سکینه سادات پاد، دستیار ویژه رئیس جمهوری در پیگیری حقوق و آزادیهای اجتماعی گفت: خانم علم الهدی در ابتدای دولت سیزدهم خودشان به بنده این موضوع را گفتند که حضرت آقا نهی کرده بود که خانواده آقای رئیس جمهور مداخلهای در کارهای آقای رئیس جمهور داشته باشند. من از زبان ایشان میگویم که گفتند بنده مداخلهای نکردم و نمیکنم.
به گزارش خبرآنلاین، میگوید در شناسنامه «سکینه سادات پاد» هستم و در کانال شخصیاش «سارا سادات پاد»، همانجا که با قلم عریان و بدون ملاحظه هشتگ میزند #نه به خون سالاری، #نه به خاندان سالاری. با همان مشی هم روبروی دوربین «کافه خبر» خبرگزاری خبرآنلاین مینشیند تا از یک سال و سه ماه حضور سخت و تجربههای تلخ در دولت سیزدهم روایت کند.
دستیار رئیس جمهوری در پیگیری حقوق و آزادیهای اجتماعی در دولت سیزدهم، حساب رئیس جمهوری شهید را از اعضای دولت خاصه آنها که در نهاد ریاست جمهوری بودهاند جدا میکند و با تاکید بر حمایتها و همراهیهای ابراهیم رئیسی، میگوید؛ «به رئیسی گفته بودند ته تغاری دولتتان را جمع کنید» «پاد را عزل کنید»، «فرد با تجربه را به جای هندوانه سربستهای به نام پاد بگذارید» و. .
از زنگ زدنها بعد از هر توئیت حرف زد، از زندگی کردن در یک اتاق خانم معلم در یک سال و اندی حضورش در دولت، از شائبه دخالت جمیله علم الهدی در صدور حکم انتصابش و البته از دیدارهایش با خانواده کشته شدگان اعتراضات ۱۴۰۱.
نقد صریحی به برخوردهای سلبی با مقوله حجاب دارد و معتقد است؛ «کرامت زنان رعایت نمیشود و اختلاف نظر من هم با دوستان این بود.»
سکینه سادات پاد از تهدید شدنها و فحش شنیدنها بخاطر مواضعش نیز روایت کرد، از حوزه علمیه و وزارت ارشاد انتقاد کرد و البته از علاقهاش برای بازگشت به شغل وکالت گفت.
مشروح گفتگو با سکینه سادات پاد، دستیار ویژه رئیس جمهوری برای پیگیری حقوق و آزادیهای اجتماعی در دولت سیزدهم را بخوانید؛
خانم پاد! در رویکرد و مشی فکری شما یک آهنگ متفاوتی را نسبت به دولت سیزدهم شاهد بودیم، در مورد این مشی فکری خودتان بفرمایید و اینکه چطور فردی با این نگاه فکری، دستیار رئیس جمهوری میشود؟
این تفاوت و اختلاف مشی شاید با کلان دولت سیزدهم وجود داشت اما با شخص رئیس جمهوری و فردی که بنده را دقیقاً به خاطر همین ویژگیهایم و به خاطر یک مأموریت خاص انتخاب کرده بودند، اختلاف مشی، نظر، فکر و اندیشه واقعاً وجود نداشت والا چه ضرورتی داشت من را انتخاب کنند؟
من نه از یک خانواده معروف و سیاسی بودم، نه خودم فرد سیاسی و معروفی بودم که بگوییم در زدوبندها یا در مناسبات سیاسی از من استفاده شود یا معاملهای شود؟ هیچ!
من یک فرد حقوقی، متخصص و وکیل دادگستری بودم و یک مأموریت خاصی که برای اولین بار بوده، آن هم در یک دولتی با رویکرد انقلابی و اصولگرایی تعریف شده بود قرار گرفتم. البته خود شخص رئیس جمهور شهید حتی تا آخرین گفتگوهایی که در تلویزیون با مردم داشتند یا صحبتهای که مستقیماً با مردم میکردند تایید داشتند که من متعلق به هیچ جناح و گروهی نیستم و واقعاً هم آقای رئیس جمهور همین طور بود.
من نمیتوانم مشخصاً بگویم چه کسی در دولت به من فشار آورد ولی بیشترین فشاری که در دولت به من میآمد در درون نهاد ریاست جمهوری بود و بارها هم میشد، من بعضیها را غیرمستقیم به آقای رئیس جمهور میگفتم. هر توئیتی که میزدم قطعاً یک تماس بعدش داشتم. یک تماس که میگویم منظورم از اولین تماس است. (خنده)
در ماموریت تعریف شده برای من قرار بود در مورد حقوق و آزادیهای اجتماعی مردم در قانون اساسی کار کنیم، قاعدتا اگر فردی باشد که غیر از این نوع مواجههای که بنده با جایگاهم داشتم و با مردم داشتم پیش بگیرد، اساسا نمیتواند کارکرد واقعی این ماموریت را عملیاتی کند.
از این حیث، در پاسخ به سوال شما میگویم بله مشی فکری من با کلیت آنچه که دولت سیزدهم و بعضی از همکاران در دولت سیزدهم داشتند و میگفتند، متفاوت بود ولی این تفاوت نگاه با شخص آقای رئیس جمهور نبود و اگر در جاهایی فشارهایی به ایشان وارد میشد و باعث میشد با من وارد گفتگو شوند، نوع گفتگوی ایشان از جنس مخالفت یا مغایرت با نگاه من نبود.
پس شما معرف خاصی برای حضور در دولت نداشتید؟
به هیچ وجه. مستحضر هستید که آقای رئیسی تولیت آستان قدس رضوی بودند. بنده هم مشهدی هستم و در مشهد زندگی میکردم و تقریباً یک وکیل شناخته شده در مشهد بودم که فراتر از شهر خودم مشهد، کنشگریهای حقوق بشری داشتم و در عرصه حقوق شهروندی در سطح داخلی و بینالمللی فعالیت داشتم.
در آن مقطعی که آقای رئیس جمهور شهید تولیت آستان قدس بودند چون روش و رویکردشان مراجعه به متخصصان و کارشناسان بود، تعداد زیادی از حقوقدانان و کارشناسان متخصص در حوزههای مختلف، از جمله بنده را دعوت کردند و به جلساتی که در آستان برگزار میشد، میرفتیم و بیشتر در بحث حقوق زائر، بحث ضمّ خانواده و… مشورتهایی در کنار سایر همکاران و افراد کارشناس و متخصص حقوقی، به ایشان میدادیم.
در واقع در آن دوران در خدمت زیرمجموعه آستان مثل مدیریت زن و خانواده آستان بودم، بعدا ایشان در سال ۹۶ در عرصه انتخابات شرکت کردند، در آن مقطع هم بنده فقط در خراسان فعالیت کردم، مثل هر شهروند دیگری، هم برای مشارکت و هم اینکه ایشان را من در آن مقطع یک فرد اصلح میدانستم و مسئول ستاد حقوقدانان و جوانان ایشان در سال ۹۶ بودم.
خانم علم الهدی در ابتدای دولت سیزدهم خودشان به بنده این موضوع را گفتند که حضرت آقا نهی کرده بود که خانواده آقای رئیس جمهور مداخلهای در کارهای آقای رئیس جمهور داشته باشند. من از زبان ایشان میگویم که گفتند بنده مداخلهای نکردم و نمیکنم.
بعد از آن ایشان با حکم حضرت آقا ریاست قوه قضاییه را به دست گرفتند. در زمان قوه قضاییه چند کار خیلی مهم انجام دادند و چند سند خیلی مهم در زمان مدیریت آقای رئیسی تولید شد. یکی بحث سند تحول قوه قضاییه بود که از بنده هم در کنار سایر حقوقدانان نظر خواستند، به ویژه در حوزه محاکم خانواده و زنان و حقوق زنان که آنجا به هر حال فرصتی بود که نظراتم را مثل سایرین خدمتشان تقدیم میکردم.
در بحث لایحه ارتقای امنیت زنان که دو سال در قوه قضاییه متوقف شده بود، آقای رئیسی در ابتدای مسئولیتشان در قوه قضاییه گفتند من این لاریحه را ظریف ۶ ماه به دولت میدهم که دولت آن را تقدیم مجلس کند و همین اتفاق افتاد و در همین فرجه ۶ ماههای که روی لایحه هم کار میکردند، باز بنده به عنوان یک فردی که حقوق خواندهام آنجا هم مشارکت داشتم و کمک کردم.
اسناد دیگری مثل سند نحوه تعامل قوه با سمنها، انجمنها و موسسات مردم نهاد نیز بود که آنجا هم باز من در بحث حقوقیاش نظر دادم و کمک کردم ولی همه اینهایی که میگویم هیچ کدام بروز و ظهور بیرونی که بخواهد با نام و اسم من باشد و سبب شود کسی با اسم بنده آشنا شود، نبود. در واقع فعالیت در موضوعاتی کاملاً تخصصی و حقوقی بود.
در همان مقطع ایشان به من گفتند که شما به ستاد حقوق بشر که دبیرخانهاش در قوه قضاییه است کمک کنید. در واقع در دوره ایشان آن جایگاه را ارتقا دادند که باز هم از کارهای تحولی آقای رئیسی بود، آن زمان که دکتر باقری که الان سرپرست وزارت خارجه هستند، برای بحث دبیری ستاد حقوق بشر انتخاب شدند، همزمان معاون بینالمللی رئیس قوه هم شدند. آنجا آقای رئیسی به بنده فرمودند که به ستاد کمک کنید که آنجا بنده با اکثریت همین تیمی که اینجا با آنها کار میکنیم با ستاد در ارتباط بودیم. بچههایی که جوان و با انگیزه انقلابی و متخصص هستند.
