اگر وضعیت سفره شهروندان با همین نواخت به پیش رود، نرم نرمک وارد شرایطی می شویم که وضع تغذیه مردم به موقعیت « متابولیسم بنیادی» یا همان بخور ونمیر ( به معنای واقعی کلمه) نزدیک می شود.
مهدی مالمیر در عصر ایران نوشت: بیش از یک قرن می گذرد از زمانی که «نیکلا آپر» توانست با خلاقیتی چشمگیر غذای کنسروی تهیه ببیند و جایزه 12000 هزار فرانکی ناپلئون را به کف آرد و خود را از یک قناد ساده به مخترعی مشهور بدل سازد.
چنانچه دانسته است، کنسروها درابتدای کار، بر اثر نیاز در جبهه جنگ پدید آمدند. این شرایط اضطراری بود که سبب شد مبتکران، کنجکاوان و ابزار سازان به این فکر بیفتند که چگونه میشود قوت مختصری را که هم قابلیت حمل و نقل آن آسان است و هم سالم و مغذی است، برای شرایطی مثل جنگ که وقت و امکانات پخت و پز غذا ممکن نیست و حمل و نقل آن از پشت جبهه به خطوط مقدم می تواند تلفات به همراه آورد، تهیه دید.
کنسرو و قوطی کردن غذا همواره نشان دهنده وضعیت غیر معمولی بوده اند. از اینها گذشته در ادبیات نیز غذای کنسروی نشانه ای بوده برای اشاره به تجرد، تنهایی، خارج از خانواده زندگی کردن، بی خیالی و طبقات ضعیف اقتصادی.
مثلا در برخی داستان های «گراهام گرین» کنسرو ماهی آزاد جزو بنیادی آشپزخانه طبقات پایین بوده است. در شعر بلند سرزمین هرز «تی.اس. الیوت»، شاعر به ماشین نویسی اشاره دارد که غذای اش را در قوطی میخورد.
«جورج اورول» نویسنده رمان قلعه حیوانات چنان به کنسرو کردن غذا بدبین بود که می گفت اگر غذای کنسروی اختراع نمی شُد، جنگ جهانی اول هرگز رخ نمیداد.
پیکاسوی نقاش مشهور هم زمانی در نمایشگاهی در ینگه دنیا برای نشان دادن ابتذال و شتاب زدگی دنیای مدرن اتاقی را مالال مال از قوطی کنسرو کرد و به تماشای خلایق مشتاق گذاشت!
در فیلم هامون ساخته «داریوش مهرجویی» در سکانسی که حمید هامون را در حال نوشتن در خانهای بی اثاث و بیهمسر نشان می دهد، دوربین کف اتاق را نشانه میرود که کنسرو ماهی تن به همراه ته سیگار و کاغذهای پراکنده شده، به خوبی وضعیت آشفته، بیحوصله و دلشکسته شخصیت اصلی فیلم(حمید هامون/ با بازی خسرو شکیبایی) را به رخ می کشد.
در دنیای صنعت نیز غذای کنسروی بیشتر مفیدِ حال و دستگیرِ کارگران پروژه های صنعتی در بالای آسمانخراش ها و در ژرفترین معادن بوده است. جاهایی که در آنها نه وقت رعایت آداب غذا خوردن طبقات اشرافی در میان بود و نه آشپزخانهای مجلل با آشپزهای حرفه ای و خدم و حشم مبادی آداب.
شاید بشود گفت اگر کنسرو اختراع نمیشد، صنعت نیز به این شکل که در شهرهای بزرگ جهان در قالب ساختمانهای بزرگ و کارخانجان غول پیکر رخ مینماید، دست کم به این سرعت پدید نمیآمد!
آداب و مناسک صرف غذا یکی از مشخصههایی است که طبقات بالا را از مردم فرودست جدا میکند.
امروزه نیز گرچه آداب غذا خوردن رنگ باخته اما در خانواده های سلطتنی به ویژه در خانواده ملکه انگلستان هنوز یکی از ملالخیز ترین مناسک غذا خوردن به چشم می آید.
