«بحث دیگری که تا حدی شاید منفی باشد، رقابت پشت پردهای است که بین ایران و پاکستان در بندر گوادر که چینیها سرمایهگذاری کردند و بندر چابهار که هندیها سرمایهگذاری کردند، وجود دارد. پاکستان هم با هند رقابت و اختلاف سرزمینی دارد، هم چین و هند در روابط خود مشکلاتی دارند. این مقداری این تصور را به وجود آورده که پاکستانیها خیلی مایل نیستند چابهار راه بیفتد و گوادر را تحت تاثیر قرار دهد، اما چینیها پیشنهاد عاقلانهتری به دو کشور دادند و معتقدند که گوادر و چابهار رقیب نیستند، شریکند.»
رئیسجمهور صبح دوشنبه برای انجام گفتوگوهای دوجانبه پیرامون مسائل منطقه وارد اسلامآباد شد. سفر رئیسی به پاکستان با استقبال مردم آن کشور همراه شد. شهر کراچی بهخاطر حضور رئیسجمهور تعطیل و تقریبا در تمام خیابانهای پاکستان بیلبوردهایی به زبان فارسی دیده میشد.
به گزارش فرهیختگان، یکی از موارد مهمی که در سفر رئیسجمهور به پاکستان مورد توجه قرار دارد، مبارزه با تروریسم و تقویت امنیت در مرزهای دوکشور با توجه به چالشی است که چند ماه پیش بین دو کشور به وقوع پیوست. پاسخ ایران به گروههای تروریستی که دست به عملیات زده بودند منجر به واکنش پاکستان شد. بااینحال چالش بهوجودآمده میان دو کشور بهخوبی مدیریت شد و روابط دوطرف همچنان دوستانه برقرار است که انتظار میرود با توجه به این روابط، دو طرف در مورد ساماندهی مرزها به توافقاتی برسند، علاوهبر این همگرایی منطقهای بین دو کشور از اهمیت قابلتوجهی بین طرفین برخوردار است که بهنظر میرسد دوطرف عزم جدی برای تحقق آن دارند.
رئیسی در بدو ورود به پاکستان از لزوم گسترش سطح تعاملات اقتصادی دو کشور از پنجمیلیارد به 10 میلیارد دلار خبر داد. علاوهبر این هشت یادداشت تفاهمنامه بین دوطرف برای گسترش معادلات تجاری امضا شد. ازجمله بسترهایی که میتواند در تعاملات تجاری میان دوطرف موثر باشد، موضوع صادرات سوخت است. پاکستان نیاز قابلتوجهی به سوخت دارد که تقریبا 75 درصد سوخت مورد نیاز این کشور از طریق قطر تامین میشود.
اگرچه ایران در صادرات سوخت به پاکستان رتبه دوم را دارد اما با توجه به اینکه ایران همسایه پاکستان است که نزدیک به 100 کیلومتر مرز مشترک با این کشور دارد، همچنان این میزان قابلقبول نیست. علاوهبر این ایران نهمین واردکننده به کشور پاکستان است و چین، عربستان و اندونزی بیشترین صادرات را به کشور پاکستان تا مارس 2024 داشتهاند. تنها در ماه مارس پاکستان نزدیک به یکمیلیارد و 305 میلیون دلار واردات از کشور چین داشته است.
در این مدت بخشی از صادرات سوخت ایران به پاکستان بهصورت غیررسمی صورت گرفته است. البته بخشی از این کاهش صادرات سوخت به پاکستان ناشی از تحریمهای آمریکا و نادیده گرفتن قراردادها توسط طرف پاکستانی صورت گرفته، برای مثال ایران و پاکستان در سال 2009 قراردادی 25 ساله با نام «خط لوله صلح» منعقد کرده بودند که قرار بود تا سال 2014 صادرات گاز ایران به پاکستان، هشت میلیارد مترمکعب در سال تعیین شده بود که بهخاطر عدم اجرای خط لوله، قرارداد آنطور که باید اجرایی نشد.
بهنظر میرسد که قرار است در این سفر، پیشنهادهایی برای اجرایی کردن این خط لوله و ازسرگرفتن صادرات صورت گیرد که البته به نظر میرسد برخی کشورها مثل آمریکا درصدد جلوگیری از اجرای آن هستند، کمااینکه پیش از سفر رئیسی به اسلامآباد بهدنبال لغو سفر رئیسجمهور به پاکستان بودند.
