از دوره قاجار تا اوایل دوره پهلوی اول، سنگلج محلهای اعیان نشین در مرکز پایتخت بود و نقل است که طبقه اعیان و ثروتمند به واسطه آب و هوای مطلوب سنگلج، این محله را برای گذران زندگی انتخاب میکردند.
احصائیه عبدالجبار نجم الملک نخستین آماری به شمار میرود که درباره جمعیت تهران و محلههای پیرامون آن منتشر شده است. طبق احصائیه نجم الملک، تهران تا سال ۱۲۴۵ شمسی ۱۵۷۱۳۶ نفر جمعیت داشته که ۲۹۶۶۳ نفر (معادل ۲۰ درصد کل جمعیت پایتخت) در سنگلج زندگی میکردند.
به گزارش همشهری آنلاین، هجوم تهران نشینها به سنگلج برای ساختن خانههای ویلایی بی دلیل نبوده و این محله برای قشر مرفه، حکم ییلاق را داشته است.
حمیدرضا نارنجی نژاد، عضو هیات موسس انجمن سنگلج درباره روزگار سپری شده یکی از قدیمیترین محلههای پایتخت میگوید: «سنگلج در دوره قاجار یکی از بزرگترین محلههای تهران به حساب میآمد و به اتفاق عودلاجان و سیروس از خوش آب و هواترین نقاط تهران هم بوده است.
از روایتهای معتبر و موثق پیداست که این وضع تا دوره پهلوی اول هم ادامه داشته و نقل است که کارشناسان آلمانی در پایان پایش محله به محله آب و هوای تهران اعلام میکنند سنگلج در مقایسه با سایر محله ها، بیشترین اکسیژن را دارد و خوش آب و هواتر است.
محله قدیمی و خوش آب و هوای سنگلج در دوره پهلوی دوم که قرار شد پایتخت گسترش پیدا کند از گزند ساخت و سازهای بی رویه و شلوغیهای سرسام آور در امان نماند و طبقه اعیان ناگزیر به محلههای بالادست و خلوتتر کوچ کردند.»
سنگلج به سبب هویت و بافت تاریخی اش همواره مورد توجه محققان و پژوهشگران هم بوده و روایتهای مختلفی درباره گذشته این محله نقل شده است. ناصر تکمیل همایون در کتاب «سنگلج» آمار جالبی درباره جمعیت «غلام سیاه»، «کنیز»، «نوکر» و خدمتکاران این محله از دوره قاجار تا دوره پهلوی اول منتشر کرده است.
نارنجی نژاد، زندگی قشر فرودست در سنگلج را نشانه حضور ثروتمندان در این محله میداند و میگوید: «بیشتر پژوهشگران حوزه تهرانشناسی بر این باورند که سنگلج تا پایان دوره پهلوی اول در قرق درباریها و بازاریها بوده است. در برخی منابع مکتوب آمده که عمه و پزشک مخصوص ناصرالدین شاه و بسیاری از درباریان در باغهای سرسبز عودلاجان و سنگلج زندگی میکردند.
این افراد خدمتکارانی داشتند که برای سکونت به چال میدان میرفتند، اما برخی از غلام سیاهها که به اصطلاح «نوکر دربست» بودند در باغهای سنگلج مثل باغ مستوفی و باغ معروف معیرالممالک میماندند و همانجا زندگی میکردند. رسم بر این بود که افراد ثروتمند، اتاقهای دور تا دور باغ را به فرزندان شان اختصاص میدادند و غلامها و نوکرها در انتهای باغ زندگی میکردند.»