قاطبه کسانی که خودشان را خیلی غیرتمند دینی میدانند، آنها اتفاقاً سرعت میدهند به اینکه رفتارها خشنتر باشد، حتی با امثال من هم چنین رفتاری میشود، منی که منصوب رئیس جمهوری هستم، و میگویند این آدم (پاد) اصلاً یک آدم بینسبت با شما و دولت شماست. این آدم اصلاً یک آدم نفوذی است. چرا حذفش نمیکنی؟ این آدم را بگذار کنار! حتی من و افکار من را نمیپذیرند.
مثلاً در سال ۹۹ گزارشگر ویژه حقوق بشر علیه جمهوری اسلامی ایران ۵۰ صفحه گزارش حقوق بشری و ضد حقوق بشری تنظیم کرده بود که ۱۲ صفحهاش در خصوص زن و خانواده بود که دکتر باقری با بنده تماس گرفتند که شما به عنوان یک وکیل نظرتان را بگو که آنجا بنده در دفاع از ملت ایران و کشورم و نظام، یک پاسخ اولیه تهیه و خدمتشان تقدیم کردم که در آن زمان ایشان به من گفتند میتوانم بگویم یک درصد خیلی خیلی بالایی پاسخ و جوابیه شما را ترجمه کرده و برای شورای حقوق بشر ارسال کردیم.
تا اینکه دولت سیزدهم تشکیل شد، اگر حضورم در دولت به واسطه سفارش میخواست باشد، من اینقدر با تاخیر وارد دولت نمیشدم. در ۱۴۰۰ که دولت تشکیل شد، من در ۶ اسفند ۱۴۰۱ برای این مسئولیت انتخاب شدم.
البته قبلش دکتر امیرعبداللهیان با بنده دو سه جلسه داشتند و به من لطف داشتند و خواستند من دستیار ایشان شوم که من در آن مقطع بنا به دلایلی نپذیرفتم، از آنجا که به شدت قائل به قاعدهمندی هستم، به ایشان گفتم در وزارت امور خارجه الان یک خانم به نام خانم دکتر افخم، حضور دارند و ایشان به عنوان دبیرکل زنان و حقوق بشر زنان فعال هستند، بنابراین حضور بنده خیلی موضوعیت پیدا نمیکند، از ایشان عذرخواهی کردم اما گفتم هر جایی که احساس کردید بنده میتوانم با تخصص و توانم به نظام و مردم کمک کنم در خدمت شما هستم.
بعد از اینکه من نپذیرفتم و در واقع توفیق نداشتم که در خدمت شهید امیرعبداللهیان باشم، با من تماس گرفتند برای همین جایگاه دستیاری رئیس جمهوری، که پروسه حضورم در این جایگاه هم تقریباً سه، چهار ماهی زمان برد. در کنار من کاندیداهای دیگری هم مطرح بودند، کاندیداهایی که از بنده خیلی مشهورتر بوده و قبلاً هم در ساختارها بودند، جالب اینکه همه هم خانم بودند و آقای رئیسی اصرار داشتند که در این جایگاه، یک خانم باشد.
ولی بین همه خود شخص آقای رئیس جمهور بنده را بعد از اینکه مصاحبههایی انجام شد انتخاب کردند.
من این تعبیر ایشان را چندبار دیگر هم گفته ام، ایشان به من گفتند در این سمت قرار بگیرید چون من میخواهم کار واقعی بشود، یک شمشیرزن میدان میخواهم. در واقع میخواستند یک آدمی که چابک باشد و بتواند برای مردم کار واقعی بکند، در این مسئولیت قرار گیرد.
خانم پاد! در مدت حضور شما در دولت، یک شائبههایی مطرح میشد از جمله اینکه شما پیشنهاد خانم علمالهدی به بودید و البته روایت شما از پروسه همکاری با آقای رئیسی و حضورتان در دولت سیزدهم چندان اشارهای به این موضوع نداشت؟
قطعاً این شائبه را رد میکنم. من خانم دکتر علمالهدی را هم در زمانی که خود شهید رئیسی در آستان قدس بودند، هم بعد از آن، صرفاً به خاطر موضوعات حقوقی میدیدم و توسط ایشان به جلساتی دعوت میشدم.
واقعاً در کنار اسم من برای این مسئولیت، اسم ۸ خانم دیگر هم مطرح بود و بررسی کرده بودند، با ما از نزدیک مصاحبه کردند. بنابراین نه بنده پیشنهاد خانم علمالهدی نبودم. شاید ایشان هم جزو کسانی بودند که از ایشان هم نظر خواستند و رد نکرده و موافق بوده، آن هم بر حسب تخصص، وگرنه اینکه فکر کنیم ما یک رابطه رفاقتی داشتیم و داریم و این رفاقت بیاید اولویت قرار بگیرد به هیچ وجه این طور نبود چون جنس شخصیت آقای رئیس جمهور شهید این مدلی نبود.
ضمن اینکه خانم دکتر علم الهدی در ابتدای دولت سیزدهم خودشان هم به بنده این موضوع را گفتند که حضرت آقا نهی کرده بود که خانواده آقای رئیس جمهور مداخلهای در کارهای آقای رئیس جمهور داشته باشند.
وقتی که ما درمورد زنان ادعا داریم و حتی در مقدمه قانون اساسیمان، از رفتن و طی مسیر به سمت یک تمدن داریم حرف میزنیم، مگر میشود حضور زن را نادیده بگیریم؟ یک تمدن بدون زن را شما تصور کنید؟ یک کاریکاتور است! شما قانون مینویسید و گاهی بعضی از قوانین اصلاً مخاطب مستقیمشان زنان هستند ولی هیچ زنی مثلاً در پژوهشکده شورای نگهبان نباشد؟ مگر میشود؟
این روایت خودشان برای شماست؟
بله من از زبان ایشان میگویم که گفتند بنده مداخلهای نکردم و نمیکنم. این گفتگوی ما در حاشیه یک جلسهای بود که دانشگاه شهید بهشتی من را دعوت کرده بود و اتفاقاً درباره مباحث حقوقی بود و اساتید درجه یک حقوق حضور داشتند. بعد از مشهد آمدم و در آن جلسه شرکت کردم، بعد از جلسه با ایشان گفتگو و صحبتی داشتیم و خودشان این را گفتند.
بعد از مدتی که حکم من رسانهای شد و مسئولیت به نام من زده شد، خانم دکتر علم الهدی را یک بار دیگر دیدم وگرنه قبل از آن به هیچ وجه.
یعنی در آن سه چهار ماهی که اسم من مطرح شده بود، من را برای مصاحبه دعوت کرده بودند، حتی مصاحبه نهادهای امنیتی رفته بودم، کوچکترین تماس و ارتباطی باخانم دکتر نداشتم و ایشان هم با بنده تماس نداشتند.
یک شائبه دیگری هم که مطرح شد به همان تاریخ حکم شما برمیگردد که بعد از اعتراضات سال ۱۴۰۱ بود، آن حکم بعد از آن گزارشهایی بود گزارشگر حقوق بشر داده بود و برخی میگفتند این حکم داده شده به شما راهکاری بود از طرف آقای رئیسی و دولت سیزدهم برای آرام کردن فضا.
قبل از پاسخ به سوال شما بگویم که من ۱۳.۱۴ سال وکیل دادگستری بودم، وکیلی که کنشگریهایش بیشتر اجتماعی و در حوزه حقوق فرهنگی بود و حتی در حوزه حقوق بشر اسلامی. حتی در سطح بینالمللی با نهادهای مدنی کار میکردم و این اولین تجربه من از ورود با ساختارها بود و این نبود که خودم تمایلی داشته باشم.
اما در مورد سوال شما، من این سوال را خودم به یک طریق دیگر از آقای رئیس جمهور پرسیدم. من از ایشان پرسیدم که آقای رئیسی یک سوالی از شما صادقانه میپرسم، آیا شما صریح به بنده پاسخ میدهید؟
این تعبیر شهید است که گفتند من شما را با صفا بودن، با اخلاص بودن و صادق بودن میشناسم بنابراین من هم به شما پاسخ صریح میدهم.
گفتم که شما بینی و بینالله به من بگویید که این جایگاه میخواهد کارکرد واقعی داشته باشد یا فقط میخواهید یک جایگاه تشریفاتی باشد؟ چون من وکیل هستم، من عادت دارم به اینکه کار واقعی میکنم، لایحه مینویسم، از دادگاه در دفاع از موکلم رأی میگیرم و…
ایشان در مقابل قسم جلاله من گفتند بینی و بینالله حقوق مردم برای من اصالت دارد. من فکر میکنم این جایگاه یک خلاء است که حتماً باید میبود.
من در ادامه پرسیدم که یک حدیثی داریم که میگوید اگر کسی بداند فرد دیگری از او بهتر برای انجام امری از امور مسلمین هست و مسئولیتی را بپذیرد، خائن به امور مسلمین است. هفت، هشت نفر کاندیدا در کنار اسم من بوده، من از شما میخواهم بفرمایید که آیا بینی و بینالله مطابق این حدیث من را از بقیه برای این مسئولیت، صائبتر و بهتر میدانید، مسئولیت شرعیاش به گردن شما، اگر فرد دیگری سر سوزنی از بنده مناسبتر باشد برای این جایگاه، برای مردم و برای کشور و برای نظام سیاسی کشور و شما بنده را انتخاب کرده باشید، شما باید فردای قیامت پاسخ معصوم (ع) را بدهید.
ایشان آنجا هم گفتند که بله.
چون میدانستند چقدر سخت است. آن هم اینکه در یک دولتی با رویکرد انقلابی یک فردی بیاید و از آزادی بیان حرف بزند.
براساس این مسئولیت من قرار بود مراقبت کنم از آزادی بیان مردم، قرار بود من از این حق مردم دفاع و حمایت کنم، از حریم خصوصی، از حق برپایی اجتماعات، از حقوق مادی معنوی زنان دفاع کنم و…
تمامی ورودهای من به این مباحث در چارچوب وظایف و حکم قانونی و فهم بنده از قانون اساسی و حقوق بوده که انجام دادم و اینکه شما میگویید متفاوت بود معتقدم تفاوتی نبود بلکه در چارچوب مسئولیتم بود.