بخشی دیگر از زمینههای تجاری که ایران میتوان در مورد پاکستان مورد توجه قرار دهد، موضوع کشاورزی و دامداری است. پاکستان یکی از کشورهای صادرکننده گوشت بهشمار میرود، با توجه به اینکه پاکستان کشور مسلمان است و از لحاظ ذبح اسلامی مشکلی وجود ندارد، اختلاف قیمت ارزی بین ریال و روپیه نیست و ایران از این طریق میتواندگوشت مورد نیاز خود را تامین کند؛ چراکه قیمت آن نیز مقرون به صرفه خواهد بود.
محور دیگری که میتوان آن را در سفر رئیسجمهور مورد توجه قرار داد، بحث ساماندهی مرزی و مبارزه با تروریسم است و بهنظر میرسد دوطرف در این موضوع متفقالقول باشند؛ چراکه دولت پاکستان نیز با گروههای تحریک طالبان پاکستان و برخی گروههای جداییطلب بلوچ درگیر است و ایران نیز با گروهک تروریستی جیشالعدل، این امر میتواند تعامل دوطرف برای مبارزه با تروریسم در منطقه را افزایش دهد. برای بررسی بیشتر ابعاد سفر رئیسجمهور به پاکستان با پیرمحمدملازهی، کارشناس شبهقاره هند گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
ملازهی ابتدا مهمترین محورهای سفر رئیسی به پاکستان را مسائل امنیتی دانست و گفت: «در این سفر روی چند محور اساسی مذاکراتی انجام میگیرد؛ یکی مسائل امنیتی مرزی است که یک بار هم برخوردی بین نیروهای ایرانی و پاکستانی پیش آمده و سپاه ایران منطقه کوه سبز در ایالت بلوچستان را مورد هدف قرار داده و روز بعد ارتش پاکستان، منطقه شمسر سراوان را مورد حمله قرار داده بود.
در آن زمان، ایران فکر میکرد کوه سبز محل استقرار جیشالعدل است و پاکستانیها فکر میکردند شمسر محل استقرار ارتش آزادیبخش بلوچستان است. اما دوطرف بهسرعت ماجرا را جمع کردند، حتی دیگر اجازه ندادند بیش از این مشکل امنیتی بین دو کشور پیشبیاید. بنابراین ضرورتی که هم ایرانیها، هم پاکستانیها به آن رسیدند، این است که مرزها را تحتکنترل دربیاورند که نیروهای مخالف ایران و پاکستان از خاک این مرزها علیه یکدیگر استفاده نکنند.
فکر میکنم هدف اصلی گفتوگوها بخش امنیتی است به اضافه اینکه پاکستانیها یک طرح برای دیوارکشی مرزهایشان دارند که البته اهمیت مرزهای افغانستان و پاکستان بیشتر مطرح است، با توجه به اختلافنظری که در مساله خط دیوار وجود دارد اما در بخشهایی از ایران هم میخواهند دیوارکشی کنند و بخشی از مقرها را باز کنند که تجارت در آنجا امکانپذیر باشد.»
ملازهی در ادامه در مورد اینکه در حوزه تعاملات تجاری کریدوری چه اقداماتی میتوان بین دوطرف صورت بگیرد، توضیح داد: «ایران و پاکستان با ترکیه توافقی در اکو داشتند که بعد از فروپاشی کشور شوروی 10 کشور دیگر هم در آن عضو شدند. در آن بحث یک کریدور خط آهنی وجود دارد که پاکستان را از طریق ایران به ترکیه وصل میکند و از آنجا هم به اتحادیه اروپا وصل میشود.
با توجه به اینکه چندسالی است که اکو دیگر آنطور فعال نیست، اما الان هم ایران، هم ترکیه و پاکستان ضرورت احداث آن را درک کردهاند، اگر این اتفاق بیفتد، پاکستان از طریق اتحادیه اروپا متصل میشود. از آن طرف ترکیه و ایران هم به پاکستان متصل میشودن و این زمینه مساعدی را فراهم میکند.»
استفاده از بازار گسترده پاکستان، دیگر موضوعی است که این کارشناس شبهقاره به آن اشاره کرد و توضیح داد: «زمینه دیگر تجارت بین دو کشور است که رئیسی اشاره کرد هدفگذاری برای 10 میلیارد دلار تجارت انجام شده است. تجارت در دو زمینه برای دو کشور ایران اهمیت دارد؛ یکی بازار گستردهای است که در پاکستان وجود دارد؛ واقعیت این است که پاکستان از لحاظ سوخت (نفت، گاز و گازوئیل) بهشدت دچار مشکل است و این امکان وجود دارد که توافقی در این زمینه بهوجود بیاید.