مثلا تا زمانی که پادشاه و تا چندی قبل ملکه غذای خود را تمام نکرده کسی حق ندارد میز غذا را ترک گوید و یا پیش از او به خوردن غذا مشغول شود و البته هر جا که پادشاه قدم رنجه می کند، ضروری است تا کیک شکلاتی زیور میز غذا باشد!...
این ها همه گفته آمد تا انگشت تاکیدی بر این نکته فشرده شود که غذای کنسروی، غذایی نه تنها لاکچری نبوده بلکه فلسفه وجودی آن تولید غذایی دم دستی با هزینه پخت و حمل و نقل کمتر و ادا اطوار مختصر تر بوده و نیز غذایی مخصوص قشر کارگر و کم برخوردار جامعه بوده است که نه وقت و نه دل و دماغ رعایت آداب غذا خوردن طبقات برخوردار را داشته اند.
در کشور خودِ ما هم تا چند سال پیش غذای کنسروی به ویژه کنسرو ماهی تُن، غذایی معمولی شناخته میشده که قشر کار گر و طبقه متوسط کم و بیش قادر به تهیه و مصرف آن بودهاند.
نگارنده این خطوط به خوبی به یاد میآورد که در دوران کودکیاش در دهه ۶۰، وقتی بوی تُن ماهی فضای خانه را در برمیگرفت، نشانهای از این بود که والده، آن روز( به هزار دلیل) از پختن غذا صرف نظر کرده و بر آن است وعده غذایی را با غذایی کم خرج و سریع آماده شونده، برگزار کند!
برای همه کسانی که در صنعت ساختمان مشغولاند این نکته کمتر چون و چرا برمی دارد که کارگران محترم ساختمانی نیز میتوانستند هفتهای یکی، دوبار کنسرو ماهی تن صرف کنند و خرید کنسرو ماهی برای شان امری هیولایی به شمار نمیرفته است.
در چند ماه گذشته با بالا رفتن موشکی بهای کنسروها، (به دلیل بالا رفتن مواد اولیه و دخالت سازمان تنظیم بازار در قیمت گزاری و..) به ویژه کنسرو ماهی تن یکی از غذاهای طبقه متوسط و کم برخوردار نیز از سفره ها پرواز کرد.
سوگمندانه این رویه ناپدید شدن اقلام خوراکی در هر دولت بدل به موتیفی تکرار شونده شده به گونهای که می شود نام هر رییس جمهوری را با غیبت چند قلم موادغذایی از سفره خانواده ها همراه دید.
به عنوان نمونه اگر در روزهای آخر دولت قبل خوردن چلوکباب و رفتن به رستوران برای طبقه متوسط کم کم به امری محال مبدل شد، امروز حذف کنسرو تن ماهی نیز به نام دولت فعلی سنجاق شده است و روشن نیست در سالهای بعد غیبت چه کالای خوراکی با نام کدام دولت عجین خواهد شد!
مخلص و فشرده کلام اینکه: اگر وضعیت سفره شهروندان با همین نواخت به پیش رود، نرم نرمک وارد شرایطی می شویم که وضع تغذیه مردم به موقعیت « متابولیسم بنیادی» یا همان بخور ونمیر ( به معنای واقعی کلمه) نزدیک می شود.
شرایطی که در آن کسی دیگر برای کسب ویتامین و مواد معدنی و کربوهیدارت و وپروتئین غذا صرف نمیکند و به هر وعده غذایی که شکماش را سیر کند، بسنده میکند و درست مثل شرایط جنگی که سربازان وقت و شرایط اندیشیدن به غذایی که وصله شکم شان می کنند ندارد، کسی دیگر به فکر کیفیت غذایی که صرف میکند، نیست! این که شرایط سوء تغذیه و متابولیسم بنیادی چه تاثیری بر روح و روان و بازده کاری وحتی تولید مثل و نسل فردا میگذارد، خود موضوع مقاله و نوشتههای دیگری میتواند قرار بگیرد.