار کم‌تر از گذشته خطرناک است. بدیهی است که امروز هنوز هم جمعیت انقلابی مورد اصابت گلوله قرار گرفته و کشته می‌شوند، اما این موضوع بسیار کمتر از گذشته رخ می‌دهد وبه طور کلی، خشونت در انقلاب در دراز مدت کاهش یافته است. جنگ‌های داخلی انقلابی نسبت به نیمه اول قرن بیستم یا دوره جنگ سرد کم‌تر رواج دارند. حتی در آن نوع از جنگ‌ها نیز مرگ و میر کمتری وجود دارد.

هم چنین، دلایلی از نظر فناوری وجود دارد که نشان می‌دهد چرا ا انقلاب مدنی شهری تا اواخر قرن بیستم رخ نداد. برای مثال، در اوایل قرن بیستم شما نمی‌توانستید صدای مردم را در یک جمعیت زیاد بشنوید، زیرا هیچ سیستمی برای تقویت صدا وجود نداشت. این وضعیت تا دهه ۱۹۳۰ میلادی ادامه داشت هنگامی که نازی‌ها برای اولین بار از بلندگو‌های تقویت کننده صدا در تظاهرات بزرگ و مراکز خیابانی استفاده کردند و در آن زمان بود که می‌توانستید صدای مردم را در جمعیت زیادی با فاصله بیش از ده متر بشنوید. انقلابیون در دوره‌های اولیه برای بسیج مردم به شبکه‌های محله و کارخانه بسیار بومی متکی بودند. این موضوع باعث محدود شدن اندازه جمعیت شد.

با این وجود، تا اواخر قرن بیستم همه چیز تغییر کرد. با ظهور تلویزیون و اینترنت تغییر عمده‌ای در محیط فناوری وجود داشت که امکان بسیج تعداد بیش تری از معترضان را فراهم می‌آورد. فناوری‌های دیجیتال روند انقلاب را متحول ساخته اند.

محیط سیاسی و بین المللی نیز به اشکالی تغییر یافت که منجر به ظهور انقلاب‌های مدنی شهری شد. افزایش جمعیت مردم در شهر‌ها چالش‌های انقلابی ممکن را بر اساس قدرت اعداد به جای قدرت اسلحه ایجاد کرد. بنابراین، امروزه انقلاب‌ها به طور قابل توجهی متفاوت از گذشته هستند نه تنها در جابجایی آن به شهر‌ها بلکه به طور کلی در شیوه‌ای که صورت می‌گیرند.

افتتاح فضا‌ها در شهر‌ها محیط فیزیکی را برای شورش‌های مدنی شهری بر اساس قدرت اعداد فراهم می‌سازد. نئولیبرالیسم نیز در شهر‌ها تاثیراتی داشته است. نئولیبرالیسم باعث رانده شدن افراد فقیر و طبقه کارگر به سمت حاشیه فیزیکی در بسیاری از شهر‌های جهان شده است. افراد فقیر شهرنشین به طور کلی در انقلاب‌های مدنی شهری نسبت به سهمی که در جمعیت دارند شرکت نمی‌کنند. در عوض، این اعضای طبقه متوسط تحصیلکرده هستند که به شکل نامتناسبی در مقایسه با سهمی که از کل جمعیت دارند در انقلاب‌ها شرکت می‌کنند. من در مورد طبقه سرمایه دار صحبت نمی‌کنم. سرمایه داران عموما در انقلاب‌ها شرکت نمی‌کنند، زیرا دلیل خوبی برای این کار وجود ندارد. آنان معمولا به خوبی به رژیم حاکم متصل هستند. اما طبقه متوسط تحصیلکرده به طور نامتناسبی نسبت به سهمی که در کل جمعیت دارند در انقلاب‌ها شرکت می‌کنند.

من در کتاب ام از نظرسنجی‌های ملی برای درک این که چه کسانی در انقلاب‌های مدنی شهری در موارد انقلاب اوکراین، مصر و تونس شرکت کرده اند استفاده کردم. نظرسنجی‌ها نیز نشان دادند که افراد تحصیلکرده در مقایسه با تعدادشان در کل جمعیت به شکلی نامتناسب حضوری پررنگ‌تر در حرکت‌های انقلابی داشتند. این نشان می‌دهد جمعیت‌هایی که در این انقلاب‌ها شرکت کردند نه تنها از نظر مشخصات طبقاتی بلکه از نظر دیدگاه‌های سیاسی نیز کاملا متنوع بودند. انقلاب‌های مدنی شهری ائتلاف‌های کاملا متنوعی هستند. شما نمی‌توانید یک رژیم سیاسی را صرفا با اتکا به طبقه متوسط رو به بالای جامعه ساقط کنید.

