از میان تمام دلایلی که میتوان برای موفقیت و محبوبیت بازی تاج و تخت برشمرد، شکی نیست که پرداخت عالی شخصیتها یکی از بزرگترین آنهاست. مجموعه کتابها و اقتباس تلویزیونی آن، هر دو به خاطر شخصیتهای پیچیده و مبهمی که مرز بین خیر و شر را کمرنگ میکنند شناخته شدهاند.
به گزارش روزیاتو، پیچیدگی شخصیتهای جرج آر آر مارتین گاهی آنقدر زیاد است که حتی نمیتوان آنها را به ضدقهرمان و قهرمان تقسیم کرد، زیرا هیچکدام آنقدرها سفید یا سیاه نیستند. اما به هر حال ما این کار را میکنیم، چون حتی اگر انگیزه شخصیتها پیچیده باشد، باز هم بهطور کلی آدمهای خوب و بد وجود دارند.
در ادامه پنج شخصیت شرور دنیای Game of Thrones را بررسی میکنیم که شخصیتهایشان جالبتر است، قویتر نوشته شده و در کل از قهرمانهای داستان بهترند.
همه ما دوست داریم از سرسی لنیستر متنفر باشیم. نمیتوان انکار کرد که سرسی به گونهای باورنکردنی ظالم و شیاد است. او خودخواه است و فقط به خود و فرزندانش فکر میکند. شخصیتی بسیار پیچیده دارد و دشوار است که بخواهیم در یک گروه قرارش دهیم. اما برای قهرمانان اصلی ما در بازی تاج و تخت، سرسی قطعا یک شرور است. نسبت به کسانی که عضو خانوادهاش نیستند عطوفتی ندارد و تقریبا در تمام موقعیتها فاقد همدلی است. به علاوه، کارهای وحشتناکی انجام داده است.
پس اگر خیلی بد است چرا دوستش داریم؟ او وحشتناک است، درست، اما فوق العاده جذاب هم هست. حتی اگر به کارهای وحشتناکی که انجام داده فکر کنیم، باز هم به او فکر میکنیم. دردی که او کشیده قابل درک است و همین درد او را به شرارت میکشاند. در قالب یک سریال داستانی، او کاراکتر فوق العادهای دارد.
با آنکه کارش را به عنوان یک شخصیت شرور در برابر آریا استارک و احتمالا بسیاری از افراد دیگر در وستروس شروع میکند، در طول بازی تاج و تخت بهتر با او آشنا میشویم و متوجه میشویم شخصیت بسیار پیچیدهای دارد. این موضوع کارهای مخربش را توجیه نمیکند، اما باعث میشود که بیننده او را بیشتر دوست داشته باشد.
شاید کسی را که به جثه حیرت انگیز و صورت زخمیاش شناخته میشود راحتتر بتوان در دسته آدمبدها طبقه بندی کرد؛ و بله، او افراد زیادی را کشته که بعضی از آنها بیگناه بودهاند. او مطمئنا فرشته نیست، اما طرفداران به خاطر ماهیت بدبینی که دارد، حمایت ار آریا و سانسا و پیشرفت کلیاش به او علاقه خاصی دارند. او هم کارهای بد و هم خوب انجام میدهد و همین از او شخصیتی مبهم میسازد که جالبتر و دوستداشتنیتر از خیلیهاست.
او ظالم و بیرحم است و نابخشودنی. بیفکر و خودخواه است و با احساساتی که دارد دور از دسترس است. شاید اگر در زندگی واقعی او را میدیدیم هرگز با او همصحبت نمیشدیم، اما در دنیای بازی تاج و تخت داستان فرق میکنند.
او در خاندان اژدها در تیم بلک است، بنابراین در سمت درست مبارزه است، اما همچنان یک شرور است. همسرش را میکشد تا بتواند با خواهرزاده که او را بزرگ کرده ازدواج کند. این شیطانی است! او هم مثل سرسی برای محافظت از خانواده و اثبات سلطهاش هرکاری میکند، حتی اگر به معنای کشتن آدمهای بیگناه باشد.
اینکه بسیاری از آدمها در بازی تاج و تخت از او خوششان نمیآید قابل درک است، اما شخصیت او آنقدر جذاب است که نمیتوان برایش آرزوی موفقیت نکرد. جای تعجب نیست که دیمون یکی از شخصیتهای مورد علاقه خود جرج آرآر مارتین است.
برخلاف سرسی، شاید نتوان با تایوین همدلی کرد، اما احتمالا از نظر اخلاقی شرارت او در این فهرست کمترین ابهام را دارد. او آدم بدی است که خودش هم این را میداند. فوق العاده باهوش است و در تدوین استراتژیهای سیاسی بسیار ماهر است. همیشه یک قدم جلوتر از اطرافیانش بهویژه فرزندانش است.
بیشک او بیرحم است، اما باید به تصویری که از خودش ساخته احترام گذاشت. مانند بسیاری از شخصیتهای بازی تاج و تخت، تایوین خانواده و میراثش را در اولویت قرار میدهد. تلاشهایی که او برای نگهداشتن لنیسترها در قدرت میکند گاهی ناخوشایند است، اما هرگز غیرجالب نیست.
این یکی از همه سختتر است. آیا دنریس اصلا شرور و ضدقهرمان است؟ بسیاری میگویند که هست. اما حتی اگر بزرگترین مدافع او باشید باز هم نمیتوانید بگویید در پایان هیچ اشتباهی انجام نداد. شاید بتوان گفت که کارهای دنریس در فصل ۸ او را به یک شخصیت بد تبدیل کرد. او دوست داشتنی است، اما نمیتوان هزاران انسان بیگناه را کشت و همچنان یک قهرمان ماند.
اما با وجود اینکه دنریس به یک شخصیت شرور تبدیل میشود همچنان یکی از بهترین شخصیتهای بازی تاج و تخت است. چیزهای زیادی در مورد او و داستانش برای دوست داشتن وجود دارد. ازجمله انعطافپذیری و عزم باورنکردنی و پیشرفت الهام بخش او تا تبدیل شدن به یک رهبر. در پایان، اما ثابت میکند که از نظر اخلاقی گنگ و مبهم است.