دیگر نه دریچهای رو به دنیاست نه منبع تمام نشدنی اطلاعات و نه حتی مکانی برای گذراندن وقت برای کشف چیزهای کنجکاوانه یا جالب. در عوض، به طور فزایندهای کسل کننده، یکنواخت و غیر قابل اعتماد است: اینترنت.
فرارو- همه چیز خیلی شبیه به هم به نظر میرسد و به ندرت تجربه جدیدی وجود دارد. دیگر خبری از کشف و ارتباط تصادفی با غریبهها (مانند صحبت کردن با یک چت بات) نیست. همه چیز در یک حلقه بی نهایت با کار و لطف الگوریتمهای دیوانه وار تکرار میشود که ما را تحت فشار قرار میدهند تا قالبهای یکسانی را اتخاذ کنیم. آیا اغلب احساس نمیکنید که دو ساعت را در اینترنت سپری کرده اید بدون این که واقعا بدانید چه کار کرده اید؟ "آزا راسکین" یکی از بنیانگذاران و رئیس پروژه گونههای زمین در سال ۲۰۱۸ میلادی در گفتگویی با "بی بی سی" درباره کار با اینترنت گفته بود: "شبیه مصرف کوکائین شده است. مصرف میکنید تا سرپا باقی بمانید به گونهای پشت سرهم".
به گزارش فرارو به نقل از ال پائیس، ما تنهاتر از همیشه هستیم. دوستان کجا هستند؟ چرا کسی با من صحبت نمیکند؟ در سال ۲۰۱۰ میلادی شبکههای اجتماعی زیربنای زندگی اجتماعی را تشکیل دادند درها را به روی دوستان جدید باز کردند و ما را با دیگرانی که فکر میکردیم از دست داده ایم پیوند زدند. آن زمان عصر طلایی وب فرارسیده بود. اکنون فیس بوک یک سرزمین بایر است. اینستاگرام مزرعهای متشکل از خودشیفتههاست و تیک تاک محتوا را با چنان سرعتی منتشر میکنند که به سختی امکان تعامل انسانی را فراهم میکند. "النور استرن" مقاله نویس ویدیویی با ۱۰۰ هزار دنبال کننده در تیک تاک معتقد است مشکل در آنجاست که شبکههای اجتماعی اکنون بسیار سلسله مراتبیتر هستند: از یک سو مخاطبان وجود دارند و از سوی دیگر سازندگان و آنان دو دنیایی هستند که با یکدیگر ترکیب نمیشوند.
ما هم چنین به پاسخهای گوگل اعتماد نداریم. شما نباید زیاد به صفحه اول گوگل اعتماد کنید. آن چه رتبه برتر است همیشه کاملا قابل اعتماد نیست. اگر امروز از گوگل بپرسید که چگونه لکه قهوه را از روی فرش پاک کنید به لطف موتور جستجوگر گوگل پاسخهای مبهمی را دریافت میکنید که لزوما از یک تجربه شخصی ناشی نمیشود بلکه بیشتر از قوانین سئوی محتوا نشئت گرفته اند. در واقع، احتمالا پاسخها نسخه برداری شده از پُستهای دیگری هستند که در صفحه نخست نیز مشاهده خواهید کرد. اگر کسی از آنها کسب درآمد نکرده باشد دیگر پاسخهای مفیدی وجود ندارد؛ و اگر از آنها درآمدزایی کرده باشند احتمالا میخواهند یک محصول ضد لک را به شما بفروشند. تازه از صفحه سوم به بعد موتور جستجو میتوانید به نتایج تا حدی اعتماد کنید و یا بهتر است از مادر یا یکی از دوستان تان بپرسید که باید چه کاری انجام دهید و یا فرش را نزد نظافتچی ببرید.
اینستاگرام عصر خودبازاریابی آنلاین را با سلفی آغاز کرد، اما پس از آن تیک تاک آن را سرعت بخشید. سلفی دیگر کافی نیست. پلتفرمهای مبتنی بر ویدئو بدن، گفتار و رفتار شما و اتاقی را که در آن هستید حتی در زمان واقعی به نمایش میگذارند. کایل چایکا روزنامه نگار امریکایی در نشریه "نیویورکر" مینویسد: "همگان مجبور هستند نقش یک اینفلوئنسر را ایفا کنند".