حتی خاطرم هست ایشان یکبار روایت میکردند که به ایشان گفته بودند مثلاً خانم فلانی هم بزرگتر است، هم سابقه ساختار دارد و هم امتحانش را پس داده، اما خانم پاد یک هندوانه سربسته است. ایشان را میخواهید بیاورید ممکن است یک وقت برای شما یک مسئلهای ایجاد کند.
آقای رئیسی گفتند من به آنها گفتم که من گلدان نمیخواهم، من یک شمشیرزن میدان میخواهم، یک آدم واقعی میخواهم که کار کند.
این اتفاقاتی بود که بین من و آقای رئیس جمهور افتاد و خب من هم باید شمشیرزنی میکردم و اعتماد آقای رئیس جمهور را پاسخ میدادم. اعتقاد خودم است.
حتی من به آقای رئیس جمهور گفتم من یک کانال شخصی دارم با اسم غیرشناسنامهایم که سارا سادات پاد است و آنجا چیزهایی مینویسم، قلم من در بعضی موضوعات کمی عریان است، شما اینها را دیدید، ممکن است برای شما هزینه تولید کند. اسم شناسنامهایم متفاوت است، روز عاشورا به دنیا آمدم به همان دلیل هم با افتخار، خانوادهام این اسم را برایم در شناسنامه انتخاب کردند.
گفتم آقای رئیسی مثلاً من هشتگ میزنم نه به خاندان سالاری، هشتگ میزنم نه به خون سالاری، بعد شما چنین فردی را میخواهید برای چنین جایگاهی بگذارید؟
خندید و گفت من اندیشه و فکر شما را میشناسم. حالا لطف ایشان بود که مطالعه کرده بود، بررسی کرده بود، بالاخره من یادداشتهایی در آنجا مینوشتم، در حوزه تخصصی خودم، در حوزه حقوق بشر اسلامی، این نبود که ایشان یک مرتبه بخواهند به جمعبندی برسند.
این به اصطلاح شمشیرزن بودن برای خود شما چه هزینهای داشت؟ این سوال را ارجاع میدهم به حرف ابتداییتان که عنوان کردید به هر حال بعضی از همکاران در دولت اقای رئیسی بودند که نگاهشان متفاوت بود. در خود دولت فشاری به شما در مورد دیدگاههایتان وارد میشد؟ مخصوصاً توئیتهایی که شما در مقاطع مختلف زدید؟
بله، حتماً همین طور بود. من هر توئیتی که میزدم قطعاً یک تماس بعدش داشتم. یک تماس که میگویم منظورم از اولین تماس است. (خنده)
تماس از داخل دولت؟
بله، از داخل دولت تماس داشتند. خب من تا الان نمیگفتم، بنای من هم بر این بود که برای مردم کار کنم. نمیخواستم حاشیهسازی ایجاد شود. خود آقای رئیس جمهور را بعضیها خیلی تحت فشار قرار میدادند و حتی ایشان یک تعبیری به من گفتند، گفتند آقای فلانی به من زنگ زده و گفته تهتغاری دولتتان را جمع کنید! این ماجرا برمی گردد به آن آن توئیت من در مورد حجاب.
فشارهای این چنینی به شخص آقای رئیس جمهور هم خیلی زیاد بود و حتی به ایشان گفته بودند پاد را اصلاً عزل کنید!
به هر حال تعابیر مختلفی به کار میبرند؛ اینکه به آقای رئیسی میگفتند چه نسبتی با شما دارد؟ ایشان چه نسبتی با دولت دارد؟ یا من را منتسب به طیفهای سیاسی مختلف میکردند. حتی بدتر از اینها را بگویم، فحشهایی به من میدادند.
من را از بیرون خیلی زیاد اذیت میکردند. دوستانی که به ظاهر خودشان را اسلامی، انقلابی و حزباللهی میدانستند، خیلی من را اذیتم کردند. دوستانی که من حتی معتقدم خیلیهایشان منظومه فکری خود مقام معظم رهبری را هم نمیشناسند و حتی یک بار نخواندهاند.
یعنی نخوانده، خودشان را صاحب نظر میدانند در اینکه ولایت فقیه و اسلام را تفسیر کنند، اینها در واقع آسیبها و خطرات جدی ما در زمان حال حاضر و اکنون است.
پس روزهای خوبی در دولت نداشتید؟
بله، به هر حال در دولت هم گاهی به من تذکرات خیلی تند داده میشد، من بحث میکردم، خدمت آقای رئیس جمهور میرسیدم و میگفتم که آقای فلانی به من گفته من مفسر و مترجم آقای رئیس جمهور هستم! تو چرا فلان کردی چرا این کار را کردی و…!
شاید اگر یک زن جزو ۶ حقوقدان بود ما میتوانستیم یک نظر تفسیری بهتری از شورای نگهبان در بحث رجل سیاسی ببینیم. شاید اگر یک خانم جزو حقوقدانان شورای نگهبان شود تفسیرها تسهیل شود. به نظر من این خلاء یک اجحافی در حق آرمانهای انقلاب اسلامی و در حق قانون اساسی ماست.
ایشان ناراحت میشدند و ترش میکردند و میگفتند بنده مفسر و مترجم نمیخواهم! شما قاطع در رسانه بروید و حاضر شوید.
اصل بر این بود که من باید به گونهای رفتار میکردم و حرفها را مطرح میکردم که کمترین ناهماهنگی در دولت یا بدآهنگی احساس شود ولی گاهی جنس حوزه ماموریت من این بود، من چه میخواستم بگویم؟
مثلاً وقتی موضوع منع خدمات اجتماعی در مورد بانوان در بحث مقوله حجاب مطرح میشد من چطور باید عمل میکردم یا حرف میزدم که تبدیل به یک چالش نمیشد؟ من حرفم را به لحاظ حقوقی باید میگفتم و مطرح کرد و حتماً شما هم رصد کردهاید که مدیر مسئول کیهان یک متن خیلی تندی علیه من نوشت و بنده هم جواب دادم.
بهرحال این افراد قاعدتاً دسترسیهایی به خود آقای رئیس جمهور داشتند و تلاش زیادی علیه من میشد. هر کدام هم به من زنگ میزدند، میگفتم آقای محترم یا خانم محترم میشود این لطف را در حق بنده داشته باشید آقای رئیس جمهور را متقاعد کنید بنده را عزل کند. من واقعاً هیچ تمایلی ندارم.
ببینید به لحاظ مالی خب من یک وکیل مستقل بودم، درآمدم بالا بود، ولی من پروانه وکالتم را تودیع کردم و به اینجا آمدم، بنابراین باید پروانه را قانوناً تودیع میکردم. من یک ریال تا الان که دارم با شما حرف میزنم حقوق از دولت دریافت نکردم به خواست خودم چون فکر میکردم تعارض منافع است. چون اگر من بخواهم حقوق بگیرم قرار است از دستگاههای اجرایی حقوق مردم را مطالبه کنم پس من نمیتوانم حقوق بگیرم. آنچه که فهم من از حقوق و قانون وکالت این بود.
لذا بله فشار بود، فشارها خیلی زیاد بود. ببینید من خیلی از این فشارها را به ایشان نمیگفتم، حقیقتاً نمیگفتم چون فکر میکردم حق ندارم، ایشان رئیس جمهور ۸۵ میلیون مردم است و من را گذاشته اینجا یک مشکلی از مردم حل کنم، هی مدام بخواهم خودم مشکلاتم را به ایشان بگویم در واقع با فلسفه خودش در تعارض و تضاد است ولی واقعیت امر این بود که در پشتیبانی، من خیلی تحت فشار بودم.
ریالی بودجه برای من مصوب نکردند. هیچ کس این را باور نمیکند که من بدون ریالی فقط با نیروی ساعتی کار را میگرداندم. گاهی چهار، پنج ماه طول میکشید و پول نیروهای ساعتی من داده نمیشد! خود آقای رئیس جمهور تکلیف کرده بود، تیمات شبیه خودت چابک و جوان باشندف یعنی هیچ مصلحت سیاسی نداشته باشند، خب این بچهها هم میآمدند وقت میگذاشتند کار میکردند، دورکاری و حضوری کار میکردند و البته حضوری کمتر بود چون مکانی هم که به ما داده بودند و هنوز هم در اختیار من است، مکان بسیار کوچکی است که امکان حضور نداشتند.
بهرحال این مسئولیت و جایگاه که فقط برای خانمها نبود، ماموریت ما در حقوق و آزادیهای اجتماعی بود. خانم و آقا با ما کار میکردند، همه جوان بودند، اتاقها خیلی کوچک است و امکانات خیلی کم.
متاسفانه متناسب با جایگاه و اهمیت آن و با حجم سنگین ماموریت، من پشتیبانی نشدم و مورد بیمهری قرار گرفتم.
یعنی تنها کسی که پای خانم پاد ایستاد، آقای رئیسی بودند؟
ببینید تنها کسی که میتوانست بنده را عزل کند بهرحال رئیس جمهور بود. من خودم حداقل سه بار مکتوب درخواستم را تقدیم ایشان کردم و حضوراً خدمتشان رسیدم که آقای رئیس جمهور حضور بنده برای شما خیلی هزینهزاست، ظاهراً شما را اذیت میکنند. عذر من را بپذیرید چون ممکن است هزینه داشته باشد شما من را عزل کنید.
ایشان هر سه بار فرمودند نخیر! شما در دولت آمدی و تا آخر هم باید کمک و خدمت کنی. البته آخرین بار فرمودند اجازه دهید تا اردیبهشت همه چیز حل میشود. اردیبهشت خودشان پر کشیدند و رفتند.
