به دنبال بحثهای روز گذشته در مجلس با موضوع بررسی صلاحیت عراقچی و نطق ثابتی در مخالفت با وی، امروز روزنامه فرهیختگان نیز به این مطلب پرداخته است.
این روزنامه مینویسد: روز گذشته در جریان بررسی وزیر پیشنهادی امور خارجه مطابق آنچه پیشبینی میشد یکی از نمایندگان تهران در نطق مخالفت با عباس عراقچی به موضعی اشاره کرد که جای تامل دارد. او در میانه اظهاراتش گفت: «...مطرح میشود یک نفری گفته آقای عراقچی حتماً باید وزیر بشوند....» برای پیدا کردن منظور این نماینده مجلس ادامه حرفهایش مبنی بر اینکه «مقام معظم رهبری بارها گفتند که مجلس مستقل است» کافی است. یعنی جناب نماینده میگوید عدهای از رهبری خرج کردند و گفتهاند جناب عراقچی باید وزیر شود.
بررسی کابینه پیشنهادی رئیس جمهور در مجلس همیشه یک معنای سیاسی کلی دارد و یک دسته معانی سیاسی جزئی. مورد دوم شامل انبوهی از مثالها حول و حوش رفتار مجلس یا دولت یا حامیان سیاسی این دو میشود. مورد اول اما ذهنیت اجتماعی را میسازد و اتمسفر سیاست داخلی را تحت تاثیر قرار میدهد. معنای سیاسی فرآیند رای اعتماد محصول ضربآهنگ، جهتگیری و کیفیت موضع کنشگرانی است که از نظر سیاسی و رسانهای موضوعیت مثبت یا منفی دارند.
برداشتهای سیاسی اساسا ناخودآگاه اجتماعی را میسازند و تاثیر بیشتری از تلاشهای رسانهای-سیاسی شعارگونه دارند. در سال 92 رئیسجمهور منتخب با این برساخت اجتماعی وارد صحنه اجتماعی شد که انتخاب او و وزیر خارجهاش باعث نرمش در طرف غربی شده و موجب بازشدن قفل مذاکرات شد. اما واقعیت عینی این نبود. در واقع ایران و آمریکا از حدودا 10 ماه قبل در مذاکرات محرمانه مسقط توافقهایی کرده بودند که فرسخها از توافق ژنو، لوزان و وین که منجر به برجام شد، جلوتر بود. کدام مذاکرات؟ مذاکراتی که در دولت دهم ولی با مدیریت حاکمیت طراحی شده بود و در آن حقوق هستهای و اقتصادی ایران لحاظ میشد.
اما یک برساخت انتخاباتی که دو نقش قهرمان و ضدقهرمان مهم داشت و قطبیتهای سیاسی را حداکثری میکرد، تمام داشته تهران را بر باد داد. از لحاظ تاریخی بررسی چنین پدیدهای آسان است، مواد لازم تقاطعگیری از دادههای منابع داخلی و خارجی است. اما در موقعیت زمانی خاص که این تحولات در حال وقوع بود همه جامعه تصور میکرد یا باید تمام هستهای را دو دستی تقدیم غرب کنیم یا پای میز مذاکره بایستیم تا زیر پای ما علف سبز شود. واقعیت متاسفانه با ذهنیت اجتماعی ساخته شده تفاوت زیادی داشت. مورد دیگری که قابلیت بررسی دارد، ماجرای برساختهای رسانهای یک چهره برنامهساز ورزشی است که او را نماد عدالتخواهی و ظلم ستیزی و حقمداری میکند ولی در واقعیت باندبازتر، سیاسیبازتر و ظلمسازتر از او وجود ندارد. اتفاقا انرژی حاصل از تصویر رسانهای منجر به تعمیق برخی صفات منفی میشود.
حالا جریان رای اعتماد به کابینه مجلس دوازدهم هم از این قاعده مستثنی نیست، نمیتوان کتمان کرد ساعتها گفتوگوی کارشناسی و بررسی اسناد و رایزنی مصلحانه با افراد درباره لیستی که به مجلس آمده با یک کنش سیاسی غلط یا درست تصویر متفاوتی پیدا خواهد کرد. در واقع آنچه در درجه اول اهمیت قرار دارد، مراقبت از تصویری است که کنش مجلس و دولت به جامعه میدهد. این ایده تضادی با کار کارشناسی شده و دقت فوقالعاده بالا در جزئیات ندارد بلکه توجه به این نکته است که باید ملاحظات سیاسی را به صورت حداکثری رعایت کرد.
