«به نظرم باید یک نقد جانانهای از گذشته خود داشته باشند تا مشخص شود چرا به این موقعیت رسیدهاند. اگر به این توجه نشود این قافله همچنان کج میرود. دومین راه این است که یک برنامه برای آینده تدوین و آن را در منظر مردم طرح و مسیر و هدف خود را تشریح کنند. برنامهها و طرحها باید برای مردم ملموس باشد و آنها (مردم) بدانند با این اقدامات میتوان کشور را نجات داد.»
الیاس حضرتی، دبیرکل حزب اعتماد ملی در گفتوگویی نهتنها شرایط اصلاحطلبان را مورد بررسی قرار داد بلکه چنددستهگی اصلاحطلبان را تشریح کرد.
به گزارش هم میهن، این گفتوگو در زیر آمده است:
اصلاحطلبان این روزها در حوزه سیاست شرایط گذشته را ندارند. با این حال گفته میشود که چند دستهگی در تفکر و اقدامات اصلاحطلبان به چشم میخورد. آیا این چنددستهگی در اردوگاه اصلاحطلبان وجود دارد؟
با نگاه کلان به اردوگاه اصلاحطلبان میتوان اندیشه، افکار و تحلیلها را به سه دسته تقسیم کرد. دسته اول تحولگرایان هستند که از موضوع اصلاح به معنای مرسوم عبور کردند و حتی راجع به قانون اساسی نیز بحث ندارد و فکر میکنند باید پیشنهاد آقای موسوی عملی شده و یک رفراندوم برگزار شود و براساس آن قانون اساسی جدیدی تنظیم و تعریف شود. آقای تاجزاده و برخی از دوستان در این گروه قرار میگیرند.
دسته دوم اصلاحطلبان مرسوم هستند که همچنان معتقدند باید اصلاحطلبی را بهعنوان سرمشق تلقی کرد و مرتب باید به نظام تذکر داد، انحرافات را به آنان گوشزد و گاهی لازم است به آنان تلنگری زد یا فشار آورد، تا انحرافات موجود و جمهوری اسلامی فعلی که از اصل انقلاب اسلامی و فلسفه آن فاصله گرفته است، به نظام جمهوری تعریفشده در قالب انقلاب اسلامی برگردد.
در این مجموعه آقای خاتمی، جبهه اصلاحات و احزاب اصلاحطلب قرار دارند. دسته سوم تعداد زیادی از مدیران یا تکنوکراتها هستند که دغدغههای سیاسی داخلی، دغدغههای فرهنگی و اجتماعی اصلاحطلبان را ندارند. این گروه عمدتاً به دنبال توسعه و اصلاح اقتصادی هستند و مقدمه اصلاحات توسعه اقتصادی را اصلاح حوزه سیاست خارجی و بینالملل میدانند.
این گروه میگویند اگر ارتباطات بینالمللی اصلاح شود، مقدمه خوبی برای توسعه اقتصادی است. مباحث سیاست داخلی، فضای باز، انتخابات، دموکراسی، حقوق بشر، آزادی بیان، نهادهای مدنی، سندیکاها و آزادیهای اجتماعی برایشان اولویت اول نیست و فکر میکنند در محور اصلاحات (توسعه) اقتصادی بتوانند با سران فعلی نظام هم به تفاهم برسند.
این سه دسته در اردوگاه اصلاحطلبی هستند که گاهی از مرز اصلاحطلبی عبور میکنند، گاهی در مرز اصلاحطلبی قرار میگیرند. در بخش اصلاحطلبان مرسوم (دوم) اختلافنظرهایی وجود دارد که گفتمانی، نظر و تحلیل است اما با سه مشخصه با همدیگر مسیر را ادامه میدهند: مشخصه اول اینکه نسبت به رهبری خاتمی اتفاق نظر دارند. دومین مشخصه تخریب نکردن یکدیگر است و سوم اینکه در صورت لزوم ائتلافهایی با هم دارند.
شرایط کنونی اصلاحطلبان را چگونه تصویرسازی میکنید؟
تصویر خوبی نیست و یک تصویر انفعالی در هر سه گروه اصلاحطلبان است. بهروز و گاهی لحظه به لحظه تصمیم میگیرند و استراتژی قوی و ادبیات جدید متناسب با نیازهای زمانه ندارند. نگاه اصلاحطلبان عمدتاً به حرکت مردم است و پشت سر فضای حاکمِ نارضایتی مردم حرکت میکنند. شاید این روند برای یک جریان سیاسی برازنده نباشد.
درست است که باید نظرات مردم را بررسی کنند و در نظر بگیرند اما یک جریان سیاسی باید خلاقیت، ابتکار، سوژه و راه جدید پیش پای مردم بگذارد تا آنها (مردم) به شوق بیایند و در یک راه جدید حرکت کنند. این هنر یک گروه سیاسی پیشتاز است اما این پیشتازی در اصلاحطلبان وجود ندارد چراکه برانداز نیستند و حاکمیت کنونی از هر جهت راهها را بسته و فعالیت برای اصلاحطلبان سخت شده است.
مهمترین دلیل رسیدن اصلاحطلبان به این موقعیت آنهم با داشتن آن پشتوانه مردمی قوی که در سابقه آنها وجود دارد، چیست؟
علت این است که اصلاحطلبان بهرغم داشتن امتیازات زیادی که در اصولگرایی موجود نیست، بین روشنفکری و فضای روشنفکری و سیاستمداری تفکیکی قائل نمیشوند. فضای روشنفکری آرمانی و ایدهالی است که مسئولیتی برای پاسخگویی ندارد درحالیکه سیاستمدار با واقعیتهای در صحنه سر و کار دارد و مجبور است مسئولیت اجتماعی بپذیرد و پاسخگو باشد. پاسخگو بودن فرق دارد با کسی که قلم خود را برمیدارد و نظر میدهد بدون آنکه به عواقب گفتههایش توجه داشته باشد.
البته نه اینکه بیربط بنویسد اما احتمال دارد که با واقعیتهای جامعه فاصله داشته باشد. باید این دو مرز روشنفکری و سیاستمداری تفکیک شود. بهعنوان مثال آقای هاشمی تجلی یک سیاستمدار بود. یعنی مرتب واقعیتهای صحنه را میسنجید و متناسب با این واقعیتها نقشه راه ایجاد میکرد و متناسب با این نقشه راه یارگیری میکرد؛ سیاستمدار باید نیرو داشته باشد، سازماندهی کند و تماس خود را با افراد تاثیرگذار در سطح بالا و پایین حفظ کند. سیاستمدار باید برنامهها و طرحهای خود را متناسب با شرایط بسنجد.
راهکار بهبود پایگاه اجتماعی و موقعیت سیاسی اجتماعی اصلاحطلبان چیست؟
به نظرم باید یک نقد جانانهای از گذشته خود داشته باشند تا مشخص شود چرا به این موقعیت رسیدهاند. اگر به این توجه نشود این قافله همچنان کج میرود. دومین راه این است که یک برنامه برای آینده تدوین و آن را در منظر مردم طرح و مسیر و هدف خود را تشریح کنند. برنامهها و طرحها باید برای مردم ملموس باشد و آنها (مردم) بدانند با این اقدامات میتوان کشور را نجات داد. اصلاحطلبان باید در مسیر برنامه خود پیش بروند؛ امکان دارد که ۱۰ درصد یا شاید ۱۰۰درصد به هدف برسند. رسیدن به مقصد بستگی به مقدورات آنها دارد.