معاون بانوان ریاست جمهوری مشخصاً نگاه متفاوتی نسبت به نگاه شما دارند. نوع مراودات شما با خود خانم خزعلی چطور بود؟
خیلی خوب بود. خانم خزعلی حقیقتاً از آدمهایی بودند که شاید نگاهمان در یکسری مسائل با هم بسیار متفاوت بود، اما برخورد خوبی داشتند.
مثلا در مورد حقوق زنان، آزادیهای اجتماعی و حتی نوع کنشگریمان، من معتقد و قائل به این هستم که در شرایط کنونی نمیشود یواش فکر کرد، باید بلند حرف زد و دفاع کرد. اصلاً وظیفه من همین بود وگرنه اساساً تشکیل این جایگاه فرمالیته، فرمایشی و مسخره بود اگر قرار بود من ساکت باشم.
من تا الان نمیگفتم، بنای من هم بر این بود که برای مردم کار کنم. نمیخواستم حاشیهسازی ایجاد شود. خود آقای رئیس جمهور را بعضیها خیلی تحت فشار قرار میدادند و حتی ایشان یک تعبیری به من گفتند، گفتند آقای فلانی به من زنگ زده و گفته تهتغاری دولتتان را جمع کنید! این ماجرا برمی گردد به آن آن توئیت من در مورد حجاب.
برای من خیلی کم هزینه بود که ساکت باشم اما سکوت با جایگاه تعریف شده برای من همخوانی نداشت.
شاید نگاهمان در بعضی موضوعات با خانم خزعلی کمی متفاوت بود، بیش از کمی، ولی در عین حال همراهی ایشان حقیقتاً خیلی خوب بود. مثلاً ما ایشان را دعوت میکردیم یا ایشان ما را دعوت میکرد و در موضوعاتی با هم همافزایی داشتیم خصوصا در حوزه حقوق زنان یا بحث اشتغال زنان.
بسته سیاستی حمایتی که مجموعه تحت مدیریت من تهیه کرده بود را تقدیم آقای رئیس جمهور کردیم، ایشان به خانم خزعلی ارجاع داد، چون من در جایگاه دستیار باید تسهیلگر باشد، یعنی یک بازیکن آزاد بین دستگاهها.
خانم خزعلی هم حداقل در یک جلسهای که من و بقیه مجموعهام دعوت بودیم، این کار را پیگیری کردند، یعنی در واقع ما در تهیه این سیاستها در حوزه زنان، با هم نگاه اختلافی چندانی نداشتیم، فقط بعضی جاها این اختلاف وجود داشت، مثلاً خبرنگاران یک سوالی از خانم خزعلی میپرسیدند، شاید به آن صراحتی که من پاسخ میدادم و نظر خودم را به عنوان یک آدم حقوقی میگفتم با نظر خانم خزعلی متفاوت بود و شاید با صراحت بنده بیان نمیکردند.
خانم پاد! فشارها به شما از کدام ناحیه و طیفی در دولت بیشتر بود؟
در دولت مثلاً افرادی داشتیم مثل آقای ضرغامی که شبیهتر به من حرف میزد و راحت بود، حریت فکری داشت و حرفش را هم میزد، ایشان هم وزیر بود. شاید طبیعتاً در موضوعاتی که من مداخله میکردم یا حرف میزدم توقع این بود وزیر ارشاد هم بیاید.
مثلاً در بحث خبرنگاران و وضعیت همکاران شما در اعتراضات سال ۱۴۰۱، که من تلاشهایی داشتم، این همافزاییها باید بیشتر بود. ببینید افراد در دولت به چند طیف تقسیم میشدند. بعضیها سکوت میکردند. یعنی در خلوت و شاید من را جایی میدیدند، به من میگفتند چقدر عالی! چقدر توئیت خوبی زدی! چقدر کار ما را راحت کردی!
من یک بار به یکی از این آقایان وزرا گفتم چرا دروغ میگویی؟ تعجب کرد. گفت یعنی چی؟ گفتم یعنی اینکه اگر راست میگویی، بلند حرف بزن!
گفتم ما داریم مردم را، سرمایه اجتماعیمان را از دست میدهیم. ما حق نداریم. من نمیگویم بیقاعده حرف بزنیم، بلکه با قاعده! من احساس میکنم یک مورد از حرفهای من یا توئیتهای من مغایر با قانون اساسی و شریعت اسلامی نبود.
اما اینقدر مورد بیمهری قرار گرفتم، حتی در در درون و بیرون دولت دوستانی من را تهدیدهای خیلی خطرناکی میکردند، بیمهریهای زیادی به من شد در حالیکه من بر اساس قانون اساسی و اسلام حرف میزدم.
نگفتید از کدام ناحیه فشارها بیشتر بود؟
به ویژه در درون نهاد ریاست جمهوری افرادی بودند که بیشترین چالش را من با اینها داشتم. حالا اسمشان را نمیآورم. من تصمیم دارم خاطراتم را از این یک سال و سه ماه حضورم در دولت بنویسم، به عنوان یک خانم که بدون پشتوانه سیاسی و بدون وصل بودن به کانونهای قدرت توسط یک رئیس جمهور مکتبی که اعتقاد به این کار داشت، انتخاب شد و سختیهایی که در این مسیر داشتم و دستاوردهایی که داشتم، وظیفه خودم میدانم بنویسم.
من وقتی از مشهد آمدم، یعنی زندگیام را آنجا گذاشتم، پروانهام را تودیع کردم، آمدم در تهران به ماموریتم عمل کنم. آقای رئیس جمهور گفتند که به من نباید سخت بگذرد این خانم است آمده، چون همسرم دبیر هستند و امل نمیتوانست کنارم باشد بنابراین باید یک شرایطی برای زندگی من فراهم میشد اما یک شرایط بسیار بدی فراهم شد.
من برای اولین بار این را میگویم. اوایلش دوستان به من لطف داشتند، (خنده) نمیگویم مکانی که در اختیار من قرار دادند چطوری بود و چقدر به من سخت گذشت ولی بعدش در خانه معلم یک اتاق در اختیار من قرار داده بودند و یک هفته بعد از شهادت آقای رئیس جمهور گفتند که اینجا را باید تحویل دهید.
معتقدم که مردم از سال ۱۴۰۱ دچار یک دلخوری هستند. البته من آن موقع در دولت نبودم و در اواخرش و بعد از اینکه التهابات خوابیده بود حکم من زده شد و وارد دولت شدم ولی معتقدم که کرامت مردم در خیلی جاها هتک شده است. من دلیلاش را هم به آقای رئیس جمهور گفتم.
یعنی در این یک سال و سه ماه در خانه معلم بودید؟
بله یک مدتی را در خانه معلم بودم، یک مدت دیگر باز یک شرایطی شبیه همان فراهم کردند که خیلی بد بود، من واقعاً شرایط بسیار بدی را در این یک سال و سه ماه حضورم در دولت تجربه کردم. خیلی شرایط بد!
همان اوایل یکی از آقایان درون نهاد به من گفت خانم! شما که وکیل بودید، برای چه آمدید اینجا؟! با همین ادبیات. گفتم بنده مگر خودم آمدم؟ آقای رئیس جمهور بنده را منصوب کردند. شما انگار قبول ندارید که آقای رئیس جمهور حکمی برای بنده زده است.
و شاید اولین مکاتبه من هم آنجا این بود که من ریالی حقوق دریافت نمیکنم برای مردم میخواهم کار کنم، وکیل مردم هستم و واقعاً هم دریافت نکردم. ببینید من به لحاظ حقوق و مزایا طوری کار میکردم که درآمدم میتوانست به اندازه حقوق سران سه قوه در یک ماه باشد، (خنده) اما من همه اینها را گذاشتم و آمدم برای یک هدف بزرگتر.
اوایل فکر میکردند من سودای اینکه بخواهم نماینده مجلس شوم در سر دارم، بعد دیدند که من اصلاً ثبتنام نکردم.
من یک پیوند مکتبی با خود شخص آقای رئیس جمهور داشتم که نگذاشتند اندیشههایش را عملی کند. چرا حضرت آقا در مورد آقای رئیس جمهور فرمودند جامعالاطراف؟ برای اینکه این آدم جامعالاطراف بود که توانست هم پاد را در مجموعهاش داشته باشد، هم ضرغامی را، هم آقای وحیدی وزیر کشور را و هم خیلیهای دیگر را.
فلذا میآید محور را برای انتخاب فردی برای این جایگاه، قانون اساسی قرار میدهد. میگوید حقوق مصرح مردم در قانون اساسی! ولی بعضیها انگار به این اعتقاد ندارند. همانهایی که میگویند که مملکت برای یک تعداد خاصی است! که حتی به عنوان جوک هم شده بود، فقط برای حزباللهیهاست! این را خیلی راحت میگویند! ولی آیا این نظر حضرت آقاست؟ به هیچ وجه!
شما یک فکت از مقام معظم رهبری بیاورید که بگوید مملکت فقط متعلق به اینهاست. نخیر! ما در قانون اساسی در اصول پایه قانون اساسی، قرار است به گونهای شرایط را به لحاظ حقوق پایهای مردم فراهم کنیم که مردم ما به همه حقوقشان دسترسی داشته باشند، همان تعبیری که حضرت امیر (ع) در کوفه دارند، میفرمایند منِ علی افتخار میکنم که همه دسترسی به آب سالم دارند، همه نان گندم میخورند و همه سرپناهی دارند، حق بر مسکن، حق دسترسی به آب، حقوق اولیه! حقوق اولیه انسان!
در قانون اساسی ما هم همینها بوده. قرار بوده ما به نفع طبقات مستضعف، شرایط را به گونهای پیش ببریم که مردم هیچ دغدغهای نداشته باشند.
