یک کارشناس و پژوهشگر اعتیاد، کمپهای ترک اعتیاد را به شبهزندان تشبیه میکند و میگوید که در درمان و ترک اعتیاد، یک فقدان قانونی وجود دارد: «آنچه به عنوان کمپ در ایران تعریف شده، این است که یک فرد را دست بسته وارد مرکزی میکنند و به اجبار نگهاش میدارند. پس از مدتی هم با اقدامات درمانی محدودی که برایش انجام شده، خارج میشود و دوباره مصرف را شروع میکند.»
ترک اعتیاد اجباری یا داوطلبانه؛ ستاد مبارزه با مواد مخدر به عنوان متولی مقابله با این ماجرا بر روشهای قهری و سختگیرانه تاکید دارد و پژوهشگران و کارشناسان معتقدند که ترک اعتیاد اجباری، دستگیری معتادان و انتقالشان به کمپهای ترک اعتیاد که یک زندان است با اندازه کوچک، طی حداقل ۲۰ سال گذشته که پروانه راهاندازی کمپهای ترک اعتیاد صادر میشود، نتیجه اثربخشی نداشته است.
به گزارش هم میهن، کمپهای ترک اعتیاد درست شبیه مرکزی که در لنگرود آتش گرفت و بیش از ۳۰ نفر را سوزاند و خفه کرد، به گفته کارشناسان این حوزه نادرستترین روش برای کاهش مصرف مواد مخدر است. مراکز ماده ۱۶ یا همان ترک اجباری، به اذعان سازمان بهزیستی تاکنون خروجی نداشتهاند، اما بیشترین هزینهها در این بخش میشود.
ماجرای آتشسوزی در کمپ ترک اعتیاد لنگرود، اما بار دیگر سیاستهای کاهش سوءمصرف مواد مخدر را زیر سوال برد و واکنشهای فراوانی همراه داشت. جدیدترین آن هم مربوط میشود به انجمن علمی روانپزشکان ایران که در اطلاعیهای مرتبط، بر حقوق قانونی و انسانی مراجعهکنندگان به این کمپها تاکید کرد. این انجمن همچنین آمادگی خود برای همکاری علمی با این مراکز برای بازنگری استانداردهای تاسیس، راهاندازی و نظارت را اعلام کرد.
در بخشی از این اطلاعیه آمده است: «بر اساس اصلاحیه قانون مبارزه با مواد مخدر و آییننامه اجرایی مراکز مجاز درمان و کاهش آسیب اعتیاد به موادمخدر و روانگردانها ذیل ماده ۱۵، افراد مبتلا به اختلالات مصرف مواد باید به صورت داوطلبانه به این مراکز مراجعه کنند، درحالیکه مشاهده میشود بسیاری از کمپها پذیرای موارد اقامت اجباری هستند. بر اساس گزارشهای غیررسمی، در برخی کمپها گاه از شیوههای غیرعلمی و بعضاً غیرانسانی استفاده میشود.
درنتیجه در فقدان نظارتهای جدی رسمی یا حتی شاید در سکوت و بیتوجهی به وضعیت برخی مراکز، مراکز غیراستاندارد با مدیریت افرادی فاقدصلاحیت مدتهاست که به کار خود ادامه داده و بدون حضور نظارت در آنها، رخدادهای ناخرسندکنندهای بروز میکند. بدیهی است هر واحد یا مرکزی، تحت هر عنوانی در فرآیند درمان دخالت داده شود، باید استانداردهای مصوب و مبانی علمی لازم را مراعات کند، ازجمله این موارد میتوان به ضرورت حفظ حداقل استانداردهای لازم، ازجمله معاینه روانپزشکی بیماران اشاره کرد که درحالحاضر کمپها ملزم به اجرای آن نیستند.» در این اطلاعیه بر نبود نظارت در حوزه درمان اعتیاد تاکید شد.
مجید رضازاده، رئیس پیشین مرکز توسعه پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی است و میگوید که سیاستهای مبارزه با مواد مخدر و ترک و درمان اعتیاد پیش از انقلاب شروع شده بود و پس از انقلاب هم ادامه داشت. در یک دورهای مراکز اجباری تحویل بهزیستی داده شد، اما بهزیستی آن را نپذیرفت. در ادامه هم مراکز سرپایی برچیده شدند و سیستم درمانی همتایان هم به صورت نادرست پایهگذاری شد.
پس از آن بود که بحث درمان و ترک اجباری مطرح شد. رضازاده به تعداد بالای کمپهای ترک اعتیاد اشاره میکند و میگوید که قطعا مساله مالی است که این تعداد مرکز راهاندازی شدهاند: «تا زمانی که من در بهزیستی مسئولیت داشتم صدور مجوز برای مراکز اجباری ترک اعتیاد بر عهده ستاد مبارزه با مواد مخدر بود و کمپهای داوطلبانه بر عهده سازمان بهزیستی. بعدا اعلام کردند که بهزیستی هم باید برای کمپهای اجباری مجوز بدهد که بهزیستی نپذیرفت و در نهایت مجوزها را به سمت بخشهای امنیتی و انتظامی بردند. حالا نمیدانم وضعیت به چه صورت است.»
