فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی میمجلس ندارد آبی
وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید
مطرب بزن نوایی ساقی بده شرابی
شد حلقه قامت من تا بعد از این رقیبت
زین در دگر نراند ما را به هیچ بابی
در انتظار رویت ما و امیدواری
در عشوه وصالت ما و خیال و خوابی
مخمور آن دو چشمم آیا کجاست جامی
بیمار آن دو لعلم آخر کم از جوابی
حافظ چه مینهی دل تو در خیال خوبان
کی تشنه سیر گردد از لمعه سرابی
شرح لغت: باب: در/ لمعهی سراب: به فتح اول و سکون دوم: درخش کور آب یا زمین شوره در صحرا که از دور به آن ماند.
این نکته را مد نظر قرار بده که باید از تجربههای گذشتگان استفاده کرد، چون انسانها نمیتوانند تمام تجربیاتی که قبلا به دست آمده تکرار کنند. در ضمن عمر انسان کفاف تکرار این تجربیات را نمیدهد.
وارستگان در دوری و هجران معشوق نالانند. از این رو نمیتوانند فقط با خیال دوست دلخوش باشند، چرا که فقط به واسطهی خیالش در ذهن آرام و قرار نخواهند داشت و از وجودش نصیبی نخواهند برد.