وقتی که ما اینها را فراهم کردیم، بعد میتوانیم بگوییم این انسان آزاده، شایسته، انتخاب کرده است که انقلابی باشد، انتخاب کرده است اسلامی باشد. مردم ما مردمی هستند که اصلاً مشکلی با دین و اسلامشان ندارند. دین و اسلامشان را دوست دارند. ما باید شرایط را برای دینداری بیشتر اینها و برای زندگی مؤمنانه اینها فراهم میکردیم.
لذا در قانون اساسی بعد میآید میگوید که حق حیات شایسته! یعنی وقتی که ما آن شرایط را فراهم کردیم، بعد این آدم میشود یک آدمی که حالا همه دغدغههایش برطرف شده، همه چیز هم دارد. در واقع مثل این میماند که ما نیازهای انسان را به صورت هرمی در نظر بگیریم، بعد این نیازهای پایین را نادیده بگیریم، برویم آن بالا بالا
شما نمیتوانید، آسانسور هم بگذارید به این سرعت نمیشود به نوک هرم برسید. ما به آن سمت و سو داریم میرویم و البته تا حدی هم رفتیم، واقعاً اتفاقات خوبی هم در مملکت ما افتاده ولی چه اتفاقی میافتد که ما در یک مقطعی دچار ستیزهجویی مردممان با همدیگر، مردممان با حاکمیت میشویم؟
باید روی اینها درست فکر کنیم نه اینکه اولین و دمِ دستیترین راهکاری که به ذهنمان میرسد را عمل کنیم، به ضرر مردم جلو برویم و به مردم فشار بیاوریم.
من نمیتوانم مشخصاً بگویم چه کسی در دولت به من فشار آورد ولی بیشترین فشاری که در دولت به من میآمد در درون نهاد ریاست جمهوری بود و بارها هم میشد، من بعضیها را غیرمستقیم به آقای رئیس جمهور میگفتم.
اما دیگر آنقدر زیاد شده بود که برای من عادی شده بود و دیگر به آقای رئیس جمهور منتقل نمیکردم.
برداشت من از حرفهای شما این است، یک بخشی از فشارهایی که به شما وارد میشده، نتیجه نگاهی بوده که شما مشخصا در حوزه حجاب داشتید، یک علت اصلی در وقوع اعتراضات ۱۴۰۱ نیز برخوردهای تند و سلبی با مسئله حجاب بود، خودتان رویکردی که مخصوصاً در یک سال و نیم اخیر در حوزه حجاب گرفته شد، چه در بحث گشت ارشاد، چه از تریبونهای خاص و چه حتی در همان اعتراضات چقدر قابل نقد میدانید و کجا دفاع میکنید؟
یک سوالی از من پرسیدید که این جایگاه چقدر مبتنی بر شرایط ۱۴۰۱ ایجاد شد، آقای رئیس جمهور یک کمیته ویژه بررسی ناآرامیهای ۱۴۰۱ را تشکیل دادند که از ابتکارات بسیار رو به جلو و متقرقیانه بود.
وقتی که یک مکانیسم داخلی برای صیانت از حقوق شهروندان باشد، مکانیسم بینالمللی حق فعال شدن برای آن کشور و آن ملت را ندارد. آقای رئیس جمهور این هوشمندی را داشتند، من هم عضو این کمیته ویژه بررسیهای ناآرامیهای ۱۴۰۱ هستم. آقای رئیس جمهور اتفاقاً اسم کمیته را گذاشته بودند بررسی ناآرامیهای ۱۴۰۱. یعنی اول پیشداوری نکرده و قرار بوده ما بررسی کنیم.
شخص بنده شاید ۱۱ استان رفتم و با خانوادههایی که بچههایشان کشته شده بودند را از نزدیک دیدهام و با آنها گفتگو کردهام، با خبرنگاران، مثلاً من به اتفاق سایر همکاران در کمیته رفتیم با خانم الهه محمدی، خانم نیلوفر حامدی صحبت کردم.
من برای اولین بار این را میگویم. اوایلش دوستان به من لطف داشتند، (خنده) نمیگویم مکانی که در اختیار من قرار دادند چطوری بود و چقدر به من سخت گذشت ولی بعدش در خانه معلم یک اتاق در اختیار من قرار داده بودند و یک هفته بعد از شهادت آقای رئیس جمهور گفتند که اینجا را باید تحویل دهید.
خانواده خانم محمدی لطف داشتند و به من اعتماد کردند، به خاطر همین جایگاه حقوق و آزادیهای اجتماعی با بنده در مورد دختر خانمشان گفتگو و مکاتبه کردند.
آخرین مورد هم موضوع پرونده آقای محسن برهانی است که الان در واقع در مرحله اجرای حکم است، یعنی بازداشت نیست، برای اجرای حکمشان رفتند.
من تلاشهایی کردم چون در این جایگاه وظیفهام است. اگر کاری نکنم من ترک فعل کردهام. با رئیس دادگاه ویژه روحانیت قم، تهران و معاون اول قوه، دبیر ستاد حقوق بشر آقای قرهآبادی درباره آقای برهانی صحبت کردم.
معتقدم که ما باید بستر قانونی برای اعتراضات مردم را فراهم کنیم. من میگویم اعتراضات بحق مردم چرا که به دلیل بیتوجهی و به دلیل اینکه بستر لازم را برایش فراهم نکردیم اتفاقاتی رخ میدهد. اینکه «ما» میگویم، هیچ ربطی به دولت سیزدهم ندارد و قبلتر هم بوده، ۴۵ سال از عمر انقلاب گذشته اما هنوز در مورد آن به درستی به یک فهم مشترک نرسیدهایم و باید در مورد آن به یک فهم مشترک برسیم.
من معتقدم که اصل ۲۷ قانون اساسی با اصل ۲۶ از زمین تا آسمان تفاوت دارد. اصل ۲۶ در مورد احزاب است ولی من یا شمای شهروند اعتراض داریم، به هر دلیلی، اصلاً به یک اداره جزء اعتراض داریم، وقتی حق نقد و اعتراضات در قانون اساسی به رسمیت شناخته شده، پس باید یک بستری برای آن فراهم شود که بتوانی از طریق آن بستر قانونی نقد و اعتراضات را به گوش دولت برسانی.
وقتی که آن بستر فراهم نیست، شما میآیی و از هر چیزی که میخواهی مشکلات را حل کنی، استفاده میکنی. خیلی طبیعی است که در چنین فضایی، گروههایی که اساساً با این نظام و با این مملکت، اصلاً غیر از ایران اسلامی با خود ایران مشکل دارند، موجسواری میکنند و بعد اتفاقاتی میافتد که نباید بیفتد.
از آخرین امضاهای آقای رئیس جمهور، دو امضا و دو دستور ویژه بود. بعد از گزارشی که ما به عنوان کمیته ویژه بررسی ناآرامیها تقدیم آقای رئیس جمهور کردیم و خدمت ایشان پیشنهاد داشتیم، ایشان به معاونت پارلمانی و معاونت حقوقی دستور داده بودند که لایحه حق برپایی اجتماعات و لایحه ارتقای امنیت زنان، پیگیری شود و در مجلس به نتیجه برسد.
من معتقدم که زنان ما زنان فرهیختهای هستند ولی احساس میکنم که حقوق آنها به درستی و به شایستگی در بحث اجرا، اجرایی نمیشود. من به عنوان یک وکیل این را به شما میگویم و این را معتقدم که علیرغم تورم قانونی که در حوزه زنان داریم، خلأ قانونی داریم.
این خیلی پارادوکس عجیبی است، ما هم تورم قانونی داریم هم خلأ قانونی داریم چون قوانینی که اساساً ربطی نداشت و اگر حاکمیت مداخله نمیکرد بهتر بود ولی مداخله کرده است را داریم ولی قوانین ضروری را نه.
معتقدم که مردم از سال ۱۴۰۱ دچار یک دلخوری هستند. البته من آن موقع در دولت نبودم و در اواخرش و بعد از اینکه التهابات خوابیده بود حکم من زده شد و وارد دولت شدم ولی معتقدم که کرامت مردم در خیلی جاها هتک شده است.
من دلیلاش را هم به آقای رئیس جمهور گفتم و ایشان یک دستور خیلی خوب هم دادند. به کلیه وزرا و دستگاههای اجرایی نامه نوشتم. میخواستم عملکردشان را در اجرای ماده ۲۶ قانون خدمات کشوری گزارش دهند.
ماده ۲۶ قانون خدمات کشوری میگوید هر دستگاه اجرایی باید حقوق و تکالیف مردم در آن دستگاه را در منظر و در معرض نگاهشان قرار دهد. من آنچه که دریافت کردم خیلی افتضاح بود. یعنی خیلی از دستگاههای اجرایی ما هنوز به درستی نمیدانند که تکالیفشان و حقوق مردم چیست.
خدمت آقای رئیس جمهور پیشنهاد دادم که سازمان امور استخدامی اول بیاید برای مسئولین، مثلاً وزارت نیرو، وزارت اقتصاد، وزارت صمت، وزارت آموزش و پرورش و…این شرایط را فراهم که بدانند مردم چه حقهایی در آن حوزه ماموریتی و مدیریتی دارند، خودشان اول فهم دقیق قانونی از آن حقوق پیدا کنند و به کارمندانش آموزش دهند تا احساس مردم احساس خوبی شود.
مردم ما مردم نجیبی هستند و کشورشان را دوست دارند. بیش از ۳۰۰ هزار شهید برای این نظام دادهاند، شما هر طوری که نگاه کنید یکی از این مردم به یک شهیدی به طور سببی یا نسبی وصل است. آیا این مردم ارادهشان این است که نظامشان را براندازی کنند؟ نخیر!
مردم ارادهشان و توقعشان بر اصلاح است. اصلاح رفتارهای اداری، کرامت زنان ما باید رعایت شود.
