bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۷۳۸۹۹۳

اولین سوالی که پس از سقوط بالگرد شهید رئیسی مطرح است، چیست؟

اولین سوالی که پس از سقوط بالگرد شهید رئیسی مطرح است، چیست؟

«با سقوط بالگرد آقای رییسی و آغاز فرآیند ۵۰ روزه برای برگزاری انتخابات، اولین پرسشی که روی میز تحلیلگران و کنشگران قرار گرفت، این است که آیا روال کلی سیاست داخلی کشور همان خواهد بود که از سال ۱۳۹۶ به بعد آغاز شد؟ یعنی فرآیند یکدست‌سازی که اولین جرقه‌های آن در اعتراضات ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ زده شد، سپس در انتخابات مجلس ۱۳۹۸ و پس از آن ریاست جمهوری ۱۴۰۰ شاهد آن بودیم و در ادامه نیز در انتخابات ۱۴۰۲ ادامه یافت.»

تاریخ انتشار: ۱۳:۴۲ - ۰۶ خرداد ۱۴۰۳

عباس عبدی تحلیلگر مسائل سیاسی اجتماعی طی یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: کنشگران سیاسی در پی تحقق اهداف و اولویت‌های خود هستند و به طور طبیعی برای بسیج نیرو و جلب حمایت دیگران اظهاراتی هم می‌کنند که به طور متعارف تحلیل شناخته می‌شود، ولی در اطلاق تحلیل بر این رویکردها و گفتارها باید محتاط بود، زیرا کنشگران نسبت به نتایج آنچه می‌گویند، بی‌طرف نیستند، بلکه ذی‌نفع هم هستند. درحالی که تحلیلگر در چنین موقعیتی قرار ندارد یا نباید قرار گیرد.

فرض کنید که یک تحلیلگر فوتبال پیش از یک بازی نتیجه آن را براساس تحلیل پیش‌بینی کند و تیم الف را برنده بداند. روشن است که او هیچ دخالتی در بازی ندارد و فقط باید منتظر پایان بنشیند تا ببیند پیش‌بینی و تحلیل او درست بوده است یا خیر؟ ولی مربیان و بازیکنان تیم ب حتی اگر ضعیف هم باشند، هیچ‌گاه به این پیش‌بینی تن نمی‌دهند، آنان درصدد تغییر نتیجه احتمالی به سود خود هستند و طبعا سعی می‌کنند که پیروز شوند و در مواردی هم به این هدف خود می‌رسند. در حال بازیکن و مربی جزیی از بازی هستند و بی‌طرف و غیرتاثیرگذار شناخته نمی‌شوند و همیشه باید فرض را بر موفقیت خود بگذارند.

سیاست هم از همین نوع است. کنشگر تحلیل نمی‌کند، هر چند تحلیلی اجمالی دارد. نقاط ضعف و قوت خود و حریف را می‌داند، ولی کوشش می‌کند که از موقعیت‌ها استفاده کند تا به اهداف خود برسد. همچنان‌که در مسابقه فوتبال هم پیش می‌آید، تیم قوی‌تر که همه می‌گویند برنده می‌شود، ببازد. پس قرار نیست تیم ضعیف‌تر تن به پیش‌بینی و تحلیل متعارف دهد.

با سقوط بالگرد آقای رییسی و آغاز فرآیند ۵۰ روزه برای برگزاری انتخابات، اولین پرسشی که روی میز تحلیلگران و کنشگران قرار گرفت، این است که آیا روال کلی سیاست داخلی کشور همان خواهد بود که از سال ۱۳۹۶ به بعد آغاز شد؟ یعنی فرآیند یکدست‌سازی که اولین جرقه‌های آن در اعتراضات ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ زده شد، سپس در انتخابات مجلس ۱۳۹۸ و پس از آن ریاست جمهوری ۱۴۰۰ شاهد آن بودیم و در ادامه نیز در انتخابات ۱۴۰۲ ادامه یافت. آیا ممکن است که این مسیر در یک ماه آینده تغییر کند؟ غالب افرادی که می‌بینیم یا مطالب آنان را می‌خوانم در مقام تحلیلگر پاسخ منفی به این پرسش می‌دهند. استدلال‌های آنان تا حدود زیادی روشن و متقن است.