این تنوع در اهداف و خواسته‌های انقلابیون بازتاب می‌یابد. از این نظر، انقلاب‌های مدنی شهری اغلب به عنوان انقلاب‌های دموکراتیک در نظر گرفته می‌شوند، اما همانطور که نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند اکثر شرکت کنندگان تعهد ضعیفی به ارزش‌های دموکراتیک دارند. علاوه بر این، موضوعاتی که اکثر شرکت کنندگان را برمی انگیزند حول محور فساد و مسائل اقتصادی می‌چرخند در حالی که آزادی‌های سیاسی و مدنی تنها برای اقلیتی از شرکت کنندگان معمولاً حدود یک سوم یا یک چهارم عامل انگیزشی شرکت درحرکت انقلابی بوده اند.

از نظر تاثیرات نئولیبرالیسم تعداد قابل توجهی از انقلاب‌ها ناشی از بحران‌های ناشی از اصلاحات نئولیبرالی بر جمعیت شهری تغییراتی مانند انقباض خدمات عمومی یا افزایش قیمت‌ها که بر جامعه تحمیل شده رخ داده است. همه انقلاب‌های مدنی شهری در پاسخ به نئولیبرالیسم به وجود نمی‌آیند، اما یک زیرمجموعه وجود دارد که با اصلاحات نئولیبرال ایجاد شده و در زدن جرقه انقلاب نقش داشته است. جهانی شدن نئولیبرال شهر‌ها را به روشی جدید به هم متصل کرده و انتشار جهانی انقلاب را به پدیده‌ای سریع‌تر و گسترده‌تر تبدیل کرده است. انتشار انقلاب‌ها در سراسر کشور‌ها در نتیجه جهانی شدن بارزتر شده است.

لنین درباره موقعیت انقلابی گفته بود این وضعیت زمانی پیش می‌آید که حفظ حاکمیت برای یک طبقه حاکم غیرممکن می‌شود زمانی که رنج طبقات تحت ستم شدیدتر از حد معمول می‌شود. با این وجود، دانشمندان معاصر علوم سیاسی عموما از تصور لنینیستی فراتر رفته اند. انقلاب صرفا به عمق نارضایتی یا سطح سرکوب بستگی ندارد. مطالعات نشان می‌دهند که اکثر مردم در سکوت در برابر نارضایتی‌ها رنج می‌برند. مطمئنا اعتراض و اظهار گلایه مهم است، اما برای توضیح انقلاب به شدت ناکافی هستند. همان گونه که لنین نیز گفته بود رهبری، منابع و فرصت‌ها برای رقم خوردن یک انقلاب اهمیت دارند.

برداشت لنینیستی بسیار ساختاری است. اما شرایط انقلابی صرفا به شرایط ساختاری بستگی ندارد بلکه از تعامل بین دولت‌ها و مخالفان پدید می‌آید که می‌توانند دوره‌های اصلاحات یا سرکوب را به شورش آشکار تبدیل کنند. احتمالات متعددی در این برهه‌های زماین وجود دارد و به دلیل انتخاب‌هایی که دولت‌ها و مخالفان در واکنش به یکدیگر انجام می‌دهند مقدار زیادی غیرقابل پیش بینی بودن در انقلاب‌ها ایجاد می‌شود.

این بدان معنا نیست که یک بعد ساختاری در زمینه انقلاب وجود ندارد. همان طور که در کتاب نشان می‌دهم مجموعه شرایط ساختاری وجود دارد که ظهور حدود ۸۰ درصد از انقلاب‌های مدنی شهری را که رخ داده به دقت پیش بینی می‌کنند: سطوح بالای فساد، سطوح متوسط سرکوب، رهبرانی که برای مدت طولانی در قدرت بوده اند، کمبود منابع نفتی و سطوح پایین تا متوسط توسعه. با این وجود، تمرکز بیش از اندازه بر روی این شرایط ساختاری باعث می‌شود تا احتمال وقوع انقلاب بیش از حد پیش بینی شود. انقلاب یک پدیده ساختار یافته است. معمولا در جایی که ما انتظار داریم رخ دهد و تحت مجموعه خاصی از شرایط ساختاری رخ می‌دهد. با این وجود، انقلاب‌ها نیز بستگی زیادی به انتخاب‌های مردم دارند و این تعاملات اغلب با نتایج کاملا غیر قابل پیش بینی رخ می‌دهند. اشتباهات در جدال انقلابی نیز بسیار رایج است. به همه این دلایل، انقلاب‌ها معمولا برای ما غافلگیرکننده هستند.

انقلاب ممکن است راهی کمتر مفید برای تغییر ساختار اجتماعی جامعه شده باشد. بخشی از دلیل این امر بدان خاطر است که تغییر ساختار اجتماعی جامعه منجر به تقسیم جامعه و برانگیختن مقاومت شدید خشونت آمیز می‌شود و انقلاب اجتماعی را خشن‌تر و دستیابی به آن را دشوارتر می‌کند. برای مثال، از اواخر دهه ۱۹۷۰ یا اوایل دهه ۱۹۸۰ از نظر کسب قدرت انقلاب‌های اجتماعی موفقی وجود نداشته است و از اواسط دهه ۱۹۹۰ میلادی تعداد نسبتا کمی از جنبش‌های انقلابی نوین ظهور کرده اند که به دنبال دگرگونی طبقاتی جامعه بودند. با این وجود، ما جنبش‌های غیر انقلابی را می‌شناسیم که هدف شان تغییر ساختار طبقاتی جامعه بوده و از طریق صندوق‌های رای به قدرت رسیده اند یا از راه‌های دیگری بر دولت تاثیر گذاشته اند.