پس معتقدید در مسئله حجاب کرامت زنان حفظ نمیشود و…
دقیقاً معتقدم کرامت زنان رعایت نمیشود و اختلاف نظر من هم با دوستان این بود. من آمدم به همه دستگاههای متولی که در امر حجاب و فرهنگ دخیل بودند نامه نوشتم. گفتم شما عملکرد یک سالهتان را به من بگویید، در حوزه عفاف و حجاب چه کار کردید؟ چون من به شدت قائل به این هستم که باید کار فرهنگی شود. یعنی ما نمیتوانیم رها کنیم.
ما حدیث داریم. پس این احادیث برای چیست؟ احادیث ما میگوید که نوجوان شما مثل یک زمین خالی است و هر چه در آن بکارید همان را درو میکنید. آیا ما کاشتیم؟ چه را میخواهیم درو کنیم؟ ما نکاشتیم! آنچه را که الان ادعا داریم و میخواهیم این دختر ۱۵-۱۴ساله ما یا ۱۶ساله ما به آن عمل کند، کجا به او آموزش دادیم؟ کجا به او گفتیم؟ چگونه به او آموزش دادیم؟ نحوه آموزش ما چطوری بوده؟ ما در این زمینهها خیلی مشکل داریم.
آن چیزی که از دستگاههای اجرایی درباره عملکردشان به دست من رسید واقعاً برای من قابل باور نبود. مگر میشود که یک دستگاه یا یک وزارتخانهای که متولی یک خواسته و یک موضوع در مقوله حجاب بوده و مطابق با مصوبههای شورای عالی انقلاب فرهنگی مسئولیت داشته، عملکردش این باشد؟
من میگویم اول باید سراغ آن دستگاه رفت. اول باید آن دستگاه را مجازات کرد. من میگویم این دختران و زنان ما قربانی هستند.
آن اتفاقاتی که سازماندهی شده است بحثاش جدا است. آن را باید نهادهای نظارتی پیشاپیش تشخیص دهند و کار خودشان را انجام دهند. نهاد نظارتی و نهاد امنیتی کار خودش را انجام میدهد. منِ سکینه پاد هم که در حوزه حقوق و آزادیهای اجتماعی فعال هستم یک وظیفهای برایم تعریف شده، وظیفه خودم را انجام دهم، وزارت ارشاد وظیفه خودش را انجام دهد، وزارت کشور وظیفه خودش را انجام دهد.
یک کلیپی از آقای رئیس جمهور شهید هست قبل از شهادتشان اصلاً خیلی صریح میفرمایند، این خبط است که ما بخواهیم مفهومی و امری ارزشی به نام حجاب را بگوییم وزارت کشور حل کند، وزارت ارشاد باید حل کند.
الان وزارت ارشاد در مقام پاسخگویی بگوید که چه کار کرده؟ سازمان تبلیغات چه کار کرده؟ حوزههای علمیه ما چه کار کرده اند؟ حوزه علمیه نمیتواند از خودش سلب مسئولیت کند بگوید دولت تو باید فقط برخورد سلبی با مردم داشته باشی، من قطعاً با برخورد سلبی مخالفم.
قبول دارید که وزارت کشور در اعتراضات ۱۴۰۱ برخورد سلبی را بر برخورد ایجابی ارجحیت داد و شاید بهتر میشد آن اعتراضات را مدیریت کرد؟
من معتقدم که وزارت کشور میتوانست برخورد بهتری داشته باشد. میتوانست بر اساس قانون اساسی و شرعیت اسلام و منظومه فکری حضرت آقا بهتر عمل کند.
اصلا ما فرض را بر این بگذاریم که تمام نهادها و دستگاههای متولی فرهنگی کارشان را به درستی انجام دادند، حالا یک تعدادی هم هستند علیرغم اینکه این کارها انجام شده و حقوق و تکالیفشان را هم به آنها گفتند باز هم عمل نمیکنند و باید مُرّ قانون درباره این عده اجرا شود. سوال این است که آیا ما آن پرسنلی که میخواهند مُرّ قانون را اجرا کنند را آموزش دادهایم که چطور با یک شهروند برخورد کنند؟
در دولت هم گاهی به من تذکرات خیلی تند داده میشد، من بحث میکردم، خدمت آقای رئیس جمهور میرسیدم و میگفتم که آقای فلانی به من گفته من مفسر و مترجم آقای رئیس جمهور هستم! تو چرا فلان کردی چرا این کار را کردی و…! ایشان ناراحت میشدند و ترش میکردند و میگفتند بنده مفسر و مترجم نمیخواهم! شما قاطع در رسانه بروید و حاضر شوید.
نه! من خیلی از رفتارها را نمیپسندم. بعضی از رفتارهایی که دارد انجام میشود، قابل قبول نیست، من وکیل هستم، با مجرمین مختلفی هم سروکار داشتم. قاتل دیدم، کلاهبردار دیدم، سارق دیدم، حتی قوانین مترقی ما اجازه نمیدهد با آن کلاهبردار یا سارق شما برخورد خشن بکنید، مثلاً من حکم جلب داشتم، طرف کلاهبرداری کرده، قاضی در حکم جلبش مینویسد با حفظ تمام شئونات اسلامی جلب شود، یعنی شما باید تمام رفتارهایی که منشأ درست بودنشان شریعت و قانون است را حتی در قبال یک متهم رعایت کنید.
وزارت کشور، اگر هم میخواهد برای خودش وظیفهای تعریف کند باید تمرکز کند روی پرسنل خودش که قرار است مجری این منویات و دستوراتش باشند.
حتی خود رئیس قوه قضاییه هم من دیدم صحبتهایی داشتند که اصلاً ما در موضوع حجاب قانون داشتیم. ماده ۶۳۸ قانون اساسی یعنی چه؟ یعنی اگر هم جرمی محقق میشود باید مطابق با اصول عادلانه به آن اتهام رسیدگی شود و در دستگاه قضایی باید تشخیص داده شود.
برخی زنان و دختران ما حجاب شرعی کامل را رعایت نمیکنند ولی خودشان یک حجاب حداقلی و عرفی را دارند، اینها برای ما فرصت است باید قدر اینها را بدانیم، باید با زنان و دخترانمان محترمانه برخورد کنیم.
*خانم پاد! چرا حضور زنان در فعالیتهای سیاسی در جمهوری اسلامی به حد وزارت، حقوقدانی شورای نگهبان و جاهایی که فعل سیاسی بارزتری را میشود دید ارتقا پیدا نمیکند؟ شما ریشه این را در علاقهمند نبودن بانوان به اکتهای سیاسی میدانید یا فکر میکنید ریشه سیاسی، فقهی یا فرهنگی دارد؟
قطعاً بهعدم علاقه بانوان برنمیگردد. در دیداری که بانوان خدمت خود مقام معظم رهبری داشتند، یکی از بانوانی که من وی را میشناسم نکتهای را مطرح کرد مبنی براینکه چرا زنان نباید در مراکز تصمیمگیری و تصمیمسازی باشند؟
ایشان هم از یک خانواده روحانیزاده است، هم یک خانم دانشگاهی و خیلی مؤمن و محجبهای است، یعنی به صرف اینکه رفته بود بیت رهبری چادر نپوشیده بود و حجاباش از من خیلی کاملتر است، ایشان این بحث را مطرح میکند.
وقتی که ما درمورد زنان ادعا داریم و حتی در مقدمه قانون اساسیمان، از رفتن و طی مسیر به سمت یک تمدن داریم حرف میزنیم، مگر میشود حضور زن را نادیده بگیریم؟ یک تمدن بدون زن را شما تصور کنید؟ یک کاریکاتور است! شما قانون مینویسید و گاهی بعضی از قوانین اصلاً مخاطب مستقیمشان زنان هستند ولی هیچ زنی مثلاً در پژوهشکده شورای نگهبان نباشد؟ مگر میشود؟
این مسیر نمیشود، ما نمیتوانیم این مسیر را ادامه دهیم. من معتقدم که قطعاً علت این موضوعی که مطرح کردید از طرف زنان نیست و قطعاً هم ریشهاش فقهی و فرهنگی نیست و سلیقه است. سلیقه و تفسیرهایی است که از قوانین ما از جمله قانون اساسی ما میشود.
اگر قرار بود به زن توجه نکند، در قانون توجهی نمیشد اما حتی در مقدمه قانون اساسی، یکی از عنوانهای کلی و مهماش «زن در قانون اساسی» است، و بعد به فراخور همان در اصول قانون اساسی صراحتاً از زن حرف زده است.
یک فراز خیلی عجیبی ما در مقدمه قانون اساسی داریم که از یک ستم تاریخی به زن میگوید. میگوید منِ جمهوری اسلامی میخواهم بیایم زن را از آن ستم تاریخی رها کنم، ستمزدایی کنم، ظلمستیزی کنم که جزء اصول پایهای قانون اساسی ماست، جزء اصولی است که اصلاً بین تمام مردم ایران مشترک است.
میگوید که من میخواهم زن را از آن ستم تاریخی نجات دهم و بعد میگوید درست است که برای منِ جمهوری اسلامی، این نقش ذاتی زن یعنی مادری و همسری مهم است، و اتفاقا «پر ارج» است ولی من در کنارش میخواهم بستر را فراهم کنم تا بتواند در رویدادها و هماوردهای سیاسی اجتماعی حضور فعال داشته باشد.
بعدش در قانون کار از دستمزد برابر حرف میزند. یا در بحث کرامت، اصلاً زنانه و مردانهاش نمیکند کرامت زن و مرد را.
یا در تمامی نهادسازیهایی که در قانون اساسی صورت گرفته، شما نمیتوانید ببینید که ناظر به جنسیت تعریف کرده باشد، چون اینگونه نبوده است.
