bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۷۵۵۷۵۲

ژانر «پسر پرنسس» و زایش محافظه کاری ایرانی

ژانر «پسر پرنسس» و زایش محافظه کاری ایرانی

واژه عامیانه محافظه کاری در زبان فارسی بار عاطفی مثبتی ندارد، اما اصطلاح فنی محافظه کاری (کانسرواتیسم که در کنار لیبرالیسم دو بال طیف راست را تشکیل می‌دهند) وضعیتش از آن هم بدتر است. تقریبا شناخت درستی از این اصطلاح وجود ندارد و حتی در بین سیاسیون بیشتر معادل جناح سیاسی اصولگرا در نظر گرفته می‌شود.

تاریخ انتشار: ۱۳:۵۴ - ۳۰ تير ۱۴۰۳

محمد ناظری، کارشناس ارشد مطالعات منطقه‌ای؛ در روز‌های اخیر ژانری در توییتر به نام "پسر پرنسس" یا "پسر پاپیون صورتی" رایج شده که به مسائلی مثل قهر کردن پسرها، کار نکردن، پوشش‌های دخترانه آن‌ها و... می‌پردازد.

جان کلام این ژانر این است که پسر‌هایی که "مردگونگی" (نه مردانگی به معنای جوانمردی) ندارند دیگر جذاب نیستند و کاربران سعی دارند با انتشار عکس پسرانی با گل روی موهایشان، یا میم‌هایی که در آن یک پسر انتظارات دخترانه دارد قبح چنین شخصیتی را نشان دهند.

چنین فضایی با پنج سال پیش که اگر کسی می‌گفت "فلان لباس دخترانه" است یا "مرد که گریه نمی‌کنه" سریع با برچسب "سکسیست" بودن مواجه می‌شد خیلی فاصله دارد.

هرچند شاید در نگاه اول چنین بحث‌هایی صرفا سرگرمی به نظر برسد، اما نشانه‌های دیگر نشان می‌دهد تحولی در نسل جدید در حال رخدادن است که فضای فرهنگ عرفی یک دهه گذشته را تغییر می‌دهد.

نکته مهم دیگر این چالش این است که این ماجرا برخلاف ژانر‌های عجیب "من سلیطه ام" و "من بی ناموسم" توسط چهره‌های سیاسی یا فمنیست‌های چپ رادیکال راه نیفتاده و خاص دهه هشتادی هاست؛ که انگار برخلاف آن‌ها اتفاقا به سمت نوعی "محافطه کاری" می‌روند که شاید بتوان اسم آن را "محافظه کاری ایرانی" گذاشت.

واژه عامیانه محافظه کاری در زبان فارسی بار عاطفی مثبتی ندارد، اما اصطلاح فنی محافظه کاری (کانسرواتیسم که در کنار لیبرالیسم دو بال طیف راست را تشکیل می‌دهند) وضعیتش از آن هم بدتر است. تقریبا شناخت درستی از این اصطلاح وجود ندارد و حتی در بین سیاسیون بیشتر معادل جناح سیاسی اصولگرا در نظر گرفته می‌شود.

از نظر تاریخی هم محافظه کاری در ایران بیشتر بیانگر طیفی از طرفداران روحانیون سنتی، بازاری‌ها و ... است. اما در دو سه سال اخیر نمود‌هایی از افزایش محافظه کاری در میان نسل زد ایران مشاهده می‌شود که می‌توان گفت چیز جدیدی است.

برخلاف بخش مهمی از محافظه کاران در آمریکا که به فرقه‌های سیاسی -مذهبی مثل اونجلیسم اختصاص دارد، این جنس محافظه کاری ایرانی صرفا در مورد زندگی و شاید به نوعی بازگشت به توصیه‌های عرفی پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها در مورد زندگی، ازدواج، کار و... با پوسته‌ای مدرن است.

