«اینکه هر اقدام غیرمتعارف از سوی افراطی ها، این گونه به سعید جلیلی ختم میشود، نکتهای قابل توجه است. جلیلی از سال ۱۳۸۶ که دبیر شورای عالی امنیت ملی و مسئول مذاکرات هستهای شد، رسما وارد فضای عمومی سیاسی ایران شد. با این حال، هویت فعلی او عملا از انتخابات ۱۳۹۲ شکل گرفت. در آن انتخابات، اعضای تشکل تازه تاسیس پایداری، نزد مرحوم مصباح یزدی مراد خود رفته بودند تا بر گزینه منتخب آنها در انتخابات یعنی کامران باقری لنکرانی، مهر تایید بزند.»
انتخاب طی یادداشتی نوشت: روز ۲۱ مهرماه ۱۴۰۳ مسعود پزشکیان رییس جمهور برای مراسم آغاز سال تحصیلی دانشگاهها به دانشگاه تهران رفته بود، اما قبل از آنکه کلامی از دهانش خارج شود، برخی دانشجویان شروع به اعتراض کردند و فضای جلسه متشنج شد. یکی از این دانشجویان که صدای بلندتری داشت و با حرارت بیشتری به جنب و جوش میپرداخت، از سوی پزشکیان دعوت شد تا قبل از رییس جمهور به بیان صحبتهای خود بپردازد.
این فرد علیرضا صفری، مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه تهران بود که در سخنان خود درخواست کرد که آنها تریبونی برای بیان حرفهای خود داشته باشند؛ درخواستی که از نظر بسیاری، عجیب بود. چراکه غالب ارکان کشور در اختیار همفکران اوست.
اما فارغ از این موضوع، ساعتی بعد، انتشار تصویری از این فرد در کنار سعید جلیلی، ناگهان فضای خبری را تحت تاثیر قرار داد.
هرچند برخورد گشاده رویانه پزشکیان با این اعتراض، به قدری برای این فرد و همفکرانش غیرمنتظره بود که عملا اعتراض او را خنثی کرد و سخنرانیاش تبدیل به کمی تشکر وتعارف با پزشکیان شد، اما این موضوع نمیتواند باعث نادیده گرفتن خاستگاه این گونه حرکات ناخوشایند برای برهم زدن سخنرانیها و مراسمات رسمی شود.
۱۱ سال پیش در ششم مهرماه سال ۱۳۹۲، زمانی که حسن روحانی رییس جمهور وقت از اولین سفر خود به نیویورک بازمی گشت، برخی عناصر افراطی با حضور در فرودگاه، به خودروی رییس جمهور حمله کردند و صحنههای کم سابقهای را ثبت کردند.
یکی از این افراد که با حرارت زیادی کنار خودروی رییس جمهور بر سر او فریاد میکشید، محمدصادق شهبازی بود. شهبازی آن روزها فردی ناشناس بود. درست مانند علیرضا صفری در سال ۱۴۰۳. با این حال، رسانهها هویت شهبازی را هم برملا کردند و مشخص شد که او هم از حامیان سفت و سخت سعید جلیلی است و از قضا هماهنگ کننده ستاد مردمی حیات طیبه دعوت از سعید جلیلی در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ بوده است.
اینکه هر اقدام غیرمتعارف از سوی افراطیها، این گونه به سعید جلیلی ختم میشود، نکتهای قابل توجه است. جلیلی از سال ۱۳۸۶ که دبیر شورای عالی امنیت ملی و مسئول مذاکرات هستهای شد، رسما وارد فضای عمومی سیاسی ایران شد. با این حال، هویت فعلی او عملا از انتخابات ۱۳۹۲ شکل گرفت. در آن انتخابات، اعضای تشکل تازه تاسیس پایداری، نزد مرحوم مصباح یزدی مراد خود رفته بودند تا بر گزینه منتخب آنها در انتخابات یعنی کامران باقری لنکرانی، مهر تایید بزند. مصباح یزدی هم با قسم جلاله تصریح کرد که «بینی و بین الله شهادت میدهم که روی زمین و زیر این آسمان کسی اصلح از آقای لنکرانی نمیشناسم.»
با این حال، شورای نگهبان این گزینه اصلح پایداریها را ردصلاحیت کرد تا این بار، جبهه پایداری و مصباح یزدی، روی زمین و زیر این آسمان، یک اصلح دیگر پیدا کنند و او کسی نبود جز سعید جلیلی.
از آن زمان تاکنون سعید جلیلی نامزد اصلح بسیاری از افراطیون شده؛ افراطیونی که نه تنها اصلاح طلبان، بلکه حتی اصولگراهای میانه رو را نیز دشمن میپندارند. این افراد در سیاست خارجی هرگونه میانه روی و حتی واقع گرایی را عملا خیانت میپندارند. در سیاست داخلی هرگونه باز شدن فضا و وفاق و همگرایی را فتنه میدانند. در فرهنگ، هرگونه گشایشی را عدول از سیاستهای انقلابی میدانند و خلاصه در هر عرصه ای، هر سیاستی به جز سیاستهای انحصارراینه و بسته خود را نوعی انحراف قلمداد میکنند و مبارزه با آن را واجب میدانند؛ افرادی که به نظر میآید در یک دهه آنها غالبشان در یک موضوع اتفاق نظر پیدا کردهاند و آن، اصلح دانستن سعید جلیلی است.
منبع: بردیا دانش