«در مورد دولت پزشکیان و اصلاحات مورد انتظار از او باید دقت داشت که تجربه تندرویهای برخی اصلاحطلبان در دوره ریاستجمهوری خاتمی تکرار نشود. آن زمان برخی حامیان کم صبر نهضت دوم خرداد، بدون در نظر گرفتن ظرفیتهای سیستم سیاسی ایران و قابلیتها و محدودیتهای شخص خاتمی و دولت او چنان فتیله توقعات اصلاحی رادیکال را از دولت بالا کشیدند که خیلی زود در شعله ناامیدی از خاتمی و اصلاحاتش دمیدند و چون بالطبع سرعت انتظارات آنها از سرعت مقدور خاتمی و دولتش بیشتر بود از او عبور کردند و تعارضاتی بین حاکمیت و دولت نیز به وجود آمد.»
محمد ذاکری طی یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: مسعود پزشکیان رییسجمهور منتخب در ایام تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری، رویکردها و جهتگیریهایی را در خصوص برخی مسائل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مطرح کرد که به ویژه در قیاس با رویکردها و سوابق گذشته رقیب او توانست اعتماد گروهی از مردم را جلب کند (گروهی که اکثریت نسبی رایدهندگان بودند نه واجدین شرایط) و به ریاستجمهوری ایران انتخاب شود. پس از انتخاب نیز به رسم معمول دیدارهایی با برخی شخصیتهای سیاسی داشت و پیامهایی برای کشورهای دیگر و جریانهای مقاومت اسلامی منطقه مخابره کرد.
اکنون نیز انتخاب اعضای کابینه خود را به فرآیندی بالنسبه اجماعی و دموکراتیک سپرده تا با بررسی حداکثری گزینهها و ظرفیتهای مدیریتی کشور و گردآوری جمعی از متخصصان و مدیران ادوار کشور، کابینهای قوی شکل دهد و کار کشور را به سامان رساند. آنچه وی ظرف دو هفته سپری شده از انتخابش انجام داده پنجرههای جدیدی را در سپهر سیاسی ایران گشوده و واکنشهای گونهگونی را در بین حامیان وی و طرفداران رقبایش و حتی مخالفان نظام و انتخابات شکل داده و گفتارهایی در تحسین و تعجب و حتی انتقاد مطرح شده است.
تا اینجای کار طبیعی است که بالاخره هر کسی از ظن خود یار میشود و یکی از سر اقرار در میآید و دیگری از سر انکار و سومی هم از سر اعجاب. اما نکته مهم این است که حالا که پزشکیان به ریاستجمهوری رسیده است حق همه مردم ایران از حامیان خودش تا حامیان رقبای اصولگرایش و پنجاه درصدی که رای ندادهاند، این است که از رییسجمهور و دولت منتخب مطالبه داشته باشند و اگر جایی پا کج گذاشت او را به شدت و جدیت نقد کنند.
در یادداشت قبلی در همین ستون گفتم که تفاوت مهم منتخبان اصولگرا با اصلاحطلب در همین است که رای اصولگرایان تکلیفی و مواجهه آنان با منتخبشان نیز تسلیمی است و بر سبیل «هر چه آن خسرو کند شیرین بود» در همه حال خود را موظف به حمایت و توجیه عملکرد منتخبان خود میدانند و با هر مطالبهای از هر طرف معمولا برخورد تندی دارند در حالی که در سوی دیگر مطالبات همواره برجسته است و به تندی ابراز و پیگیری میشود.
البته بخشی از این مطالبات مشترک است مثل بهبود شرایط اقتصادی و معیشت، بهبود روابط بینالمللی، افزایش اقتدار کشور در منطقه، عدالتمحوری و رفع تبعیض ناروا و… که خواسته همه مردم است. بخشی هم مطالبات اکثریت مردم است مثل حل مساله حجاب و چالشهای اجتماعی مترتب بر آن یا موضوع فیلترینگ و مبارزه با تندرویها و… تا مسائلی که مطالبه نخبگان و روشنفکران جامعه است خاصه در حوزههایی مانند تولیدات فرهنگی و محیط زیست و مسائل جامعه علمی.
در طرح و پیگیری همه این مطالبات، اما باید مساله ظرفیتها و قابلیتهای سیستم سیاسی را نیز در نظر داشت. کنشهای اجتماعی و سیاسی و توسعه و عقبماندگی در خلأ اتفاق نمیافتد و در بستر سیستمهای اجتماعی و سیاسی محقق میشود.
