برخی از والدین بصورت ناخواسته کارهایی انجام میدهند که به فرزند آنها آسیب میرساند.
یک پدر و مادر با محبت به ندرت آگاهانه به فرزند خود لطمه میزنند، اما گاهی کارهای به ظاهر بی ضرری از والدین سر میزند که در واقع آسیب زا هستند.
به گزارش روزیاتو، شاید تصور کنید که اینکه هر اسباب بازیای که کودک تان دلش خواست برایش بخرید یا اینکه یک دفعه تصمیم بگیرید به او اجازه دهید که تا دیر وقت بیدار بماند و فیلم تماشا کند، به او محبت کرده اید. «والدین نمونه» بودن بسیار وسوسه کننده است، اما اینها دامهایی هستند که نباید گرفتارشان شوید.
برای بسیاری از پدر و مادرها دیدن تلاشهای کودک شان برای غلبه بر یک مشکل میتواند بسیار دشوار باشد، به خصوص زمانی که بدانند خود میتوانند به راحتی آن مشکل را برای فرزندشان حل کنند. اما اگر دائماً سعی کنید کودک تان را از مشکلات، چالش ها، شکستها و ریسکها دور نگه دارید، پس از کجا یاد بگیرد که چطور باید به تنهایی از پس این وجه کاملاً طبیعی از زندگی برآید؟ همان موقعیتهای دشوار و پرریسکی که سعی میکنید کودک تان را از آنها حفظ کنید هستند که به او مهارتهای ضروری حل مسأله را یاد میدهند و علاوه بر این، فرزندتان یاد میگیرد که بعد از زمین خوردن چطور دوباره روی پاهای خود بایستد.
کودکان ما حالا در مقایسه با زمانی که ما به سن آنها بودیم، فرصتهای بسیار بیشتری در اختیار دارند و همین امر سبب میشود که وسوسه شویم سعی کنیم لحظات ارزشمند دوران کودکی مان را از طریق فرزندان مان دوباره زندگی کنیم. در حقیقت، بسیاری از والدین گرفتار این تلهی ذهنی میشوند و سعی میکنند آرزوهای محقق نشدهی خود را به صورت نیابتی با فرزندان شان برآورده کنند و به این طریق، فرصتهای از دست رفتهی خودشان را بازگردانند. در این نگرش، رویاها و خواستههای خود کودک نادیده گرفته میشود و او فرصتی برای شکوفا کردن پتانسیل خود و تبدیل شدن به فردی موفق و شاد در آینده پیدا نمیکند.
اینکه قوانینی برای فرزندتان تعیین کنید، اما بعد نظرتان را تغییر دهید و آنها را زیر پا بگذارید میتواند شما را به پدر و مادری متناقض تبدیل کند که در رهبری خود ضعف نشان میدهد. به گفتهی کارشناسان، این رفتار متناقض میتواند باعث شود کودک تان در آینده تبدیل به فردی بی ثبات با هویتی ضعیف شود. ممکن است در دوران بزرگسالی احساس کند که نمیتواند تعریف مشخصی از اینکه چه کسی است داشته باشد و دچار ناامنیهای روانی شود؛ بنابراین برای داشتن یک فرزند شاد باید پدر و مادری با ثبات باشید که پای حرف میماند.
پدر و مادرهایی که به نصیحتهای اخلاقی خودشان عمل نمیکنند، الگوی برای کودک شان هستند. اگر فرزندتان یاد میدهید که چطور رفتار کند، اما خودتان دقیقاً عکسش را انجام میدهید، بدانید که وقتی او را به خاطر عمل نکردن به قوانین تان سرزنش میکنید، در حقیقت دارید آنعکاس خودتان در آینه را سرزنش میکنید. ما نه فقط با حرف هایمان، بلکه هم با رفتارهایمان به کودک مان درست و غلط را یاد میدهیم و باید ثبات داشته باشیم و همان طوری رفتار کنیم که دل مان میخواهد فرزندمان رفتار کند.
اگر کودک تان زمانی خیلی زیادی را صرف حل یک مسألهی ریاضی میکند، فوراً به او برچسب تنبل یا بی انگیزه بودن نزنید. کودکان ما گاهی ممکن است دچار مشکلاتی در یادگیری شوند که هیچ ارتباطی به تلاش و انگیزه شان ندارد. این مشکلات که میتواند برای مثال، به سرعت پردازش اطلاعات یا حفظ کردن مربوط باشد، میتواند یادگیری را برای فرزندتان تبدیل به یک شکنجه کند. اگر متوجه شدید که کودک تان در یادگیری با مشکل رو به رو است، کمک گرفتن از یک کارشناس میتواند ایدهی خوبی باشد.
اگر شما و همسرتان تیمی کار کنید، شانس زیادی برای برنده شدن در مسابقهی فرزندپروری خواهید داشت. اما متأسفانه والدین گاهی بر سر اینکه والد نمونهای برای کودک شان باشند باهم رقابت میکنند، مسیری که به هیچ جایی نمیرسد. وقتی یکی از والدین دائماً سعی میکند از دیگری جلو بزند، این امر میتواند در نهایت به رابطهی آنها آسیب بزند و تأثیر منفیای بر زندگی فرزندشان داشته باشد.
مشکل دیگری که زیاد بین والدین رخ میدهد این است که دائماً سعی میکنند رفتار یکدیگر را جبران کنند. یعنی زمانی که یکی از والدین بیشتر اوقات سختگیر است و دیگری کمتر سختگیری میکند تا تعادلی ایجاد کند. در نهایت این بازی «والد خوب / والد بد» میتواند کودک را به بازی با احساسات پدر و مادر متمایل کند و سبک فرزندپروری تان را بی ثبات میسازد.
خریدن همهی آن چیزهایی که خودتان در کودکی نداشتید، برای فرزند خود میتواند وسوسه کننده باشد. ما حالا میتوانیم چیزهای زیادی برای کودکان مان فراهم کنیم: لبسها و اسبابهای تجملی، وسایل الکترونیک، مهمانیهای پرزرق و برق و تفریح و سفر. شاید یک کودکی بی عیب و نقص به نظر برسد، اما این توهمی بیش نیست. به گفتهی کارشناسان این میل والدین به غرق کردن کودک خود در امکانات میتواند دلایل متعددی داشته باشد:
– آنها احساس گناه میکنند، چون نمیتوانند زمان زیادی صرف کودک خود کنند و سعی میکنند با خرید هدیه، آن را جبران کنند.
– از ناراحت کردن کودک خود و «والد بده» شدن با نه گفتن به او میترسند.
– نمیدانند که چطور جیغ و داد کردن کودک شان را کنترل کنند و سعی میکنند با خرید چیزهای مختلف این مشکل را حل کنند.
اما این کار چه ضرری برای کودک دارد؟ این رفتار میتواند باعث شود که فرزندتان تصور کند بدون چیزهای مادی نمیتوان شادی را تجربه کرد و در دوران بزرگسالی ممکن است رفته رفته احساس کند که بدون مدل از وسایل الکترونیک یا شیکترین ماشین یک چیزی کم دارد. متعلقات مادی میتواند تبدیل به سمبل موقعیت اجتماعی آنها شود. به علاوه، کودک وقتی وسایل الکترونیک، اسباب بازی و لباس زیادی دارد، معمولاً به درستی از آنها مراقبت نمیکند و این امر باعث میشود برای داشتههای خود ارزش زیادی قائل نباشد.