فرارو- زهرا فدایی- بازار خبرها و شایعات گرم است. هر هفته یک خبر جدید؛ حتی بیشتر. آنقدر که تکرار بیش از حد، از واکنشهای شدید کاسته است. در این تکرار روزمره گاهی یک عکس یا یک فیلم، احساسات بیشتری را جریحهدار میکند. خبر دهان به دهان میگردد و باز خاموش میشود تا اتفاقی دیگر و عکسی دردناکتر.
غافل از آنکه این اخبار نیاز به سیرداغ و پیازداغ اضافه ندارند. نیاز به حرارت بیشتر ندارند. این اتفاقات خود داغاند. آن اندازه داغ که قادرند به تنهایی زندگی یک انسان را به آتش بکشند.
در روزگاری که ما در آنایم، کودکانی بیرحمانهترین خشونتها را تحمل میکنند. رازهایی سر به مهر در سینه دارند که گاه سر باز میکند و گاه برای همیشه نهفته میماند.
آمارهای رسمی میگویند 12 تا 15 درصد کودکان ایرانی، آزار میبینند. آزارهایی که الزاماً به شکنجههای جسمی محدود نمیشوند. آزارهای روحی و عاطفی نیز از جمله آسیبهایی هستند که زندگی و آینده کودکان را تهدیدی جدی میکنند. بین تمام این آزارها شاید بتوان بیمهریها و تهاجمهای بدنی را به فراموشی سپرد، اما آزار جنسی را کمتر کودکی از یاد خواهد برد.
حادثه در همین نزدیکی است
متأسفانه برخی از والدین بر آنند که این حوادث ناگوار تنها برای دیگران رخ میدهد. اعتماد بیش از اندازه این خانوادهها به دیگران و یا نسبت به برخی افراد خاص، نظارت بر کودک را تا حد چشمگیری کاهش میدهد. سهلانگاری شدیدتر زمانی پیش میآید که پدر، مادر یا سرپرست یک کودک از بیم بدنامی، دست به انکار مسأله اصلی زنند. چنین شرایطی سبب میشود کودکآزار از عواقب رفتار خود در امان ماند و کودکآزاری همچنان تداوم پیدا کند.
یکی از کارشناسان امور آسیبدیدگان اجتماعی بهزیستی نشانههای کودکان آزار دیده را اینگونه تشریح میکند: نشانههای فیزیکی نظیر قرمزی، التهاب یا ضایعات پوستی در نواحی تناسلی و عفونت ادراری هستند و موارد مشابه نیز باید ارزیابی شود. همچنین وجود آثار خون و ترشحات بر بدن یا لباس زیر، وجود ناراحتی و شکایت کودک از ناحیه تناسلی بدون علت فیزیکی واضح و خونریزی از ناحیه مقعد از موارد دیگر است.
اشکال در نشستن روی صندلی، گشادگشاد راه رفتن، از دست دادن ناگهانی اشتها، دیدن کابوسهای شبانه، گوشهگیری یا پرخاشگری شدید ناگهانی، عدم تمایل به کارهای شادیآفرین، پسرفت به سوی رفتارهای بچگانه مانند خیس کردن رختخواب، داشتن اطلاعات جنسی بیش از حد نسبت به سن خود و گوشهگیری و دوری از دوستان از نشانههای مهم رفتاری کودکآزاری جنسی محسوب میشوند.
افکار عمومی جریحهدار میشود
خبر و تصاویر تأسفبرانگیز از دخترک هشت سالهای که توسط ناپدری تا سرحد مرگ شکنجه شده بود، بار دیگر احساسات مردم را برانگیخت و در کنار آه کشیدنها و سر تکان دادنها، هر یک را به نظری واداشت. مردم احساساتی و منطقی، اهل هنر و اهل علم، نوجوان و جوان و پیر، مرد و زن، همه و همه در بیان این نظرات اشتراک داشتهاند و هر کدام به نوعی نسبت به این اقدام غیرانسانی واکنش نشان دادهاند.
مهدی با تماشای این تصاویر و بر انگیخته شدن حس انتقامخواهی ناشی از آن، گفته است: «عكس اون ناپدری ... را نشان دهيد . بايد تمام بلاهايی كه سر بچه آورده رویش اجرا شود تا بفهمه.»