البته الان ایرانیها به ارتش پاکستان سوخت میفروشند اما به آن معنا شکل رسمی ندارد. اینکه بهشکل رسمی دو دولت توافق کنند و پیش بروند، هنوز اتفاق نیفتاده است. مساله بعدی خط لوله گاز است که پاکستان بهشدت به آن نیاز دارد ولی آن خط لوله با مشکل تحریمهای آمریکا علیه ایران برخورد کرده. ابتدا هند خود را کنار کشیده و بعد پاکستانیها هم در این زمینه تعللهایی کردهاند اما نشانههایی وجود دارد که پاکستانیها میخواهند دوباره آن خط لوله گاز را فعال کنند.
خط لوله الان تا مرز پاکستان ایران در منطقه دشتیاری آمده است و از آنجا باید تا گوادر کشیده شود که چینیها هم تمایل دارند بینند چه پیش میآید و بعد همکاری کنند. بخش دیگری از تجارت- که بهنفع ایران و پاکستان است- این است که ایران تحت تحریم آمریکا و غرب قرار دارد و نمیتواند بسیاری از کالاهای مورد نیاز خود را از غرب تامین کند. پاکستان این امکان را دارد که به نام خود کالاها را وارد کند و بعد از طریق گذرگاه مرزی به ایران تحویل بدهد، این به نظرم بخشی است که میشود آن را فعال کرد و اجناسی هم که در پاکستان تولید میشود، مثل برنج و مواد غذایی را ایران نیاز دارد.
در ایران نیز کاشی و سرامیکی که در پاکستان تولید نمیشود، با کیفیت خیلی بالا تولید میشود. اگرچه الان صادراتی انجام میشود اما اگر صادرات بهصورت سازمانیافته باشد و توافقی صورت گیرد، بهنظر میرسد سود هر دو کشور را بههمراه دارد.»
ملازهی به رقابتی که بین ایران و پاکستان وجود دارد نیز اشاره کرد و گفت: «بحث دیگری که تا حدی شاید منفی باشد، رقابت پشت پردهای است که بین ایران و پاکستان در بندر گوادر که چینیها سرمایهگذاری کردند و بندر چابهار که هندیها سرمایهگذاری کردند، وجود دارد.
پاکستان هم با هند رقابت و اختلاف سرزمینی دارد، هم چین و هند در روابط خود مشکلاتی دارند. این مقداری این تصور را به وجود آورده که پاکستانیها خیلی مایل نیستند چابهار راه بیفتد و گوادر را تحت تاثیر قرار دهد، اما چینیها پیشنهاد عاقلانهتری به دو کشور دادند و معتقدند که گوادر و چابهار رقیب نیستند، شریکند؛ برای اینکه این شراکت پا بگیرد، قرار است یک خط آهنی از گوادر به بندر چابهار کشیده شود و بعد آن راهآهنی که از بندر چابهار به افغانستان میرود و از طریق مرز میمک در زابل و ایرانشهر و زاهدان میگذرد و بعد وارد خاک افغانستان میشود، دو شاخه میشود و یکی به سمت جنوب قندهار و یکی به سمت شمال هرات، میرود.
یک شعبه دیگری از زاهدان قرار است به طرف بیرجند و خراسان جنوبی و خراسان رضوی برود و بالاخره به خط آهن ترکمنستان وصل شود که اگر این اتفاق بیفتد، ایران را به کشورهای آسیای مرکزی متصل میکند تا به سمت چین برود. در آنجا زیرساختها آماده شده اما این سمت در بیرجند و مشهد و زاهدان، اتفاقی نیفتاده است اما در حال فعالیت برای برقراری هرچه زودتر این خط ارتباطی هستند.
از این زاویه چینیها معتقدند میشود چابهار و گوادر را رقیب نه، بلکه شریک دانست و اگر این خط آهن راه بیفتد و چینیها این خط آهن را بسازند، در آن صورت کالاهای وارداتی میتوانند حملونقل شوند که هم به سود ایران است هم به نفع پاکستان خواهد بود.»
ملازهی درباره نقش بازیگران منطقهای مثل عربستان و قدرتهای بینالمللی مثل آمریکا در روابط بین ایران و پاکستان، گفت: «به هر صورت ایران و عربستان در سطح منطقهای رقیب یکدیگر هستند، اگر به پروژه ابراهیم نگاه کنید که از طریق مدیترانه از اروپا به حیفا در اسرائیل و بعد هم به اردن و از آنجا هم به عمان میرسد و بعد هم به طرف بمبئی میرود.