در این چهارچوب، اساسا موافقت یا مخالفت کردن با کابینه یا افراد درون آن موضوعیت آنچنانی ندارد، چنانکه کمتر کسی از عموم مردم در خاطرش مانده کدام نماینده با چه استدلالی با کابینه یا وزیر مشخصی از کابینه روحانی (به فرض مثال) موافق یا مخالف بوده است. آنچه اما در اذهان میماند صفآرایی نیروهای سیاسی بر اساس آرایش قدرت در ایران است. به نوعی که حتی عناوینی مانند اصولگرا، اصلاحطلب، ارزشی، غربگرا، دلواپس و... نه بر اساس یک واقعیت عینی بلکه عموما بر اساس یک کلیت بدون استناد به افراد منتسب میشود.
روز گذشته در جریان بررسی وزیر پیشنهادی امور خارجه مطابق آنچه پیشبینی میشد یکی از نمایندگان تهران در نطق مخالفت با عباس عراقچی به موضعی اشاره کرد که جای تامل دارد. او در میانه اظهاراتش گفت: «...مطرح میشود یک نفری گفته آقای عراقچی حتماً باید وزیر بشوند....» برای پیدا کردن منظور این نماینده مجلس ادامه حرفهایش مبنی بر اینکه «مقام معظم رهبری بارها گفتند که مجلس مستقل است» کافی است. یعنی جناب نماینده میگوید عدهای از رهبری خرج کردند و گفتهاند جناب عراقچی باید وزیر شود.
اگر واقعا عدهای از نمایندگان مجلس یا هر کس دیگری از رهبر انقلاب برای رایآوری وزیر پیشنهادی خارجه استفاده کردهاند حتما این کار مذموم است. فارغ از موضع سیاسی عراقچی و اینکه آیا او را لایق وزارت میدانیم یا خیر، مایه گذاشتن از رهبری برای رای به وزارت یک نفر غیرعقلانی است. حتما دولت محترم و شخص رئیسجمهور میداند رهبری به سیاق همه دولتها از دستگاه اجرایی کشور که بار اصلی را بر دوش میکشد حمایت میکنند اما این به معنای توصیه یا دستور برای رای نمایندگان نیست.
با این فرض هم جناب نماینده موضع خوبی نگرفت، چون در پاسخ به دفاع بد عدهای (که من آنها را نمیشناسم) مخالفت بدی کرد. چون ترکیب جملات اینگونه بود که دفاع رهبری از عراقچی واقعیت دارد اما من دلایل دیگری دارم و صلاح را در رای اعتماد نمیدانم. این موضع از سوی فردی مثل ثابتی که سابقه سیاسی خاصی دارد، تعجببرانگیز بود. او میتوانست استدلالهای خودش در مخالفت با عراقچی را تشریح کند ولی تعریضی به اینکه مجلس مستقل از نظرات دیگری است نداشته باشد.
تصویری که این موضع نماینده محترم مجلس از خودش و همدستان سیاسیاش ساخت اینگونه است که ما نظرات خودمان را داریم و کاری با حرفهای دیگر نداریم. اینکه نمایندگان مجلس به وظیفه شرعی و قانونی خودشان بر اساس تشخیص خودشان عمل کنند یک امر است، اینکه از چه زاویهای این تشخیص را تبیین کنند یک موضوع دیگر است. افکار عمومی شاید با استدلالهای مخالفت با عراقچی همدل باشند و شاید نه. نکتهای که زیاد در ذهنها باقی نمیماند. اما این موضع که ما در مجلس تشخیصی داریم و مستقل از دیگری تصمیم میگیریم حتما در ذهنها حک میشود.
حالا مشکل کجاست؟ مشکل آنجاست که رفتار متناقض داشته باشیم. زمانی برای تبلیغ خودمان از یک جلسه روایتهای حماسی بیرون بدهیم و هرکسی را که به ما نقدی داشته باشد با تیغ مخالفت با آن حماسه گردن بزنیم و جایی دیگر از دیوار استقلال نماینده مجلس بالا برویم! خوب است اگر یک ملاک و معیار بر رفتار و کنش سیاسی افراد حاکم باشد، بالاخره یا زیر سایه روایتهای شورانگیز «ایتایی» بنشینید یا استقلال خودتان را حفظ کنید. احتمالا همینقدر تشریح ماجرا کافی است.