به آقای محسنی اژهای گفتم ما یک حقوقدان زن نداریم که در شورای نگهبان حضور داشته باشد؟
ولی با یک خوانشی مواجه میشویم که این خوانش، کاملاً خوانشی مردانه است. من دقیقاً در نامهای که برای آقای محسنی اژهای زدم، گفتم از بین ۶ حقوقدان، آیا ما حقوقدان زن نداریم؟! در واقع با این روش و رویکرد خودمان داریم جمهوری اسلامی را متهم میکنیم. ما داریم میگوییم ۶۰ درصد دانشجویان ما زنان هستند. ما میگوییم زنان فارغالتحصیل زیادی از دانشگاههای برتر داریم. آیا بین این همه زنان فارغالتحصیل و فرهیخته، کسی را نداریم که یکی از این ۶ حقوقدان باشند؟
یا پژوهشکده شورای نگهبان، خیلی مهم است. شورای نگهبان میگوید من کارشناسیشده دارم نظر میدهم. حتماً آن ۶ نفر فقیه و ۶ نفر حقوقدان نمیتوانند به لحاظ عقل بشری همه کارها را خودشان انجام دهند، بخشی از کارها در مورد لوایح و قوانین را میسپارند به این بازوهای مشورتی و پژوهشی؛ چرا در این مراکز زنان نباید حضور داشته باشند؟ باید زنان باشند تا قانون ما یک قانونی باشد که مورد پذیرش و اقبال عمومی جامعه اعم از زن و مرد شود.
یعنی یک انسداد سیاسی و فرهنگی در این حوزه داریم؟
من نمیتوانم بگویم انسداد. چون ما زنانی داریم که مثلاً در خود تدوین قانون اساسی حضور داشتند خانم منیره گرجی.
اتفاقاً در مورد رجل سیاسی ایشان از جمله کسانی است که در مورد رجل سیاسی حرف میزند، وی جزء کسانی است که میگوید ما اصلاً از کلمه «رجل» استفاده نکنیم. بگوییم ایرانیالاصل باشد، مدیر و مدبّر باشد و بقیه شرایطی که در اصل ۱۱۵ است.
در مشروح مذاکرات اصل ۱۱۵ در مجلس خبرگان قانون اساسی ایشان این بحث را مطرح میکند. نفس اینکه در زمان حضرت امام و در زمانی که تازه انقلاب شده و در آن جامعه انقلابی یک خانم میآید و جزو خبرگان قانون اساسی قرار میگیرد خودش یک پیام دارد، این یعنی یک رویکرد.
اصلاً اینکه من اینجا نشستهام و شما مقابل من نشستید و هر دوتا خانم هستیم پس یعنی امکانش وجود دارد، یعنی خانمها در صحنه هستند ولی اینکه چرا در جاهای مهم وجود ندارند، قابل سوال است.
مثلاً شاید اگر یک زن جزو ۶ حقوقدان بود ما میتوانستیم یک نظر تفسیری بهتری از شورای نگهبان در بحث رجل سیاسی ببینیم. شاید اگر یک خانم جزو حقوقدانان شورای نگهبان شود تفسیرها تسهیل شود.
به نظر من این خلاء یک اجحافی در حق آرمانهای انقلاب اسلامی و در حق قانون اساسی ماست. معتقدم قانون اساسی ما بسیار با بضاعت و غنی است و قابلیت این را دارد که حتی با همین قانون اساسی یک رضایتمندی در قاطبه زنان و مردم ما ایجاد کرد.
کرامت زنان رعایت نمیشود و اختلاف نظر من هم با دوستان این بود. من آمدم به همه دستگاههای متولی که در امر حجاب و فرهنگ دخیل بودند نامه نوشتم. گفتم شما عملکرد یک سالهتان را به من بگویید، در حوزه عفاف و حجاب چه کار کردید؟ چون من به شدت قائل به این هستم که باید کار فرهنگی شود. یعنی ما نمیتوانیم رها کنیم.
ما حدیث داریم. پس این احادیث برای چیست؟ احادیث ما میگوید که نوجوان شما مثل یک زمین خالی است و هر چه در آن بکارید همان را درو میکنید. آیا ما کاشتیم؟ چه را میخواهیم درو کنیم؟ ما نکاشتیم! آن چیزی که از دستگاههای اجرایی درباره عملکردشان به دست من رسید واقعاً برای من قابل باور نبود.
یعنی شما معتقدید که در «رجل سیاسی» زن بودن هم مستتر است اما تفسیرهای شخصی مانع شده است؟ برداشتم درست است؟
من میگویم مخالفین و موافقینی داشته است، فرایند این طور بوده که، یک گروه میگفتند اصلاً این رجل سیاسی نیاید که بعداً تفسیر به رأی نشود. یعنی بعداً تفسیرها به سمت معنای عربیاش که معنایش «مرد» است نشود. رجل یعنی شخصی که توانایی تصدی این مسئولیت مهم اجرایی را دارد.
با این نگاه، حتی خانم گرجی در توضیحاتش میگوید این در واقع نوعی وکالت است برای انجام یک امر اجرایی. ما نمیتوانیم بگوییم که یک زن قابلیت انجام این امر را ندارد ولو اینکه رئیس جمهور مقام دوم کشور باشد و مقام اول اجرایی باشد.
یکی از خانمهایی که خودش هم سالها در شورای عالی انقلاب فرهنگی بوده و جاهای مختلف فعال بوده، یک زمانی به من میگفت که من این را از پدرم شنیدم شهید بهشتی گفته ما تعمداً رجل سیاسی را آوردیم که خانمها نتوانند بیایند اما من به عنوان کسی که حقوق عمومی خواندهام و بررسی کردهام ممانعتی برای زنان وجود ندارد. حتی خود سخنگوی فعلی و سابق شورای نگهبان این را چندبار گفتهاند ولی در هر انتخابات میگویند زنانی را نداشتیم که این شرایط را احزار کنند.
حالا اینکه احراز نمیکنند برمیگردد به آن سوال شما، اینکه آیا زنان واقعاً علاقهای ندارند وزیر شوند؟ نه! علاقه دارند. یعنی آن احراز صورت نمیگیرد، مثلا شرایط و ملاکهای ظاهریاش را ندارند، مثلاً چهار سال سابقه اجرایی داشته باشند، فقط یک زن را وزیر کردند اما نگذاشتند که طولانی هم این جایگاه را داشته باشد.
یا خود من به عنوان زن در این جایگاه قرار گرفتم، طبیعتا باید شرایط برای من به عنوان یک زن در جمهوری اسلامی فرق کند، باید به نفع من تسهیلگری شود، تا من هم بتوانم مادر موفقی باشم، هم همسر موفقی باشم و هم بتوانم با توجه به قابلیتم آدم موثری در آن جایگاهی که قرار گرفتم، باشم.
ولی چرا این شرایط را سخت میکنند؟ البته باز هم با همه این سختیها زنان میآیند شرکت میکنند و خودشان را در معرض انتخاب شدن قرار میدهند و البته زمانی هم تصمیم میگیرند که قهر کنند مثل قهر در انتخابات.
برای چه حضرت آقا فرمودند زنان در بحث مشارکت انتخابات خیلی مهم هستند؟ چون زن آمریت دارد. زن میتواند به همسرش انگیزه دهد که بلند شو با خانواده برویم رأی بدهیم.
اگر حاکمیت باهوش باشد میداند چطور باید این عنصر مهم و مطلوبی که خودش نصف جامعه است و نصف دیگر را هم به دنیا آورده و تربیت میکند، مدارا کند تا خیلی از مسئلههایش بر اساس همین حل شود.
خانم پاد به نامه شما از طرف آقای اژهای یا جنتی پاسخی داده شد؟
آخرین بررسی که کردم آقای جنتی نامه را به آقای کداخدایی ارجاع دادند که مسئول پژوهشکده است، ایشان هنوز در حال بررسی هستند و از آقای اژهای هم من هنوز هیچی دریافت نکردم. من البته با این کار میخواستم روندسازی شود. این روندسازی هم باید در دولت آقای رئیسی اتفاق میافتاد.
خیلی کارهای این جنسی ما کردیم اما مورد هجمه قرار گرفتیم از جانب دوستانی که به ظاهر فقط خودشان را، انقلابی میدانند، فقط خودشان را حزباللهی میدانند، فقط خودشان را اسلامفهم و فقهشناس میدانند، گاهی اینقدر فشارها زیاد میشد که نمیگذاشتند ماموریت اصلی را انجام دهیم.
ما کارهای اینچنینی زیاد داشتیم. حالا من نمیدانم در دولت بعدی چقدر این موضوع بخواهد پیگیری شود و در ادامه بخواهند پیگیری کنند. ظاهر قصه این است که ادبیاتشان به این ادبیات نزدیک است. یعنی در ادبیات و حداقل در بیان، این مسائل برایشان مهم است. اینکه حالا دیگر چقدر پیگیری کنند و منجر و منتج به یک نتیجه شود باید منتظر بمانیم.
برخی خانمهای کم حجاب یا بیحجاب میگویند اجبارها در این زمینه مخصوصا از سوی گشت ارشاد مخالف حقوق شهروندی است و باید کرامت انسانی خانمها رعایت شود، جامعهای که بیش از ۵۰ درصد آن را خانمها تشکیل داده اند، بنابراین باید در این قانون تجدیدنظر شود. شما فکر نمیکنید تساهل در این مقوله در کنار آن فرهنگسازی که گفتید سبب شود که در نهایت نارضایتی زنان کمتر شود؟ فکر نمیکنید این سخت گیریها به دفع زنان از جمهوری اسلامی منجر شود؟
من معتقدم که حجاب را نباید تک عاملی و تک خطی نگاه کرد. آنچه که امروز ما را به اینجا رسانده، محصولی است که ما خودمان کاشتیم. سیاستگذاریهایمان به گونهای بوده که اصلاً چنین محصولی را الان داریم برداشت میکنیم، خوشمان بیاید یا بدمان بیاید واقعیت این است.
معتقدم که کرامت یک اصل مهم است، «ما بلغت کرّمنا بنی آدم».