ظرفیت کنونی سیستم از یک سو و قابلیت آن برای افزایش این ظرفیت و پیشبرندگی کنشهای اجتماعی و سیاسی در این میان تعیینکننده است. فردی که تشنه است باید ظرفی متناسب با آب مورد نیاز برای رفع عطشش در اختیار داشته باشد و از سوی دیگر به شیر آبی دسترسی پیدا کند که آبی با کیفیت و دمای مناسب آشامیدن و با سرعت و اصطلاحا دبی مناسب برایش فراهم کند و بتواند در زمان معقولی از آن شیر، ظرف آب را پر کند.
حالا اگر ظرف کوچک است و عطش او را برطرف نمیکند یا لازم است ظرف بزرگتری پیدا کند یا همان ظرف را چندبار پر کرده و مصرف کند. اما اگر بخواهد در آن ظرف کوچک از شیری با دبی و سرعت زیاد آب بریزد ظرف که پر نمیشود و عطشش را برطرف نمیکند که هیچ، کلی آب هم به هدر میرود و تمام دور و اطراف و سر و لباسش را خیس میکند.
حال در مورد دولت پزشکیان و اصلاحات مورد انتظار از او باید دقت داشت که تجربه تندرویهای برخی اصلاحطلبان در دوره ریاستجمهوری خاتمی تکرار نشود. آن زمان برخی حامیان کم صبر نهضت دوم خرداد، بدون در نظر گرفتن ظرفیتهای سیستم سیاسی ایران و قابلیتها و محدودیتهای شخص خاتمی و دولت او چنان فتیله توقعات اصلاحی رادیکال را از دولت بالا کشیدند که خیلی زود در شعله ناامیدی از خاتمی و اصلاحاتش دمیدند و چون بالطبع سرعت انتظارات آنها از سرعت مقدور خاتمی و دولتش بیشتر بود از او عبور کردند و تعارضاتی بین حاکمیت و دولت نیز به وجود آمد.
همه این عوامل قابلیت دولت خاتمی در انجام اصلاحات سیاسی و فرهنگی و اجتماعی را کاهش داد. اکنون کار و شرایط پزشکیان را به مراتب دشوارتر از خاتمی سال ۷۶ میدانم. قدرت و سیطره و رفتار حاکمیت، شرایط منطقهای و جهانی، ماهیت و رفتار رقیب انتخاباتی، توان و شبکه مخالفان برای بحرانآفرینی و بسیاری عوامل دیگر امروز برای پزشکیان شرایط دشوارتری از خاتمی آن زمان ایجاد کرده است.
حامیان رییسجمهور منتخب باید مراقب باشند که وی را با وزنههایی سنگین بر دست و پا به پیست مسابقه نفرستند و خودشان با موتور در کنارش گاز بدهند و انتظار داشته باشند با این شرایط همپای آنها بدود. جدای از آن باید دقت داشت دو گروه دیگر نیز با بالا کشیدن فتیله این چراغ دوست دارند هم چراغ خاموش شود و هم دودش عالم را بردارد. یک گروه برخی حامیان نامزد رقیب هستند که هم قدرت مالی و اجرایی دارند و هم رسانه و ابزار تبلیغات.
از هم اینک نیز که هنوز دولت منتخب مستقر نشده از یک سو با اقداماتشان و از سوی دیگر با تبلیغات و بازیهای رسانهای تلاش میکنند مردم را خیلی زود از این دولت و توان آن برای اصلاح و بهبود اوضاع ناامید کنند. گروه دوم برخی تحریمکنندگان انتخابات و مخالفان نظام هستند که از داخل و خارج از کشور میخواهند ثابت کنند موضعشان در تحریم انتخابات، بازی خوردن رایدهندگان به پزشکیان و اصلاحناپذیری سیستم سیاسی حاکم درست بوده و از پزشکیان نیز کاری ساخته نیست.
این گروه برخلاف گروه اول قدرت اجرایی و مالی ندارند، اما از توان رسانهای گسترده (خصوصا رسانههای فارسی زبان خارجی) و ظرفیت اجتماعی برای اثرگذاری بر افکار عمومی برخوردارند.
به هر روی امروز گروههای زیادی از مردم به پزشکیان، دولت او و اقدامات اصلاحیاش امیدوارند و این امید مهمترین سرمایه اجتماعی و سیاسی او است. برای حفظ و توسعه این سرمایه دو اقدام ضروری است: یکم اینکه جریان فکری و رسانهای حامی پزشکیان تلاش کند شتاب انتظارات را با توان و قابلیت دولت همگام و از پروژه ناامیدسازی و عبور از پزشکیان جلوگیری کند و دوم اینکه تیم اجرایی تلاش کند این امید را از حالت منفعل و ذهنی خارج کرده و از دلها به زبان و از زبان به دستها منتقل کند. یعنی امید نهفته در دل و ذهن مردم به میدان عمل بیاید و در میدان اجرا در کنار دولت جدید قرار بگیرد.