والدین گاهی دست به کارهایی به قصد کمک میزنند که میتواند چالشهایی برای آیندهی فرزندشان ایجاد کند.
پدر و مادرها به دلیل ترس از آیندهی فرزندشان، به دنبال تکنیکهای تربیتیای میگردند که فرزندشان را در مسیر رسیدن به شغلی موفق و یک زندگی شاد قرار دهد. اما زمانه در حال تغییر است و اصول قدیمی موفقیت دیگر مناسب نیستند. والدین گاهی دست به کارهایی به قصد کمک میزنند که میتواند چالشهایی برای آیندهی فرزندشان ایجاد کند.
والدین کمالگرا اغلب از خود انتظار بی عیب و نقص بودن دارند، امری که سبب میشود هر چه فرزندشان بزرگتر میشود توقع بیشتری از او پیدا کنند؛ مثلاً فکر میکنند که نقاشیهای فرزندشان هرگز به اندازهی کافی خوب نیست، یا او تختش را کاملاً بی نقص مرتب نمیکند یا به اندازهی کافی سخت درس نمیخواند. درنتیجه، فرزند با انتقاد و سرزنش مداوم مواجه میشود، اما هرگز به او اجازهی درس گرفتن از اشتباهاتش داده نمیشود. فرزندان والدین کمالگرا ممکن است در آینده خود به افرادی کمالگرا تبدیل شوند یا دچار کمبود اعتماد به نفس شوند. هر دو حالت میتواند تأثیری منفی بر آیندهی شغلی آنها داشته باشد.
بحث دربارهی این موضوع زیاد است، اما بیایید از این زاویه به آن نگاه کنیم: خودتان را یک طرف قرارداد تصور کنید که در ازای محصول یا خدماتی دائماً مبلغ بیشتری را پرداخت میکنید، و فرزندتان را طرف تأمین کننده تصور کنید که آن محصول یا خدمات را در ازای پول یا جایزه ارائه میدهد. قبول دارید که ایدهی خوبی به نظر نمیرسد؟
گاهی والدین احساس فرزندشان را اشتباه میدانند؛ آنها اصرار میکنند که کبودی فرزندشان درد نمیکند، به فرزندشان میگویند که عصبانی بودن از کودکی که او را زده خجالت آور است، یا حتی ناراحتی او به خاطر دلیل درستی را اشتباه میدانند. والدین اغلب با نیت خوبی این کار را انجام میدهند و میخواهند به فرزند خود یاد دهند که رفتار درستی داشته باشد. با این حال، باید در نظر داشت که یکی از مهارتهای اساسی برای هر انسان امروزی توانایی تشخیص و مدیریت احساسات و نیازهای خود است.
هر فرزندی به این اطمینان خاطر نیاز دارد که والدینش در هر درگیری ای، فارغ از موقعیت، حامی او خواهند بود و چشم بسته به حرفهای کسانی مانند معلمان، مدیران مدرسه یا همسایه اعتماد نمیکنند. اگر والدین به فرزند خود اجازه دهند که زمانی که آمادگی پذیرش مسئولیت اعمال خود را دارد، از خود دفاع کند، این کار به آنها کمک میکند اعتماد به نفس پیدا کنند و مسئولیت پذیر شوند.
پهر نسلی قهرمانان مخصوص به خودش را دارد که جوانها برای الگو قرار دادن از آنها الهام میگیرند. در دهههای اخیر، داستانهای موفقیتهای شخصی افراد ثروتمند و تأثیرگذار بسیار متداول شده اند. با این حال، به سادگی درس گرفتن از داستان زندگی آنها و دستیابی به شادی نیست. اگر به این سادگی بود، هر کسی با خواندن این کتاب توانسته بود همهی مشکلات مالی اش را حل کند.
این تصور که یک شخص باید در تمام طول عمر خود تنها به یک شغل بچسبد، احتمالاً منسوخ و غیرکاربردی است. بسیاری از مشاغل امروزی تا یک دهه پیش وجود نداشتند و برخی مشاغل هم دیگر از میان رفته اند.
از آنجایی که ممکن است فرزندتان از چنین موقعیتهای ذهنیتی ماندگار پیدا کند، لازم است که از مشاجره دربارهی پول یا موضوعات دیگر در مقابل فرزندان تان خودداری کنید. به جای رویارویی با یکدیگر که ممکن است فرزندتان را دچار اضطراب و مجبور به گرفتن طرف پدر یا مادرش کند، باید به گونهای با یکدیگر صحبت کنید که فرزندتان تشویق به مشارکت شود.
بسیاری از ما وقتهایی را به خاطر میآوریم که از والدین مان میخواستیم چیزی را برایمان بخرند، ولی آنها میگفتند که آن چیز را در خانه داریم و نیازی به خرید آن نیست. برخی والدین فرزند خود را دائماً در چنین موقعیتی قرار میدهند و ناخواسته او را از به دست آوردن چیزی که واقعاً نیاز دارد، منع میکنند. این الگو میتواند تأثیر به سزایی بر عادتهای مالی فرزندتان در دوران بزرگسالی داشته باشد. از سویی دیگر، برآورده کردن تمامی خواستههای فرزندتان هم میتواند آثار منفی داشته باشد.
توانایی درگیر شدن با دیگران شاید یکی از اساسیترین مهارتهای حرفهای باشد که یک شخص میتواند داشته باشد. این مهارت نه تنها به فرزندتان در پیدا کردن دوست کمک میکند، بلکه به او یاد میدهد که چظور در مشاجرات سالم شرکت کند. آدمها اغلب عقاید متفاوتی با یکدیگر دارند و روشهای مختلفی برای ابراز احساسات وجود دارد. هر چه زودتر فرزندتان این مفهوم را یاد بگیرد، تعاملات راحت تری با دیگران، از جمله در موقعیتهای حرفهای خواهد داشت.
دنیا دائماً در تغییر است و روشهای قدیمی برای پول درآوردن یا پس انداز آن ممکن است دیگر کارساز نباشد. ما نمیتوانیم پیش بینی کنیم که در اقتصاد آینده چه مهارتهایی ارزشمند خواهند بود. به همین دلیل باید به فرزند خود بیاموزید که انعطاف پذیر و آمادهی تغییر باشد، نه اینکه صرفاً پول پس انداز کند.
گرچه این باور رایج وجود دارد که ورزش برای منضبط شدن و رشد شخصیت مفید است، اما رقابت طلبی بیش از اندازه در ورزشهای حرفهای میتواند به سلامت جسمی و روانی فرزندتان لطمه بزند. این رقابت طلبی میتواند هم از سوی دیگر کودکان هم تیمی و هم مربیان به وجود آید. تنها تعداد اندکی قهرمان میشوند و مربیان اغلب به این چند نفر اولویت میدهند و از بقیهی تیم غفلت میکنند. مواجهه با این رفتار ناعادلانه در سن اندک میتواند باعث کمبود اعتماد به نفس در فرزندتان و سردرگمی او برای یافتن مسیرهای جایگزین درصورت کنار گذاشتن ورزش شود.