خبر حضور امیر مقاره، خواننده «ماکانبند»، در یک تئاتر بهعنوان بازیگر حسابی سروصدا به راه انداخته و موجی از انتقاد فعالان فرهنگی و سینمایی را بهدنبال داشته است.
دامون قنبرزاده، منتقد سینما، یادداشتی اعتراضی در برترینها نوشت: راستش اول باور نمیکردم امیر مقاره روی صحنهی تئاتر هم رفته باشد تا این که کلی پیام به دستم رسید که ایشان را در حال اجرا نشان میداد، آن هم چه اجرایی! وقتی هم که آمار فروش این اجرا و کامنتهای مربوط به آن را خواندم، آنجا بود که فهمیدم ماجرا جدیست و دیگر به شکل رسمی همهچیز به یک خرابکاری عمدی رسیده است. در واقع به نظرم موضوع فقط این نیست که این خواننده با مافیابازیهای همیشگی ـ، چون طرفدار دارد و میزان فالوورهایش بالاست.
به تئاتر فراخوانده شده است تا آدمها را به آنجا بکشاند، بلکه موضوع این هم هست که طی یک فرایند پیچیده و طولانی، کمکم کار را به اینجا رساندهاند که این آقا، با این ناتوانی، «باید» روی صحنه حاضر میشده است. چند وقت پیش هم تعدادی «شاخ مجازی» روی صحنهی تئاتر رفتند و همانجا هم مشخص شده بود چه آشی برای هنر این مملکت پخته شده است. این نتیجهی تفکری ابتذالخواه است.
در واقع این ماجرا دو سو دارد؛ از یک طرف سیستمی پیچیده وجود دارد که هنر را به سمتِ ابتذال هل میدهد و از طرف دیگر آدمهایی منفعتطلب و بیهنر وجود دارند که چرخدندههای همین سیستم را میچرخانند. حکایت این آدمها، حکایت همان بسازبفروشهاییست که یک کوچهی سالم و یک خانهی قدیمی در هیچجای این شهر باقی نگذاشتهاند. برای پول بیشتر، هی خانههای قدیمی را خراب میکنند و هی ساختمانهای درهم و زشت و بیکیفیت میسازند و بالا میروند. بعد پول روی پول میآورند، سوار ماشینهای آنچنانی میشوند و ساعت رولکس میاندازند و البته مف بینیشان را هم توی پیادهرو خالی میکنند. پشت صحنهی هنر این مملکت هم دقیقاً چنین اوضاعی حاکم است.
حالا وقتی به این دوستانِ «ازراهرسیده» اعتراض میشود که چرا روی صحنه رفتهاید؟ ژست مظلومنمایانه میگیرند و میگویند: «حالا اینهمه آدم روی صحنه رفتهاند، مگر ما جای کسی را تنگ کردهایم؟» جواب من این است: «بله، تنگ کردهاید! بدجوری هم تنگ کردهاید! آنهایی که شما را روی صحنه میفرستند و اجازهی چنین کاری را صادر میکنند، خودِ همانها هم جای خیلیهای دیگر را تنگ کردهاند. در این نیرنگستان، تنگیِ جا بیداد میکند.»