محمدرضا، یکی از دیگر از خوانندگان چنین نوشته است: «این حیوان وحشی و درنده را باید به زنجیر کشید و تاوان این ظلم را از او گرفت تا حداقل آینده این بچه تامین شود و بچههای بیگناه دیگر از دست این دیو در امان باشند.»
خواننده دیگری که گویا ریشه مشکلات اجتماعی را در خوی و خصلتهای ناپسند مردانه میبیند، چنین نظر داده است: «باز یه عده شروع کردن به قضاوت کردن...شما قضاوت کنندگان حق به جانب چه اطلاعی از شرایط مادر بچه دارید که همه چیز را انداخته اید بر گردن مادر؟ آیا شما می توانید شرایط یک زن رو در این جامعه مردسالار درک کنید؟شاید مادر چاره ای نداشته و فکر نمی کرده کار به اینجا می کشه. شاید اصلا اطلاعی نداشته ... »
تعدادی از خوانندگان نیز مستقیم سراغ نمایندگان و مسؤولان دستگاه قضا رفتهاند و با پرسش، خواهش و حتی خط و نشان کشیدن، تقاضای رسیدگی به این پرونده را داشتند.
«- وای به حال دستگاه قضايی اگر پيگرد قانونی نكند! كجاست مدعی العموم؟ كجاست دادستان؟
- معلوم نیست نمایندگان مجلس چه کار میکنند اون از خبر 27 فروردین که پدری به دختر 10 سالهاش تجاوز کرده بود و این هم از این خبر. وقتی که قاضی فقط حکم طلاق صادر میکند و آینده این بچهها در تاریکی خوفناکی با مشکلات روانی بسیار در پرده ای از ابهام قرار میگیره...
- پس این نمایندگان خیر خواه و مردمی ملت کجان!...
- از مسئولین محترم تقاضای اشد مجازات برای عاملان این فاجعه را داریم»
خوانندگانی نیز بر این عقیدهاند که توجه به مسائل دیگر، موجب شده مسؤولان از چنین حوادثی غفلت ورزند: «- در مقابل باید جرایم رانندگی رو زیاد کرد و جلوی سگ گرداندن در پارک ها رو بگیرند.
- متاسفانه در اغلب مسايل از اين دست جامعه، به دنبال عامل اين قضيه میگردند و كسی و يا ارگانی دنبال علت يابی اينگونه فجايع كه بارها اتفاق میافتد نيست...»
معمولاً در چنین مواردی افراد دست به مقایسه بین جوامع میزنند. اینان بر این باورند که اتفاقاتی از این دست در برخی کشورها شیوع بیشتری دارد. این مقایسهها اغلب با چاشنی اغراق همراهند: «این فجایع اگر در دنیای متمدن برای یک بچه گربه پیش می اومد، پدر صاحب گربه رو در میاوردن و به جرم بد رفتاری با حیوانات باید سالها زندانی می شد .ولی در ایران ؟!»
این عکسها که تنها گوشهای از پدیده شوم کودکآزاری را به تصویر کشیدهاند، قلبهای بسیاری را جریحهدار کرده؛ آنچنان که در یک کلام برای انسانیت دل میسوزانند:
«- باور کنین اگر این بچه دست یه حیون وحشی میافتاد، این بلا سرش نمی اومد.
- واقعا اين كار يه انسان ميتونه باشه؟// يعنی ما اينقدر به درجه پستی رسيدهايم
- به کجا می رویم...
- اولئک کالانعام بل هم اذل...»
گذشته از متهم کردن ناپدری یا مادر این دختر و حتی هردوی آنها، در کنار خواهشها و قضاوتها برای برخورد و انتقام با آنها، عدهای هم آنها را بیمارانی خواندهاند که نیاز به کمک و درمان دارند.
سرانجام زمانی که ناتوانی انسان، خود را به رخ میکشد، راهی دیگر برای رسیدن به آرامش انتخاب میشود. همچون خوانندهای که تنها توانست بنویسد: «خدا لعنت کنه کسی که اینکار را انجام داد.»
پرونده این دختر رنجدیده، روز شنبه در دادسرای انقلاب تهران، بررسی خواهد شد و بیشک بسیاری از هموطنان ما این پرونده را تا نتیجه نهایی پیگیری خواهند کرد.
اما چند دختر دیگر در گوشه و کنار جهان، زیر شکنجههای وحشیانه، آزار میبینند؟! و کسی نیست تا برایشان دل بسوزاند، نگران سرنوشتشان باشد و با آنان همدردی کند؛ حتی با یک خط نظر.