بیتا از چگونگی ورودش به حرفه بازیگری میگوید: من از بچگی این کار رو دوست داشتم، ولی چون خانواده من اهل هنر نبودند موافقتی هم وجود نداشت که من این حرفه رو انجام بدم؛ حتی در دوره دبیرستان برای هنرستان هنر اقدام کردم.
کمتر کسی است که نغمه ادیب در سریال پر مخاطب ترانه مادری را به خاطر نداشته باشد. نغمه ادیب کسی نیست جز بیتا سحرخیز که با چند بازی بسیار عالی توانست به اوج شهرت و محبوبیت برسد؛ به گونهای که توانست در مجموعه ترانه مادری با بزرگانی همچون هما روستا و فاطمه گودرزی همکاری داشته باشد.
در ادامه بیوگرافی کامل این بازیگر آورده شدهاست.
بیتا متولد ۲۱ شهریور ۱۳۶۱ در تهران بوده و فارغ التحصیل رشته کارشناسی دبیری از دانشگاه تاکستان است. او تنها یک خواهر دارد.
وی فعالیت سینمایی خود را با فیلم نسکافه داغ داغ در سال ۱۳۸۵ به کارگردانی علی قویتن شروع کرد؛ بیتا در این فیلم با بازیگرانی مانند خسرو شکیبایی، یکتا ناصر و افسانه چهره آزاد همکاری کردهاست.
این بازیگر خوشچهره، با معرفی امین تارخ، با بازی در سریال راه بیپایان وارد تلویزیون شد. سپس با ترانه مادری، نون ریحون و … توانست به شهرت و محبوبیت در تلویزیون برسد.
بیتا از چگونگی ورودش به حرفه بازیگری میگوید: من از بچگی این کار رو دوست داشتم، ولی چون خانواده من اهل هنر نبودند موافقتی هم وجود نداشت که من این حرفه رو انجام بدم؛ حتی در دوره دبیرستان برای هنرستان هنر اقدام کردم. شرط این بود که یکی از اعضای درجه یک خانواده اهل هنر باشد و برای من اینطور نبود و من به درسم ادامه دادم تا زمانی که بین کاردانی و کارشناسیام یکسال فاصله افتاد و آن زمان با اصرار فراوان اومدم کلاسهای بازیگری آقای تارخ رو شرکت کردم و بعد از این دوره، کارشناسی رو خوندم و در همان دوره بازی هم میکردم. شاید انگیزه قوی که به من داده شد برای ادامه این حرفه که بدونم من میتونم تو این حرفه دوام بیارم، کلاسهای آزاد بازیگری و خود آقای تارخ بود.
او گفته که: تئاتر را دوست دارم، اما تجربه نکردم که ببینم چقدر به آن علاقه دارم، ولی دوست دارم کار تئاتر انجام بدم، چون به نظر من بازیگر را در خیلی زمینهها محکم میکنه، ولی خب هنوز فرصتش پیش نیامدهاست.
بیتا گفته که به کار دیگری به عنوان شغل دوم مشغول نیستم، فقط به خاطر اینکه دوست دارم هنر دیگری را در زندگی تجربه کنم عکاسی را خیلی دوست دارم برای اوقات فراقت خود یاد بگیرم.
بیتا از روزهای غمگین زندگیاش میگوید: من هم مانند بسیاری دیگر روز غمگین در زندگی زیاد داشتهام، ولی الان سعی میکنم هیچ روزی را غمگین نبینم و اسم روز رو میذارم روزی که خدا خواسته این اتفاق بیفته و من نباید غمگین باشم. این مصلحت خدا بوده و فکر میکنم از این به بعد روز غمگین توی زندگیم نخواهم داشت.
در این قسمت میتوانید بخشهایی از یک مصاحبه خواندنی با این بازیگر را بخوانید.
چطور به سریال ترانه مادری راه پیدا کردید؟
آقای سهیلیزاده کارگردان این مجموعه، بازی من در سریال راه بی پایان را دیده بودند و از همانجا مرا برای نقش نغمه ادیب انتخاب کردند.
با وجود اینکه سابقه کاری شما به چند کار محدود میشود، اما در همین مدت تجربههای متفاوتی داشتید، این انتخاب شما بود؟
به هر حال هر بازیگری دوست دارد نقشهای متفاوتی را تجربه کند، کارهای دیگری هم به من پیشنهاد شده بود که خودم از بین آنها، این چند نقش را انتخاب کردم، یعنی در بین انتخاب دیگران، نهایتا خودم انتخاب کردم.
تا حالا به این فکر نکردید که سینما را انتخاب کنید و به پیشنهادات تلویزیونی پاسخ منفی بدهید؟
فعلا سعی میکنم درست انتخاب کنم و گارد نمیگیرم. برای کسب تجربه لازم است.
شخصا به کدامیک علاقه داری؟ حضور در سینما یا تلویزیون ؟
طبعا مثل هر بازیگری سینما را بیشتر میپسندم. راستش من مرزی بین سینما و تلویزیون قائل نیستم. اتفاقا تلویزیون من را بین مردم محبوب کرده تا سینما! سینما را خیلی دوست دارم و همه بازیگران عشق به سینما و تئاتر دارند، اما گارد ندارم. ولی در مجموع باید تاکید کنم پیشنهادهای کاری کم شده و این اتفاق فقط برای من نیست و برای خیلی از بازیگران پیش آمده است. امیدوارم این موضوع حل شود.
برای انتخاب نقش چه ویژگیهایی را ملاک قرار میدهید؟
بدون شک فیلمنامه و در کنار آن کارگردان و گروه همکار.
دوست داری با کدوم بازیگر همبازی باشی؟
آقای تارخ
یک خاطره از کارهایتان تعریف کنید.
در همون مجموعه راه بی پایان، تو قسمت ۱۳، زمانی که خانم محبوبه بیات میاد تو شرکت و قرار بود که من تو اون سکانس به شدت گریه کنم و از قبل از اینکه کار شروع بشه من به خودم میگفتم که باید این رو به بهترین نحو انجامش بدم و خیلی برام مهم بود. روز فیلمبرداری آقای اسعدیان گفتند دوربین روشنه و هر موقع هم که دیالوگ یادت رفت از ادامه اون شروع کن و گریه رو ادامه بده، منم بلند بلند داشتم گریه میکردم اونقدر پرانرژی داشتم این کار رو میکردم که وقتی عکسهای اون روز رو نگاه میکنم تمام رگهای پیشونیم بیرون زده بود، از اوج گریه من همه عوامل پشت صحنه هم داشتند گریه میکردن؛ توی اوج هق هق گریه و بدون مکث گفتم دیالوگهای من چی بود یادم رفته که یهو همه عواملی که داشتند با من گریه میکردند زدند زیر خنده. این قضیه تا آخرین روز فیلمبرداری باعث خنده همه میشد (که دیالوگهای من چی بود).
آیا پیشنهادی به کسانی که دوست دارند بازیگر شوند دارید؟
بهشون میگم که خوشحالم که به بازیگری عشق دارید اگر فقط عشقه براش سعی و تلاش کنید و مطمئن باشید که این عشق شما رو به هدفتون میرسونه و باعث پیشرفتتون میشه؛ ولی اگر به خاطر اینکه دو نفر شما رو بشناسند و به شهرت و به معروفیت برسید، نه؛ من تو این حرفه چنین چیزی رو نمیبینم و ماندگار هم نیست، به نظر من اگر فکرتون اینه بهتره خودتون رو بکشید کنار.
منبع: ستاره