او هم از شنیدن خبر آتشسوزی در کمپ ترک اعتیاد لنگرود متاثر شده و معتقد است که ترک اعتیاد پروسهای است که باید با اقناع خود فرد انجام شود، پژوهشها نشان میدهد که درصد پایینی از افراد نیاز به اعمال قانون دارند تا وارد مسیر درمان شوند. نکته اینجاست که درمان اعتیاد باید برای یک مدت کوتاه با حداقل فرآیند صورت گیرد، بنابراین نمیتوان برای مدت زمان طولانی از فشار قانونی استفاده کرد. برای ادامه، نیاز به اقناع خود فرد است؛ راههای اقناع هم علمی است و بر اساس سیستم پاداش و... انجام میشود.
رضازاده به نکته دیگری اشاره میکند: «یک معتاد برای ترک، اصولاً نیاز به بستری در مرکز درمانی ندارد، درمان اعتیاد باید در محیط ادامه پیدا کند و به صورت سرپایی انجام شود. اگر به صورت درستی انجام شود، موفقیتآمیز خواهد بود. اگر با زور و اجبار باشد، قطعاً انگیزه ترک از بین میرود.» به گفته او، زمانیکه فرد بدون اختیار خودش از محیط جدا شود و به مرکزی مانند کمپ ترک اعتیاد برود، قطعاً انگیزههای مصرفش برمیگردد. متاسفانه در درمان اعتیاد، به سمت روشهای نادرستی پیش میروند چراکه مدلهای درمانی، بهدرستی اجرا نمیشود، به همین دلیل موفقیتآمیز نیست.
این مسئول پیشین در سازمان بهزیستی معتقد است که باید به مسائل جسمی و روانی معتادان توجه شود: «باید ریشههای گرایش به اعتیاد در افراد شناسایی و بعد درمان شوند. برخی از افراد مشکلات جنسی یا اختلال در تمرکز دارند و به همین دلیل به سمت مصرف مواد مخدر رفتهاند، اما اختلالشان شدیدتر شده است، بنابراین این افراد باید در همان ابتدا از نظر جسمی درمان شوند و اگر مشکل خانوادگی دارند، باید به آن پرداخته شود.
اگر مسئله به روانشان برمیگردد، آن هم باید به صورت جداگانه درمان شود و مسائل اقتصادی – اجتماعی موثر در این اتفاقات مورد بررسی قرار گیرد. تا زمانی که این مسائل حل نشود، ریشههای درمان اعتیاد پابرجا خواهد بود. این افراد باید این فرصت را داشته باشند که افراد بدون تبعیض رشد و آزادانه روش درمانشان را انتخاب کنند.»
فرهاد اقطار، معاون پیشگیری و درمان اعتیاد مرکز توسعه پیشگیری سازمان بهزیستی کشور قبلاً گفته بود که ایراد اساسی در سیاستگذاریهاست: «در قانون پیشبینی شده که اول پیشگیری یعنی ماده ۱۵، بعد ماده ۱۶ و بعد ماده ۴۲ که انتقال معتادان به اردوگاه کار اجباری است. اما حالا این روند برعکس شده است. تمام اعتبارات و هزینهها برای ماده ۱۶ یا همان معتاد متجاهر میشود. اما متجاهر اینطور درمان نمیشود.» او این را هم گفته بود که ماده ۱۶ یا همان کمپهای ترک اعتیاد اجباری، هیچ خروجیای نداشته و شاید تنها ۵ درصد از معتادان به این شیوه درمان میشوند.
حالا هم رضازاده تاکید میکند که اجبار در درمان اعتیاد، هیچ تاثیری ندارد. چارهای جز اقناع وجود ندارد. این صحبتها در شرایطی از سوی مسئولان بهزیستی اعلام میشود که دبیر ستاد مبارزه با مواد مخدر، هشتم آبانماه از تلاش برای افزایش مدت زمان نگهداری معتادان متجاهر از یک به دوسال خبر داد.
رضازاده، اما میگوید که فرآیند درمان باید مفید باشد، درمان طولانی تنها برای درصد کمی از افراد قابل اجراست: «اگر فرآیند بهدرستی انجام نشود، نتیجه هم موفق نخواهد بود. متاسفانه مسئولان وقتی در سیاستی موفق نمیشوند، مدت زمانش را زیاد میکنند، درحالیکه از همان ابتدا شیوه نادرست بوده است؛ به مسائل جسمی، روانشناختی و خانوادگی توجهی نشده است. اما پرداختن به این موضوعات سخت است و سادهترین راه همان است که در حال اجراست.»
هومان نارنجیها، کارشناس و پژوهشگر اعتیاد، کمپهای ترک اعتیاد را به شبهزندان تشبیه میکند و میگوید که در درمان و ترک اعتیاد، یک فقدان قانونی وجود دارد: «آنچه به عنوان کمپ در ایران تعریف شده، این است که یک فرد را دست بسته وارد مرکزی میکنند و به اجبار نگهاش میدارند. پس از مدتی هم با اقدامات درمانی محدودی که برایش انجام شده، خارج میشود و دوباره مصرف را شروع میکند.»
