چند روز قبل مأموران پلیس حین گشت در خیابان به خودروی پژویی مشکوک شدند که با درهای باز کنار خیابان رها شده بود.
بلافاصله آنها پلاک خودرو را استعلام کرده و مشخص شد پژو پارس متعلق به مردی افغانستانی به نام محمود است. مأموران با محمود تماس گرفته و وی در پاسخ به مأموران گفت: خودرو را به شریکم بصیر داده بودم تا به خانه برود و برگردد. نمیدانم چرا خودروام در خیابان رها شده است.
به گزارش همشهریآنلاین، در ادامه مشخص شد محمود صاحب یک کارگاه تولیدی است و وضع مالی بسیار خوبی دارد.
همزمان، مأموران به سراغ خانواده بصیر رفته و آنها نیز مدعی شدند که ساعاتی قبل بصیر به خانه آمده و دوباره به قصد رفتن به محل کار، خانه را ترک کرده است.
این در حالی بود که تلفن همراه بصیر خاموش و به محل کارش نیز نرفته بود.
باتوجه به مشکوک بودن ماجرا و از آنجایی که احتمال میرفت برای مرد جوان اتفاقی رخ داده باشد، مأموران به محل رها شدن خودرو بازگشته و به بازبینی دوربینهای اطراف پرداختند. دوربینها نشان میداد خودرویی با چهار سرنشین با خودروی بصیر تصادف ساختگی داشته و زمانی که مرد افغانستانی پیاده شده او را با تهدید و زور، سوار بر خودرو کرده و رفتهاند.
در تحقیقات میدانی نیز، زن جوانی مدعی شد که صحنه آدم ربایی را دیده است. او گفت: در مقابل پنجره خانهام ایستاده بودم که مشاهده کردم بعد از تصادم، چهار مرد با زور، مرد جوانی را سوار ماشین خودشان کردند و متواری شدند.
بدین ترتیب به دستور بازپرس غلامحسین صادقزاده، تحقیقات برای یافتن مرد ربوده شده ادامه یافت. با گذشت چند روز از ناپدید شدن بصیر، همسر او به اداره آگاهی مراجعه کرد و از آدم ربایی ۴ هزار دلاری خبر داد: همان روزی که بصیر ربوده شد، آدم ربایان با من تماس گرفتند و تهدید کردند که اگر از تماسشان با پلیس حرفی بزنم، شوهرم را زنده نخواهم دید. کمتر از ۲۴ ساعت از ربوده شدن بصیر، آنها فیلمی برایم فرستادند که لاله گوش شوهرم را بریدهاند.
با دیدن این فیلم خیلی ترسیدم و از آنجایی که وضع مالی خوبی داشتیم، ۴ هزار دلار را برایشان فراهم کردم و دادم، اما نمیدانم چرا آدم ربایان همسرم را آزاد نکردهاند. مقداری از این مبلغ را از طریق صرافی به حساب مردی در افغانستان واریز کردیم و مقداری از آن را هم به حساب مردی ایرانی.
شماره حسابهایی که پول به آنها واریز شده بود مورد بررسی قرار گرفت و مشخصات مرد ایرانی بهدست آمد. صاحب حساب مرد میانسالی بود که در زمینه ساخت و ساز فعالیت میکرد، او گفت: کارتم را به یکی از کارگران افغانم به نام حفیظ دادهام و از ماجرای آدم ربایی و انتقال وجه بیاطلاع هستم.
با اطلاعاتی که مرد میانسال در اختیار کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داد، حفیظ شناسایی و دستگیر شد. مرد افغان در تحقیقات راز باند آدم ربایی را برملا کرد که دو سرکرده آن، همولایتیهایش بودند.
با اعتراف حفیظ ۶ همدست دیگر او نیز بازداشت شده و مرد گروگان نیز آزاد شد. تحقیقات برای دستگیری دو سرکرده این باند به دستور بازپرس شعبه هفتم دادسرای امور جنایی پایتخت ادامه دارد.
۷ عضو باند آدم ربایی با سفارشی که از سردستههای باند میگرفتند، نقشه آدم ربایی و اخاذیهای سریالی را از خانواده افغانستانیها اجرا میکردند.
یکی از متهمان دستگیر شده گفت: من نقشی در آدم ربایی نداشتم، همولایتیهایم سفارش میدادند و من هم تقریباً نقش زاغزن را داشتم. دو نفر از همولایتیهایم چند وقت قبل ایده آدم ربایی را مطرح کردند و از آنجایی که پول خوبی داشت، من هم قبول کردم. در این باند هر کسی یک نقشی داشت و نقش من این بود که سوژههایی را که رؤسای باند شناسایی کرده بودند تعقیب میکردم. حدود یک هفتهای آنها را زیر نظر میگرفتم. اطلاعات را در اختیار سردسته باند قرار میدادم و او دستور آدم ربایی را میداد.
چند آدم ربا در استخدام باند آدم ربایی بودند؟
چهار نفر که آنها نیز همولایتیهایم بودند، آنها سوار بر خودرو با تصادف ساختگی؛ گروگانها را مجبور به توقف کرده و با تهدید آنها را میربودند بعد آنها را به باغی در نزدیکی شهریار میبردیم. دو نفر از همولایتیهایم در باغ منتظر بودند و مراقبت و نگهبانی از آنها را به عهده داشتند. آنها گروگانها را شکنجه میدادند و قسمتی از گوش، بینی یا حتی انگشت آنها را بریده و فیلم این شکنجهها را برای خانواده قربانیان ارسال میکردند. از طرفی تهدید میکردند که اگر به پلیس خبر دهید، آنها را زنده نخواهند گذاشت. حتی زمانی که گروگانها را آزاد میکردیم به آنها اخطار میدادند که اگر راز آدم ربایی برملا شود، سایر افراد باند به سراغ خانواده گروگانها رفته و بلایی سرشان میآورند. آنها هم که وضع مالی شان خوب بود و پرداخت این مبالغ لطمه زیادی به زندگی شان نمیزد و از طرفی هراس این را داشتند که بلایی سر خانوادهشان بیاید، شکایتی در این خصوص مطرح نمیکردند.
سوژههایتان را چطور شناسایی میکردید؟
دو سردسته باند، تجار و ثروتمندان افغانستانی مقیم ایران را شناسایی میکردند و آدرس آنها را به من میدادند. آنها سعی میکردند مبالغی که برای آدم ربایی میگیرند خیلی زیاد نباشد تا بعد از آزادی به فکر شکایت کردن نیفتند.
چرا نفر آخر را آزاد نکردید؟
این دستور سردستهها بود. نمیدانم چه شد که فهمیدند مرد جوان، وضع مالی خیلی خوبی دارد و ۴ هزار دلار برای اخاذی از او کم است. به همین دلیل تصمیم گرفتند پول بیشتری از خانواده او بگیرند.