با مشاهده محتوای شبکه‌های اجتماعی و حتی گفتگو‌های روزمره به خصوص طنز (مثل همین ژانر پسر پرنسس) نشانه‌هایی از معیار‌های محافظه‌کاری مثل ایمان، میهن، خانواده مرسوم سنتی، تفاوت ذاتی زن و مرد ازدواج، بچه دار شدن، پایبندی به عقل سلیم و نگاه انتقادی به مقالات علمی جدید، اقتصاد آزاد و... مشاهده می‌شود.

در گفتگو‌های روزمره زیاد می‌شنویم که دهه هشتادی‌های دوروبرمان ازدواج کرده‌اند و بچه دارند، اما دهه ۶۰ ای‌ها هنوز مجرد در کافه‌های کریم خان می‌چرخند.

در پیمایش اخیر ایسپا ۴۲ درصد از پاسخ‌دهندگان نسل «زد» یعنی بازه سنی ۱۵ تا ۲۷ سال، داشتن خانواده خوب را به‌عنوان یکی از ارزش‌های فردی خودشان انتخاب کردند.

همچنین نتایج به‌دست آمده از این پیمایش نشان می‌دهد که یکی از دو ارزش اصلی نسل زدی‌ها؛ “خانواده” است. (دومی لذت است که در نگاه اول شاید به دور از اندیشه محافظه کاری به نظر برسد، ولی اگر این لذت را در مقابل جمع گرایی چپ که در دهه‌های گذشته رایج‌تر بود بگذاریم اتفاقا در طیف راست قرار می‌گیرد)

این نسل چندان توقعی از دولت ندارند و در سن کم به دنبال فریلسنری می‌روند. جنبش دانشجویی که رنگ و بوی چپ و اطصلاحا پروگرسیو دارد از زندگی آن‌ها حذف شده است. حالا قبحش ریخته و با تقسیم بندی‌های جنسی "ال جی بی تی کیو آی‌ای پلاس" و یا تفاوت "وگن" و "وجترین" جوک و میم و ریلز طنز می‌سازند که ریشه در اعتقادات مذهبی شان ندارد. دیگر خانه دار نبودن یا اعتقاد فسلفی به بچه دار نشدن افتخار آنچنان ندارد. همچنین دیگر بازار فمنیست‌های چپی مثل سمانه سوادی و فرانک عمیدی برایشان رونق گذشته را ندارد.

در مورد پدیده‌های زیست اجتماعی هم می‌توان مشاهده کرد که حالا کافه‌هایی با دکور سنتی و حیاط دار و با خوراکی‌های ایرانی (انواع شربت و دمنوش و غذای سنتی) پرطرفدارتر از کافه‌های پردود روشنفکری یک دهه قبل شدند. پوشش‌های زنانه سنتی‌تر مثل دامن و لباس مهمانی با طرح گل رنگی از لباس‌هایی مثل ساپورت که دوره‌ای مد شده بود پرطرفدارتر است. (هرچند لباس‌هایی مثل کراپ یا شلوار کارگو هم محبوب شده اند، اما بحث نسبت رشد محبوبیت لباس‌های سنتی‌تر است). حتی خواننده‌های پاپ مرد هم نسبت به یک دهه قبل ظاهری مردگونه‌تر دارند و در بین مشهورترین‌هایشان ریش و سبیل و کت و شلوار رسمی و حتی صدای بم به جای نازک رایج‌تر شده است. در بین رپر‌های نسل چهار هم با اینکه سبک زندگی کاملا متفاوتی دارند، اما ذائقه ایرانی را می‌فهمند و در بین موزیک‌هایی که بیشترش کلمات عامیانه انگلیسی است شعر فارسی کلاسیک هم می‌گنجانند یا موسیقی‌های کلاسیک ایرانی را به جای ساختن بیت مدرن "سمپل" می‌کنند (ساختن آهنگ الکترونیک با استفاده از آهنگ‌های قدیمی خاطره انگیز).