یکی از فرقهای حقوق بشر اسلامی با حقوق بشر غربی همین است که ما میگوییم کرامت را همه ابنای بشر دارند و از آن برخوردارند و کسی حق ندارد کرامت انسانی را حذف کند به واسطه اینکه با شما در دین اختلاف دارد یا در عقیده اختلاف دارد کما اینکه حضرت امیر (ع) به مالک اشتر میفرماید یا مالک انسانها با تو یا در دین برادرند و یا در آفرینش برابرند.
بنابراین اظهر من الشمس است که این رفتارها، بسیار ناپسند بوده، ما باید برگردیم به عقبتر. اساساً قانونمداری را حتی به شهروندانمان آموزش ندادیم، میخواهد قانون حجاب باشد یا قانون راهنمایی رانندگی باشد یا قانون تعزیرات یا…
من احساس میکنم یک مورد از حرفهای من یا توئیتهای من مغایر با قانون اساسی و شریعت اسلامی نبود. اما اینقدر مورد بیمهری قرار گرفتم، حتی در در درون و بیرون دولت دوستانی من را تهدیدهای خیلی خطرناکی میکردند، بیمهریهای زیادی به من شد در حالیکه من بر اساس قانون اساسی و اسلام حرف میزدم.
معتقدم جنس حجاب جنسی نیست که اینگونه با آن برخورد شود، ما از سال ۶۲ وارد قانونگذاری و جرمانگاری برای حجاب شدیم، چرا مقنن ما نیامد یک تغییر اساسیتری در این بدهد؟ فقط آمده آن مبلغ نوشته شده در قانون را بیشتر کرده است؟
میخواهم بگویم سیاست کلان کیفری ما هم چنین نگاهی را ندارد، یعنی به گونهای مقنن ما با واقعیتها بهتر کنار آمده است. این واقعیت است که تغییراتی در بستر زمان به لحاظ فرهنگی ایجاد شده و ما چه بخواهیم چه نخواهیم بخش زیاد و قابل توجهی از زنان ما دیگر در این چارچوبها انگار نمیتوانند خودشان را قرار دهند و اگر بخواهیم با نگاه قانونی به آن نگاه کنیم باز هم این نقص به ما برمیگردد که ما قانون را به درستی حتی در اجرا نتوانستیم عملیاتی کنیم.
حتماً در مقوله حجاب باید روشهای ما روشهای فرهنگی باشد. حجاب یکی از مفاهیمی است که در آن اسلامیت نظام سیاسی ما تعریف میشود. البته حتماً ما خیلی وقت است از آن چارچوب شرعی، یعنی حجاب شرعی کامل عبور کرده ایم، یعنی من و شما الان دیگر از حجاب شرعی حرف نمیزنیم چون خیلی وقت است که از این حجاب شرعی عبور شده و نظام مسامحتاً از کنار اینها خیلی وقت است عبور کرده و اصلاً در موردش دیگر حرفی نداریم.
بنابراین اگر در شیوه اجرا ما با عقلانیت بهتری رفتار کنیم و اگر ملاک را همان ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی قرار دهیم که اگر نقض قانونی هم صورت گرفته، قضاوتش در خیابان و توسط پلیس نباشد بلکه قضاوتش در دستگاه قضاییه صورت گیرد.
قاطبه کسانی که خودشان را خیلی غیرتمند دینی میدانند، آنها اتفاقاً سرعت میدهند به اینکه رفتارها خشنتر باشد، حتی با امثال من هم چنین رفتاری میشود، منی که منصوب رئیس جمهوری هستم، فکر میکنند رئیس جمهور به اندازه آنها فهم سیاسی ندارد و میگویند این آدم (پاد) اصلاً یک آدم بینسبت با شما و دولت شماست. این آدم اصلاً یک آدم نفوذی است. چرا حذفش نمیکنی؟ این آدم را بگذار کنار! حتی من و افکار من را نمیپذیرند.
یک مسئله اصلی جمهوری اسلامی الان آن جماعت هم هست. یعنی اگر قرار باشد تهدیدهای جمهوری اسلامی را بشماریم، یک تفکری که انحصارطلبانه فقط قرائت خودش را هم قبول دارد، آن کار را در مقوله حجاب نیز دچار اشکال میکند.
شما میگویید حجاب یک مقوله است، سَلمّنا. اصلاً میگوییم بعضیها اعتقاد اسلامی به آن ندارند اما خود مقام معظم رهبری هم فرمودند، بهرحال یک قانون است.
ولی ما الان در قانون بودنش بحثی نداریم در شیوه اجرای این قانون با هم بحث داریم. برخی نظرات و تصمیمات در موضوع حجاب از سوی آقایانی که در دولت بودند اصلا ریشه در قانون اساسی نداشت، ریشه در شریعت هم نداشت،
حتی اگر تصمیم میگیرند این نظرات را اجرا کنند موظف هستند که بنا بر عمومات علم حقوق و شریعت بر رفتار مجری قانون خود نظارت کنند تا از حدش نگذرد.
اما وقتی نگاه خطی باشد، تک عاملی باشد، فقط برویم سراغ قربانی کف میدان، حتماً نارضایتی ایجاد میشود و حتماً آن حوادث ۱۴۰۱ یک چیز طبیعی میشود.
اشارهای داشتید که با خانواده برخی کشته شدگان اعتراضات ۱۴۰۱ دیدار داشتید، با خود خانواده مهسا امینی یا برخی از قربانیان که اسمشان بیشتر مطرح شد دیدار داشتید؟
من با خانواده مهسا امینی دیدار نداشتم ولی با خیلی از خانوادههای دیگر در استانهای مختلف رفتم از نزدیک گفتگو کردم، صحبتهایشان را شنیدم، بخشی از مطالباتشان را هم الحمدلله توانستیم در کمیته ویژه بررسی ناآرامیها، محقق کنیم، حتی جبرانهای مالی.
وزارت کشور یک دستورالعملی درباره حقوق و مطالبات این قربانیها و کشتهشدهها و حتی شهدا، مثلاً کسانی از نیروهای امنیتی بودند و شهید شده بودند، داشت که اینها را بررسی کردیم، بخش زیادی از مطالبات پرداخت شد، بخش زیادی از حقوقی که مطابق با قوانین میشد در قالب بحث مالی حلاش کرد، حل و فصل شد.
از این خانوادهها دلجویی شد و اگر هم بدرفتاری شده بود و در اجرا بعضاً یک نیرو یا یک مجری قانون از حدود شرعی و قانونی عدول کرده و باعث تضییع حقی شده، تلاش شد که بعضی از اینها جبران شود.
ببینید من برخی از حرفهایم را برای اولین بار است که مطرح میکنم، چون قبل از این من ملاحظه میکردم، به روش خود آقای رئیس جمهور شهید که برای اینکه اختلافی ایجاد نشود، خیلی صبور بودند و یکی از وجوه مظلومیت ایشان هم همین بود.
من هم تلاشم این بود که حرف نزنم و چیزی نگویم. ولی کسی آقای رئیس جمهور را اجبار نکرده بود فردی مثل پاد بیاید اینجا از این حرفها بزند.
در مقوله حجاب، ایشان در خیلی از موارد با بنده همراهی داشتند. حتی به بنده میگفتند ما تا کی میتوانیم دختران ۱۷.۱۸ساله را بگیریم؟ چندتا از اینها را میخواهیم بگیریم؟ چندتا از اینها را میخواهیم برایشان پرونده تشکیل دهیم؟
این نگاه آقای رئیس جمهور بود. واقعاً یک نگاه پدرانهای به این دختران داشت و خیلی غصه میخورد.
یعنی دنبال این بود که ما به یک راهکار و روشی برسیم که بعضی برخوردهای نازیبایی که در روی زمین دارد اتفاق میافتد، صورت نگیر و واقعاً به طور واقعی معتقد بود و غصه میخورد که اینها جدا از ما نیستند و بچههای خودمان هستند.
خانم پاد! شما بعد از دولت، به شغل وکالت برمیگردید یا پیشنهادهای جدیدی دارید؟ همچنان شما را در حوزه سیاست خواهیم دید؟
من پروانه وکالتم را تودیع کرده بودم، باید مطابق با فرایند قانونی تقاضای رفع قانونی میکردم که این کار را کردم و یکی دو هفته اخیر الحمدلله رفع تودیع شد. خیلی مایلم به آن تخصصم بازگردم.
همیشه در کانال شخصی خودم میزدم سارا سادات پاد، وکیل خیابانی - مردمی همه شهرهای ایران و دهاتی که کوچه دارند. من دوست دارم باز هم همان وکیل خیابانی و مردمی، مردم ایران باشم و برای مردم کار کنم و بنویسم. ترجیحم این است.
میگویند که مملکت برای یک تعداد خاصی است! که حتی به عنوان جوک هم شده بود، فقط برای حزباللهیهاست! این را خیلی راحت میگویند! ولی آیا این نظر حضرت آقاست؟ به هیچ وجه! شما یک فکت از مقام معظم رهبری بیاورید که بگوید مملکت فقط متعلق به اینهاست.
کار کردن در ساختارها سخت است، به استناد همه حرفهایی که در طول این مصاحبه با هم داشتیم، شرایط باید برای زنان بهتر فراهم شود. اگر قرار است زنان در ساختارها باشند و ظاهراً قرار است که باشند باید شرایط تسهیل شود.
قانون اساسی قرار گذاشته که زنان باشند، امام قرار گذاشت که زنان باشند و رهبری هم قرار گذاشته که زنان باشند. بعضیها باید سر این قرار، شرایطی را فراهمتر کنند تا زنها بتوانند برقرار و با آرامش کار کنند.
فعلاً تا این لحظه که با شما صحبت میکنم ترجیحم این است که در همان کسوت وکالت خودم باشم مگر اینکه تکلیفی بر من بار شود چون من نه نسبتی با هیچکدام از سیاسیون دارم، نه با کانونهای ثروت و قدرت هیچ نسبتی دارم، یک شهروند عادی با افتخار از میان و از جمع مردم شریف ایران هستم.