«اگر ادعا شود فرامتن برجام بیش از متنش به نفع ایران است، حرف گزافی نگفتهام و اگر اینچنین نبود، ائتلاف عبری-عربی با تلاشهای فراوان پنهان و علنی مخالف نبود و تا حد خط و نشان کشیدن و درخواست حضور در مذاکرات برجام پیش نمیرفت! و همین منافع فرامتنی و متنی برجام برای ایران بود که امریکا زیر میز زد و خارج شد»
نصرتالله تاجیک دیپلمات بازنشسته و استاندار پیشین در اعتماد نوشت: برجام متن دارد و فرامتن و از مقولاتی است که فرامتنش به متنش میچربد! به دلیل خروج امریکا از برجام و استفاده بهینه ایران از این نعمت خدادادی، متنش با کمترین امتیازی از سوی ایران نیاز به بهروزرسانی دارد، ولی فرامتنش اصیل است و حاکی از آن است که ایران توانمندی هستهایاش را در چارچوب هنجارهای بینالمللی به دست آورده که قطعنامه شماره ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل پشتیبان آن است.
ایران در روند بیش از یک دهه تعامل خود با قدرتهای بینالمللی منجر به امضای برجام با پیچیدهترین تحرکات و رویکردهای سیاست خارجی خود درگیر بود، اما برجام رویکرد بینالمللیگرایی ایران بود تا در چارچوب هنجارها و همکاریهای بینالمللی اهداف هستهای خود را تامین نماید و با اشتباه ترامپ که بعدا نیز پشیمان شد و خروج امریکا از آن بهترین فرصت به دست آمد تا به طور همزمان هم در داخل بازی بینالمللی باشد و هم توانمندیهای هستهای خود را افزایش دهد؛ و این الان در ادبیات جهانی در این زمینه مستند شده و جا افتاده که ایران در قضیه هستهای توانست این روند پیچیده در رویکردهای سیاست خارجی خود را خوب مدیریت کند و توانایی دیپلماتیک ایرانی نمره خوبی آورد! برجام حاصل کار تمامی توان دیپلماتیک دنیا بود و نگاه به آن به عنوان چرتکه داده و ستاندههای هستهای خطای استراتژیک است.
برجام، چون اولین رویکرد بینالمللیگرایی ایران بود که در چارچوب هنجارها و همکاریهای بینالمللی میخواست اهداف هستهای خود را تامین نماید، اینچنین به جان افکار عمومی جهان نشست و اخبار آن را نخبگان، افکار عمومی، رسانههای بینالمللی دنبال و حجم وسیعی از ادبیات حول موضوع تهیه شده است و یک منبع غنی برای تحقیق در این موضوع است و برای مدتها برجام خبر اول دنیا بود. برجام توانست فضای تنفسی برای سیاست خارجی کشور فراهم نموده و آن را از گاز گرفتگی و خفگی نجات دهد؛ و اگر ادعا شود فرامتن آن بیش از متنش به نفع ایران است، حرف گزافی نگفتهام و اگر اینچنین نبود، ائتلاف عبری-عربی با تلاشهای فراوان پنهان و علنی مخالف نبود و تا حد خط و نشان کشیدن و درخواست حضور در مذاکرات برجام پیش نمیرفت! و همین منافع فرامتنی و متنی برجام برای ایران بود که امریکا زیر میز زد و خارج شد و فرصت طلایی دیگری برای ایران خلق کرد! ترامپ که از ۱۹ موافقتنامه و نهاد بینالمللی دیگر هم خارج شده بود به دلیل ضعیف بودن برجام آن را ترک نکرد! بلکه به دلیل قوی بودن آن به نفع ایران از آن بیرون رفت! چه بسا حتی اگر ترامپ هم بیرون نمیرفت دموکراتها با دیدن دستاوردهای ایران ممکن بود در شرایطی دبه هم دربیاورند! کما اینکه بایدن با شعار بازگشت به برجام آمد، اما وقتی متوجه شد چه اتفاقی افتاده عقب کشید!
پس واقعیت روی زمین به همه اطراف دیکته میکند که متن آن برجام ۲۰۱۵ بهروز شود. اما نه از جیب ایران! بلکه این امریکا بود که با خروج از برجام به ایران خسارتزده و ایران طبق مفاد برجام ۵ مرحله کاهش تعهدات داشت و در عین حال ۱۵ گزارش تاییدی از آژانس بینالمللی انرژی اتمی گرفته و لذا این ایران نباید باشد که چنین امتیازاتی را رها و به دنیایی قدم بگذارد که انتهای آن معلوم نیست! و اگر چنین کند خطای استراتژیک و ضد منافع ملی است؛ بنابراین خروج ترامپ هیچگونه تغییری در شرایط بینالمللی برای ایران ایجاد نکرد و تغییرات ژئوپلیتیکی و سیاسی مانند جنگ روسیه و اوکراین تاثیری بر برجام نداشته که برجام به شکل فعلی که وجود دارد قابل احیا نباشد، بلکه تنها عنصر نیاز به اصلاح برجام در بخش فنی و افزایش درصد غنیسازی ایران و زمان گریز هستهای است. مسیری واقعی و بدون بازگشت، چون دانش بومی بر اثر خروج امریکا مسبب اصلی آن است و لذا نیازی نیست این سند تماما دوباره باز شود و قسمتهای عمده آن مورد تغییر واقع شود.
ضمنا گسترش برجام و چند موضوعی کردنش بدون آنکه همین برجام هستهای تثبیت و کارا باشد کار را سختتر میکند، اما اگر اراده دو طرف باشد برجام براساس ظرفیت کنونی هستهای ایران بهروز شود و امریکا با دادن امتیازاتی از جمله لغو تحریمها به برجام برگردد! و بهطور موازی گفتوگویی هم در مورد مسائل منطقه و خاورمیانه که سطح تنش حداکثری و به وضع خطرناکی رسیده، صورت گیرد تا به فرمولی برسیم شاید بتوان در مرحله بعدی که نیاز به طی روشها و قدمهای اعتمادساز دارد به یک چارچوبه کاملتر و جامع رسید.
زیرا ایران و امریکا مشکلشان فقط تحریمها نیست! تحریمها اهرم فشار امریکا بر ایران است و طیف وسیعی از دیگر مشکلات سیاسی و ژئوپلیتیکی و مخصوصا فعالیتهای گروههای مقاومت در حمایت از مردم غزه و رودررویی با اسراییل و امریکا هم مواجه هستند که اینها میتوانند به نوبه خود هر توافقی که با ثبات و پایدار نباشد را هم به شکست بکشانند. لذا، دولت چهاردهم در کنار و بعد از احیای برجام نیاز به یک چارچوبه جدید دارد که از منجمد کردن تنشها با امریکا شروع و به مدیریت و کاهش تنشها منجر شود. جدای از سیاست خارجی از منظر سیاست داخلی امریکا هم صرفنظر از اینکه کی رییسجمهور و کدام حزب سر کار باشد بدون رفع تنشها امکان رفع تحریمها نیست.