با این وجود، معیار و استانداردها در سطح بسیار بالایی قرار دارند و رقابت زیاد وجود دارد. در مواجهه با این حجم از فشار بخش عمدهای از مخاطبان کنار کشیده اند و ریسک نمیکنند که هر چیزی را منتشر کنند و ترجیح میدهند نقشی منفعلانه داشته باشند. بنابراین، پستها همواره از افراد یکسانی میآیند که همیشه یک چیز را پست میکنند. تشخیص دروغ از حقیقت دشوارتر شده است. گسترش محتوای ارزان تولید شده توسط هوش مصنوعی باعث آغاز افزایش شک و تردیدهای ما شده است. دیپ فیکها (جعل عمیق) ما را وادار کرده اند چیزهایی را باور کنیم که گفته نشده اند همان طور که تصاویر تولید شده توسط هوش مصنوعی ما را به چیزهایی متقاعد کرده است که هرگز رخ نداده اند مانند آن که دونالد ترامپ در مقابل ساختمان کنگره در واشنگتن بازداشت شده است. در نتیجه، باید به طور فزایندهای هوشیارتر باشید و حواس تان را جمع کنید.
همه چیز همخون و خود ارجاعی شده است. اگر اجازه دهیم تحت تاثیر الگوریتم قرار گیریم و کنترل را از دست دهیم بعید است بتوانیم یک وب سایت جدید، یک خبرنامه اصلی یا یک نویسنده جالب کشف کنیم. ارزشهای بزرگ نسل اول وبلاگها این بود که به جهانهای دیگر پیوند خوردند و درهای ناشناختهای را باز کردند. در آن زمان هیچ کس اصراری نداشت که کاربر در وبلاگ خود باقی بماند.
با این وجود، دوره آن نسل گذشته است. شرکتهای بزرگ عرصه فناوری علاقهای به بردن شما به سایتی غیر از سایت خود ندارند آنان به محتوای خود لینک میدهند و شما را مجبور میکنند مانند یک زامبی در چهار دیواری شان سرگردان شوید. جدیدترین نمونه توسط "ایلان ماسک" درایکس (توئیتر سابق) مشاهده شد که اکنون پیوندهای اخبار و عناوین را پنهان میکند تا کاربران در آن پلتفرم باقی بمانند.
روند کمیاب شدن و گران شدن چیزهای خوب آغاز شده است. هر کسی که محتوای خوبی ارائه میکند دیگر دارایی خود را رایگان در اختیار کاربران قرار نمیدهد. در عوض، او یک خبرنامه ایجاد میکند و برای تولید و عرضه محتوا هزینهای دریافت میکند و منتظر میماند تا کاربران به دنبال آن بیایند. این نوعی لاکچری بودن با چراغ خاموش است. امروزه گشت و گذار در اینترنت هم چنین به معنای واقعی کلمه مقابله با دیوار پرداخت روزنامههای بزرگ است که فقط درهای خود را در مواجهه با جنگها و فجایع باز میکنند.
جهان بین افرادی که تصمیم میگیرند چه چیزی بخوانند (و بابت آن پول بپردازند) و کسانی که به خود اجازه میدهند (به صورت رایگان) توسط الگوریتم هدایت شوند تقسیم خواهد شد. مهم نیست چه کاری انجام میدهید: شعر، فیلم، دستور پخت غذا، عکس گربه، سلفی، یا نظرات بی اساس همه چیز محتواست و محتوا چیست؟ به گفته "کیت آیشهورن" مورخ رسانههای نوین و استاد دانشگاه نیو اسکول این مطالب دیجیتالی "ممکن است صرفا به منظور پخش در گردش باشند. محتوا عبارت است از مواد دیجیتالی که "صرفا با این قصد منتشر میشوند که منتشر شوند. او مینویسد:"محتوا بخشی از یک جریان واحد و غیرقابل تشخیص است. عقل، زمان و غرور در یک جریان بی معنی از مواد دیجیتالی رقیق شدهاند که قرار است تا زمانی که تمام شود در گردش باشد و ما هنوز تعجب میکنیم که چرا در اینترنت خسته میشویم".