ولی آیا چنین تحلیلی برای کنشگران عرصه سیاست اعتبار قطعی دارد؟ آنچه می‌خواهم توضیح دهم این است که وظیفه کنشگر پذیرش و عمل به این تحلیل حتی معقول نیست. دو دلیل برای آن وجود دارد:

دلیل اول‌عدم قطعیت در تحلیل است. سیاست مثل پرتاب ماهواره به فضا نیست که باید با دقت تمام، همه جزییات پیش‌بینی شود و با زاویه خاصی از جو زمین خارج شود و اگر جز این شد، مدیریت پرتاب را مواخذه می‌کنند.

حتی در فوتبال هم همیشه و برخلاف انتظار و پیش‌بینی‌ها نتایج باورنکردنی رخ می‌دهد، حتی اگر درصد آن‌ها زیاد نباشد، ولی همین درصدهای اندک اهمیت سرنوشت‌سازی دارد. اصولا جذابیت فوتبال نیز به همین پیش‌بینی‌ناپذیری آن است. سیاست هم همین‌گونه است. سیاستمدار و کنشگر باید هدف ممکن و مطلوبی را تعیین کند و آن را در دستور کار خود قرار دهد. مطلوب بودن چند درجه دارد و ممکن بودن نیز سطوح گوناگونی دارد.

باید تلاقی مطلوبیت و امکان را به عنوان نقطه بهینه درنظر گرفته و براساس آن عمل کند. عدم قطعیت در سیاست ریشه‌های گوناگونی دارد، مهم‌ترین آن، دقیق نبودن متغیرها است. حضور عوامل انسانی و انگیزه‌های فردی، برآوردهای نادرست طرف مقابل، همه و همه موجب می‌شود که نتایج مطابق پیش‌بینی‌های تحلیلی رخ ندهد.

دلیل دوم مربوط به داوری عمومی است. به عبارت دیگر تا هنگامی که طرف مقابل تمامی راه‌ها برای یک مشارکت متعارف را نبندد و داوری عمومی نیز بر چنین اقدامی مهر تایید نزد، کنشگر نمی‌تواند میدان و عرصه سیاست را خالی کند.

کنشگر باید توپ را به زمین طرف مقابل بیندازد، نه اینکه پیشاپیش زمین بازی را ترک کند. البته این رفتار به منزله آن نیست که واقعیت و تحلیل متقن و استوار را نادیده بگیرند، یا آنکه سطح مطلوبیت خود را چنان تنزل دهد که مرز مطلوب و نامطلوب مخدوش شود.

بنابراین باید میان تحلیل تحلیلگر و ادعاهای کنشگر تفاوت و تمایز قایل شد. آنان به دو گونه متفاوت و نه لزوما متضاد به محیط سیاست نگاه می‌کنند. ماهیت این دو رویکرد به کلی متفاوت از یکدیگر است. هیچ کدام جانشین دیگری نمی‌شود. به نحوی مکمل یکدیگرند ولی منطبق به هم نیستند. یکی از هست سخن می‌گوید. «هستی» که لزوما هم قطعی نیست، دیگری از باید سخن می‌گوید. «بایدی» که لزوما تحقق‌پذیر نیست. آثار و تبعات درستی یا اشتباه بودن هر یک نیز به کلی متفاوت است. با این ملاحظه تا یک ماه بعد، مطالب و نوشته هر کس را می‌خوانیم، ابتدا ببینیم تحلیلگر است یا کنشگر؟ سپس درباره اعتبار آن داوری کنیم.

bato-adv
bato-adv
bato-adv