این یک بحث جدی است چون طرح این است که بعد از تکمیل آن از بستر دریا یک خط لوله گاز و نفت به طرف هند کشیده شود و از آنجا، یک خط آب که هندیها خطهای آن را در منطقه کشمیر، کوههای هیمالیا ساختند، در حال احداث است. آنجا آبهای زیادی دارد. حتی گفته میشود که در آینده میتوانند به کل خاورمیانه از طریق خطهایی که احداث کردند، آب بفرستند.
وقتی به مناسبات منطقهای و رابطهای که در منطقه وجود دارد نگاه میکنیم از یک طرف رقابت هند و پاکستان را داریم، از یک طرف هند و چین را داریم و از طرفی هم رقابت ایران و عربستان را داریم. پاکستان از نظر اقتصادی و تجاری به سرمایهگذاری عربستانسعودی وابستگی دارد.
فرحان قبل از اینکه آقای رئیسی به پاکستان برود آنجا بود، صحبت بر سر این بود که عربستان سعودی 25 میلیارد دلار، در سه منطقه سرمایهگذاری کند؛ یکی بندر گوادر که قرار است پالایشگاه بسازند، یکی در منطقه خیبر پختونخوا که در آنجا مراکز گردشگری و تفریحی بسازند و سرمایهگذاری کنند و یکی هم پنجاب و سند است که عربستان در آن کشت و صنعت میکند و سرمایه کلانی را آنجا به کار میبرند تا برای سالهای آینده، پاکستان بتواند برای خودش مواد غذایی تامین کند. در کنار این میلیونها کارگر و مهندس و تکنسین پاکستانی در عربستانسعودی و کشورهای حوزه خلیج فارس کار میکنند.
گفته میشود اینها در سال برای پاکستان چیزی حدود 6 میلیارددلار درآمد ارزی دارد. طبیعتا این ملاحظاتی را برای پاکستان ایجاد میکند، اما بهنظر میرسد پاکستانیها تلاش میکنند توازنی در مناسباتشان میان عربستانسعودی و ایران به وجود بیاورند.
یعنی اینطور نباشد که به یک طرف وابسته باشند. ظاهرا تلاششان این است که هر طرف را قانع کنند. مثلا به عربستانسعودی میگویند شما سرمایهگذار هستید، با ما همکاری میکنید، وام بلاعوض میدهید اما با مرزهای ایران مساله داریم و یک کشور همسایه هستیم. از یک طرف پاکستانیها باید ایران را قانع کنند که رقابتهای خود با عربستانسعودی را کاهش دهد، از طرف دیگر عربستان را قانع کنند که سرمایهگذاریشان در پاکستان ضرری به همکاری ما با ایران یا تجارت و بخشهای امنیتی وارد نخواهد کرد. بهنظر من این سیاست را در سطح منطقهای دنبال میکنند.
در سطح جهانی، نیز همانطور است. مثلا آمریکا و چین در اقیانوس هند و ساحل مکران رقابت میکنند، اما پاکستانیها در این زمینه هوشیارانه توانستند هم همکاری با چین را سازماندهی کنند که آمریکاییها روی آن حساس هستند و هم با آمریکاییها کار کنند.
آمریکا که در سالهای گذشته سالانه 2 میلیارد دلار وام بلاعوض به پاکستان میداد، علاوهبراینکه جنگندههای پیشرفتهای را در اختیار پاکستان گذاشته از نظر تسلیحاتی هم با پاکستانیها کار میکند؛ بنابراین در سطح بینالملل اگر روابط چین و آمریکا در اقیانوس هند و ساحل مکران و خلیجفارس دیده میشود، آنجا هم تلاششان درست مثل تلاشی است که در قبال کشورهای منطقهای انجام میدهند؛ آنجا هم سعی میکنند منافع ملی خودشان را در کشاکش رقابت قدرتهای بزرگ تامین کنند.»
ملازهی درباره اینکه ایران و پاکستان چقدر میتوانند در ابتکار تماس منطقهای پیرامون افغانستان کمک کنند نیز گفت: «واقعیت است که نگاه ایران به افغانستان یک نگاه تمدنی است و آن را در حوزه نوروز میبیند، بنابراین صلح و ثبات در افغانستان به نفع ایران است، حداقل از این زاویه که موج مهاجران را کاهش میدهد، مساله مواد مخدر را میتوان با همکاری تا حدی تحت کنترل درآورد، اما صلح و ثبات در افغانستان به نفع پاکستان نیست.