در حالی که الگوی مدنی شهری به طور کلی در شرایط خاص خود کاملا موفق بوده دستیابی به اهدافی که در سالیان اخیر برای آن در نظر گرفته شده دشوارتر شده است. معترضان با دولت‌های سرکوبگرتری روبرو می‌شوند که قدرت اعداد آنان را به راحتی جابجا نمی‌کند. این دولت‌ها یاد گرفته اند که چگونه با اعتراضات مدنی شهری برخورد کنند، چگونه آن‌ها را به صورت مکانی مدیریت کنند و چگونه منتظر بمانند تا جنبش‌های انقلابی خسته شوند. این موضوع را در بلاروس دیدیم.

انقلاب مسلحانه در شهر‌ها نیز یک پیشنهاد بازنده است. یک مدل جدید از انقلاب اجتماعی مدلی که به نابرابری‌های طبقاتی حمله کند، باید متفاوت باشد. در حال حاضر اکثر این مسائل از طریق صندوق رای حل و فصل می‌شوند. به طور کلی، دموکراسی حلال بزرگ انقلاب است، زیرا واقعا هیچ دلیلی وجود ندارد که زندگی خود را در خیابان به خطر بیاندازید اگر ظرف چند سال بتوانید حکومت تان را از طریق صندوق رای تغییر دهید.

هم چنین، انقلاب‌ها تنها گاهی در دموکراسی‌ها آن هم در موارد نادر رخ داده اند. انقلاب‌ها معمولا در کشور‌هایی رخ داده اند که در محدوده متوسط از نظر سرکوب حکومتی قرار دارند نه در بازترین رژیم‌ها و در نه سرکوبگرترین رژیم‌ها اگرچه سرکوبگرترین رژیم‌ها بیش از دموکراسی‌ها انقلاب را تجربه می‌کنند. اینجاست که عقب نشینی دموکراتیک می‌تواند نقش داشته باشد.

ما نمی‌دانیم که آینده دموکراسی امروزی چه خواهد بود. چشم انداز آن در شک و تردید بزرگ و در معرض تهدید است. ما شاهد عقب نشینی در دموکراسی‌ها در سراسر جهان و حرکت به سمت رژیم‌های اقتدارگراتر بوده ایم. اگر دموکراسی‌ها به سمت اشکال حکومت استبدادی بازگردند می‌توانند انقلاب را بازگردانند. منظورم از عقب نشینی وضعیتی است که در آن دموکراسی انتخاباتی به طور کامل از بین نمی‌رود، اما به گونه‌ای جعل شده که اساسا تغییر دولت یا سیاست‌های آن بدون توجه به این که مردم چگونه رای می‌دهند غیر ممکن خواهد بود.

از نظر تاریخی ما گاه به گاه انقلاب‌های دست راستی داشته ایم. این یک پدیده کاملا بی سابقه نیست. ظهور موسولینی ممکن است به عنوان یک انقلاب تعبیر شود و در واقع در کتاب ام آن را به عنوان یک رویداد انقلابی به حساب می‌آورم. بنابراین، مطمئنا ممکن است.

با این وجود، برای مثال من شورش طرفداران ترامپ علیه ساختمان کنگره در حادثه ۶ ژانویه را یک رویداد انقلابی محسوب نمی‌کنم. این رخداد تا حد زیادی توسط شخصی (ترامپ) انجام شد که از قبل در قدرت بود تا بتواند خود را در قدرت حفظ کند. آن رخداد بیش‌تر به شورش نزدیک بود تا انقلاب. شاید بتوان آن را یک کودتا نیز نامید زمانی که یک رهبر سیاسی سعی می‌کند با انجام یک کودتا یا قیام علیه دولت خود اساسا برای به دست گرفتن کنترل دائمی بر آن دولت خود را در قدرت حفظ کند. خوشبختانه کودتای ۶ ژانویه خنثی شد. تلاش بولسونارو در برزیل نیز وضعیت مشابهی داشت. آن جنبش فاقد تعهد و اعتقاد به محاصره توده‌ای قدرت بود بیش‌تر شبیه یک شورش بود تا یک انقلاب و یک کودتا بود که هدف آن تداوم قدرت بولسونارو بود تا یک شورش توده‌ای علیه رژیم. البته انقلاب پدیده‌ای است که می‌تواند توسط تمام نیرو‌های مختلف اجتماعی شکل گیرد و صرفا دارایی متعلق به چپ‌ها یا لیبرال‌ها نیست.

ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه

bato-adv
bato-adv
bato-adv