کافی است فیلم و سریالی حتی کمتر از یک ساعت از پلتفرمهای رسمی منتشر شود تا شاهد بازنشر و بارگذاری آن در شبکههای اجتماعی، بهویژه کانالهای تلگرامی باشیم.
رضا صائمی در عصر ایران نوشت: وقتی قسمت سوم سریال «در انتهای شب» ساختۀ آیدا پناهنده در شبکۀ نمایش خانگی فیلمنت منتشرشد، بلافاصله یکی از سکانسهایش در فضای مجازی وایرال شد.
این سکانس مربوط به وقت گذراندن مادر و پسری در خانه سالمندان بود که نقش آنها را در این سریال احترام برومند و پارسا پیروزفر بازی میکنند.
این سکانس از این جهت جنجالی شده بود که پیش از این در فیلم و سریالهای ایرانی، تصاویر حرکات رقص زن و مرد باهم به نمایش در نیامده بود.
حالا بعد از گذشت دو سه روز از پخش، قسمت سوم دچار تغییر و به قول خودشان اصلاح و این سکانس از پخش پلتفرم حذف شده است.
نکته قابل توجه این که سریالهای منتشر شده در شبکۀ نمایش خانگی بلافاصله در کانالهای تلگرامی هم بارگذاری میشوند و سکانسی که در نسخه فیلمنت حذف شده در نسخههای دیگر اصلاح نشده است و این یعنی در جهان رسانهای و جامعۀ شبکهای شده امروز نمیتوان به حذف بعد از انتشار دست زد.
حذف بعد از انتشار، پنهان نمیکند، آشکارتر میکند. موجب ندیدن نمیشود، آن را بیشتر در معرض تماشا قرار میدهد.
شبکههای اجتماعی و فضای مجازی به مثابه رسانههای نوین، فرصت کنترل و نظارت مطلق را از مراجع رسمی رسانهای گرفته و قدرت ممیزی آنها را کاهش میدهد.
کافی است فیلم و سریالی حتی کمتر از یک ساعت از پلتفرمهای رسمی منتشر شود تا شاهد بازنشر و بارگذاری آن در شبکههای اجتماعی به ویژه کانالهای تلگرامی باشیم.
سکانسهای جذاب هم خیلی زود از دل کل اثر بیرون کشیده شده و به عنوان ویدئویی مستقل و جداگانه در شبکههای اجتماعی به ویژه اینستاگرام منتشر و در اکثر مواقع به اصطلاح وایرال میشود.
در جامعۀ شبکهای شده امروز هر تولید محتوایی که نشر مییابد همچون تیری است که از کمان پرتاب میشود و نمیتوان آن را جای خود برگرداند.
به همان اندازهای که یک مرجع رسانهای یا پلتفرمی که تولیدکنندۀ محتواست، محصول خود را در شبکههای اجتماعی عرضه میکند، مخاطبان هم به میانجی رسانهای که در اختیار دارند میتوانند دست به بازتولید و بازنشر آن بزنند و مصرف کننده صرف نیستند.
جالب اینکه همین سکانس رقص که در سریال با صدای ویگن منتشر شده در بازتابهای مجازی خود با صداگذاریهای دیگر و سوارکردن ترانه و صدای خوانندههای دیگر بر آن، باز تولید شده و در نسخههای متفاوتی در شبکههای اجتماعی به نمایش گذاشته شدهاست.
ضمن اینکه خبر انتشار حذف این رسانه، نتیجه معکوس داشته است.
آنها که این قسمت سریال و این سکانس را ندیده بودند به شبکههای اجتماعی رجوع کرده و با آپلودکردن آن به تماشای این سکانس نشستند.
در واقع به جای اینکه این صحنه از منظر عمومی پنهان شود، بیشتر دیده شد و آنها که خبرنداشتند هم خبردار شدند و آن را در فضای مجازی تماشا کردند. این یعنی تبدیل شدن یک حذف و سانسور به ضد خودش.
حذفی که نه موجب پنهان شدن که به آشکار شدن بیشتر انجامید وآنچه حاشا شد بیشتر در معرض تماشا قرار گرفت.
این رخداد میتواند بهانهای باشد تا سیاستگذاران حوزه فرهنگ و هنر به درک دقیقتری از سازوکارهای نظارت و ارزیابی نسبت به محصولات و آثار هنری رسیده و با رسانه شناسی ومخاطب شناسی در جهان امروزآشنا باشند.
در جهان رسانهای شده و جامعه شبکهای به راحتی نمیتوان مسیرهای دستبابی را مسدود کرد یا به سانسور دست زد، جامعه به میانجی ابزارهای ارتباطی نوینی که با توسعه فناوریهای دیجیتالی در اختیار دارد، راهی برای عبور از این انسداد پیدا میکند و دقیقا همان چیزی را تلاش میشود که دیده نشود با میل بیشتری به تماشا مینشیند.
از سوی دیگر حذف صحنهای از یک سریال که مجوزش گرفته، بیش از آنکه اصلاح آن باشد، اقدام علیه اعتبار خود است. حذف آنچه که مجوزش از پیش صادر شده، فرمان دادن به فهم خود است.
فارغ از این، سکانس حذف شده رقص در سریال «در انتهای شب» از حیث مضمونی و فرم روایی، نه نمایش صرف حرکات موزون که یک سکانس حسی و زیباییشناختی از رابطۀ عاطفی یک پسر با مادر پیر و بیمارش بود که احساس همدلی را درمخاطب برمیانگیخت و برتقویت وتحکیم رابطههای خانوادگی تاکید داشت. مصداق غنا نبود، غنیتر کردن زیبایی یک رابطه مادر و پسری بود که مهربانی را روایت میکرد.
از این رو میتوان گفت که این نه یک حذف فیزیکی و تصویری که حذف احساسی و عاطفی تماشاگرانی است که از تماشای این صحنه لذت بردهاند.