اگر در چند سال گذشته صحنه سیلی زدن ترانه علیدوستی به پدر وایرال می‌شد شاید صرفا مسئولان ارشاد یا متدینین اعتراض می‌کردند، اما در اکانت‌های توییتری نسل زد دیدیم برخی نوجوانان انگار نگرشی به خانواده دارند که با دهه ۶۰ ای‌ها متفاوت است. انگار این نسل با برادران لیلا که به دنبال خوش کردن دل پدرشان بودند بیشتر همدل بودند تا لیلایی که در زندگی عادی هم پدری دارد که در موفقیتش موثر بوده و نسل جدید آن را می‌فهمند و نمی‌خواهند یک پدر بد که استثنا است را به قائده تبدیل کنند. اگر با دانش آموزان نوجوان سروکار داشته باشیم می‌بینیم خیلی از آن‌ها ضمن جسور بودن در مقابل بزرگتر‌ها بی ادب نیستند.

بسیاری از محتوای دختران دهه هشتادی با پیرسینگ و تتو در مورد رابطه با برادر و خواهر است و حتی ویدئوی مشترک یوتیوبی با مادر و پدرشان می‌گذارند؛ درحالیکه دهه ۶۰ ای‌ها نوعی دوری گزینی انتخابی از خانواده داشتند. گاهی می‌بینیم این نسل حتی برای مهاجرت یکی از ملاک‌هایش این است که پدر و مادرش را با خود ببرد.

روزگاری امثال گلشیفته فراهانی یا فعالان محیط زیستی خارج نشین برای نسل جوان شبیه الگو بودند، اما امروز کافیست اقدامی منفی در مورد میهن و نماد‌های تاریخی بکنند تا کامنت‌های منفی و ویدئو‌های طنز نسل زد بر علیه آن‌ها ساخته شود.

بر اساس گزارش میراث فرهنگی در نوروز امسال پربازدیدترین اماکن تفریحی اتفاقا اماکن تاریخی مثل تخت جمشید بودند. تعداد زیادی عکس نوجوانان با خانواده در کنار این آثار در شبکه‌های اجتماعی پربازدید شد. (البته این مساله را صرفا نمی‌توان به تاریخ ایران باستان محدود کرد. ویدئو‌هایی که در ایام محرم از حضور نوجوانان با ظاهری متفاوت در مراسم عزاداری منتشر شد را می‌توان نشانه‌ای از توجه بخشی از این نسل به دین در کنار ایرانیت در نظر گرفت.)

این مساله در مورد حوزه کتاب هم هست. کتاب‌های کلاسیک ایرانی امسال جزو پرفروش‌ها بودند (همچنین در نمایشگاه کتاب امسال کتاب‌های با نگرش راست جهانی فروش بیشتری نسبت به سال‌های گذشته داشتند) و دوره‌های سعدی خوانی و.. بیشتر دیده می‌شوند. در یک باشگاه کتابخوانی در تهران که ۵۰ گروه دارد شاهنامه خوانی و مثنوی خوانی با اینکه درروز‌های وسط هفته برگزار می‌شود جزو پرمخاطب‌ترین گروه هاست.

در پایان با توجه به تازه بودن این پدیده فرهنگی قطعا نمی‌توان از تثبیت چنین جریان فرهنگی جدیدی در ایران سخن گفت. ضمن اینکه با توجه به تفاوت عمده این شکل از رفتار‌ها و اعتقادات با محافظه کاری در آمریکا و انگلیس شاید بتوان واژه‌ای مناسب‌تر برای آن پیدا کرد. همچنین ممکن است در سال‌های آینده بازهم تغییرات جدیدی اتفاق بیفتد و این فضا هم گذرا باشد.

اما به هر حال این روز‌ها نشانه‌های زیادی می‌بینیم که به این بحث نزدیک است و جا دارد جامعه‌شناسان در مورد چنین پدید‌ه‌هایی مطالعه جدی‌تری انجام دهند.

همچنین نظرات مخاطبان فرارو به خصوص دهه شصتی‌ها در قسمت دیدگاه‌ها می‌تواند به راستی آزمایی این ایده کمک کند.

bato-adv
bato-adv
bato-adv