نارنجیها میگوید که برخی خانوادهها خودشان تمایل دارند که فرزندان یا همسرانشان، به اجبار در این مراکز نگهداری شوند، حتی گاهی اعتراض میکنند که چرا درهای کمپ باز است و آنها توانستهاند فرار کنند. اما نکته اینجاست که اگر این افراد یکسال و دوسال هم نه، ۶۵ سال در این مراکز نگهداری شوند، زمانیکه از آن مراکز خارج میشوند تضمینی برای مصرفنکردنشان وجود ندارد. فقط در این سالها چه اتفاقی میافتد؟ هزینههای بیشتری به سیستم تحمیل میشود و کمر دولت از هزینههای بالا میشکند.»
بر اساس اعلام این کارشناس اعتیاد، هماکنون دولت تنها در بخش نگهداری از معتادان متجاهر و کارتنخواب هزینه میکند، اما در بقیه درمانها، هزینهای ندارد. بیش از ۹۰ درصد درمانهای اعتیاد در مراکز خصوصی انجام میشوند و تنها در مراکز ماده ۱۶ که معتادان متجاهر نگهداری میشوند، به اندازه سرانه نگهداری هر معتاد، پولی به کمپ داده میشود؛ بنابراین این مراکز درست مشابه زندان هستند. درحالیکه فراموش شده فردی که اختلال روان دارد، باید به مرکز درمان اعصاب و روان منتقل شود تا درمان شود. زندان، مکانی برای درمان او نیست. نگهداری طولانی از این افراد در یکمرکز راهحل نیست.»
نارنجیها پرسش دیگری را مطرح میکند؛ اینکه در زمینه درمان اعتیاد چند متخصص وجود دارد؟ «اگر در کمپها روانشناس و روانپزشک متخصص نباشد، فرد افسرده شده و دچار اختلالات جدیتری میشود. حالا سوال این است که فردی که دچار این اختلالات شده آیا باز هم باید در این کمپها نگهداری شود، یا معتادی که خانوادهاش را آزار میدهد، چاقوکشی میکند و میخواهد خانه را به آتش بکشد، آیا باز هم باید به کمپ منتقل شود؟ معتادان با اختلالات روان باید به بیمارستانهای ویژه بیماران اعصاب و روان بروند. اما ما چه تعداد تخت مخصوص بیماران اعصاب و روان اعتیاد داریم؟ تعدادشان بسیار کم است.»
به گفته او، اگر قرار باشد قانون اجباریبودن ارجاع به کمپهای ترک اعتیاد برداشته شود، بسیاری از کمپها باید جمعآوری و تعطیل شوند: «سرانه کمپهای ترک اعتیاد براساس میزان پروانههای صادرشده، با نیاز جامعه همخوانی ندارد. چرا مردم باید فرزندانشان را به کمپ بفرستند؟ چون مکانی برای نگهداری از این افراد جز کمپها وجود ندارد. تا زمانی که خانوادهها پول بدهند، کمپها هم این افراد را نگه میدارند. درحالیکه اگر فردی معتاد و آزارگر خانواده است، باید به مکان ویژه این افراد منتقل شود. باید کمپها داوطلبانه باشند، نه اجباری. برای ترک و درمان اعتیاد، نیازی به قفل و زنجیر نیست.»
این پژوهشگر میگوید که در این شرایط خانوادهای که پول نداشته باشد، رسماً هیچ خدماتی نمیتواند دریافت کند. دولت تنها هزینهای که میکند، در زمینه کارتنخوابهاست. در زمینه فعالیت بخشهای خصوصی هم نظارتی صورت نمیگیرد. پرسنل بهزیستی آنقدر تعدادشان کم است که حتی فرصت نمیکنند برای یک بازدید ساده به این مراکز سر بزنند.
به گفته او، پژوهشها در زمینه درمان بسیار محدود است و اطلاعات کمی دراینزمینه وجود دارد. باید به این سوال پاسخ داده شود که اثربخشی روشهای درمانی اعتیاد در ایران چقدر موفق بوده است؟ هر کس چیزی میگوید، اما ما نمیدانیم پاسخ چیست.
وقتی هم پاسخی وجود نداشته باشد درست مانند قدم برداشتن در مسیری تاریک است: «از زمان صدور پروانههای درمان اعتیاد در کشور ۲۰ سال میگذرد. از سال ۸۲ بهتدریج سازمان بهزیستی و وزارت بهداشت شروع به صدور پروانه کلینیکهای درمانی کردند. اول که صحبتی از متادون نمیشد، اما پروانه داده و کار درمانی صورت میگرفت. بعد متادون آمد و حالا تعداد مراکز درمان متادون و آگونیست به ۸ هزار رسیده است. اما باز هم مشخص نیست که اثربخشی این روشهای درمانی چقدر است.»