پاکستان اهداف مشخص استراتژیکی با افغانستان دارد و میخواهد افغانستان یک حکومت ضعیف دستنشانده باشد که بتواند عمق استراتژیک خود را در قبال هند و از طریق افغانستان تامین کند، اما حقیقت این است که طالبانی که از پاکستان حمایت کردند، حتی از زمان داوود خان به این طرف، پنج، شش رژیمی که در افغانستان آمدند، هیچکدام خط دیوروند را به رسمیت نشناختند؛ طالبان هم به رسمیت نشناخته است. الان اختلاف بین پاکستان و طالبان درمورد خط دیوروند جدی است.
بنابراین سیاست پاکستان با ایران در افغانستان متفاوت است؛ صلح و ثبات در افغانستان به نفع ایران است اما شکل گرفتن صلح و ثبات به نفع پاکستان نیست، چراکه مساله خط دیوروند را مطرح میکنند.»
ملازهی درمورد اهمیت خط دیوروند گفت: «تقریبا میشود گفت افغانستانیها مدعی بالای 50 درصد خاک پاکستان امروز هستند. حداقل سه منطقه را به شکل جدی مدعی هستند؛ یکی ایالت خیبرپختونخوا است، یکی 7 منطقه قبیلهای است که هممرز با افغانستان است و یکی هم ایالت بلوچستان است که به تنهایی 47 درصد خاک پاکستان را تشکیل میدهد.
بنابراین ادعا، اگر افغانستانیها این ادعا را نگه دارند، دیگر پاکستانی وجود نخواهد داشت. میماند سند که برای ایالت سند هم ادعا دارند که در گذشته در خانات کلات بوده است و بخشی از بلوچستان به حساب میآمده است.
اگر این را هم نادیده بگیریم، بر بیش از 50 درصد از خاک افغانستان ادعا دارند، که در سال 1893 بین بریتانای کبیر که هند را در اختیار داشت و امیر عبدالرحمن خان که پادشاه افغانستان بود، معاملهای انجام شد و خط دیوروند کشیدند و این مناطق از افغانستان جدا شد و به هند بریتانیا متصل شد. صلح و ثبات در افغانستان برای پاکستان به این معنی است که این ادعا دوباره مطرح شود و مشکلات جدی برای پاکستان به وجود بیاورد.»
ملازهی درمورد اینکه از چه ظرفیتهای فرهنگی دو طرف میتوان استفاده کرد، گفت: «از نظر فرهنگی بخش مهمی از پاکستان که ایالت خیبرپختونخوا و بلوچستان و مناطق قبایلی باشد، در حوزه تمدنی نوروز و در حوزه فرهنگی ایران قرار دارند. اگر به لاهور بروید، باغهای لاهور درست مثل باغهایی است که در ایران است و زمان غزنویان طراحی شدند، ساختمانسازیهایی که در آن زمان انجام شده است. حکومت غزنویان که بر ایران حاکم بودند تا لاهور هم ادامه داشت.
آن طرف پنجاب قرار دارد که خط مرزی دو تمدن بوده یکی تمدن ایرانی و دیگری تمدن هندی بوده است. الان پاکستان امروز غیر از پنجاب که بیشتر تحت تاثیر تمدن هندی قرار گرفته تا تمدن ایرانی، حداقل ایالات سند، بلوچستان، خیبرپختونخوا در حوزه فرهنگی ایران قرار میگیرند. بنابراین زمینههای مناسبی وجود دارد؛ زبان فارسی در هند، مثلا اقبال لاهوری، لاهوری و پنجابی بوده است، ولی بزرگترین شاعر زبان فارسی در شبهقاره به شمار میرود.
از آن طرف، بسیاری از شعرایی که در ایالت بلوچستان وجود دارند، دو زبانه هستند؛ هم بلوچی شعر میگویند هم فارسی. همه اینها به زبان فارسی آشنا هستند. در درباره خانه کلات، زبان نوشتاری فارسی بوده است. تمام کتابهایی که از آن زمان باقی مانده مثل همه به زبان فارسی است؛ بنابراین زمینهها برای توسعه مسائل فرهنگی بین دوکشور وجود دارد. الان در بعضی از دانشگاههای پاکستان زبان فارسی تدریس میشود و در این زمینهها فعال هستند.
خودشان هم به زبان فارسی احساس نیاز میکنند؛ به اضافه اینکه زبان اردو زبان رسمی پاکستان است. این زبان درواقع در ارتش نادرشاه به وجود آمد. وقتی نادرشاه برای تصرف هند رفت، زبان فارسی و هندی را ادغام کردند و زبانی به وجود آمد به نام زبان ارتش نادر که بعدها در هند رشد کرد و الان زبان رسمی پاکستان هم است. زمینه آنقدر گسترده است که دو کشور بتوانند از نظر فرهنگی با هم کار کنند.»