با اینکه فضای رسانهای، فرهنگی و حتی حقوقی، دست کم در کشورهای غربی، به سود جنبش "می تو" بوده، ولی در انتخابات اخیر آمریکا ۴۵ درصد زنان رایدهنده، به ترامپ رای دادند و نقش مهمی در بازگشت او به قدرت ایفا کردند.
پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را از زوایای گوناگونی میتوان بررسی کرد. یک زاویه هم، نسبت این انتخابات با جنبش "من هم" یا me too است.
به گزارش عصر ایران؛ در سال ۲۰۱۶ که ترامپ موفق شد هیلاری کلینتون را شکست دهد و به ریاست جمهوری ایالات متحدۀ آمریکا برسد، هنوز جنبش "می تو" در جهان شکل نگرفته بود.
رقابت ترامپ و کلینتون در سال ۲۰۱۶، رقابت یک مرد با یک زن نه چندان فمینیست بود. با این حال اگر کلینتون پیروز میشد، نخستین زنی بود که به مقام ریاست جمهوری آمریکا میرسید و همین تحول برای فمینیستها باارزش بود. به ویژه اینکه همان موقع هم معلوم شده بود ترامپ یک مرد زنستیز است و ادعاهایی علیه او در خصوص تعرض جنسی وجود داشت.
جنبش "می تو" از اکتبر ۲۰۱۷ آغاز شد. یعنی در سال نخست ریاست جمهوری ترامپ؛ بنابراین انتخابات ریاست جمهوری اخیر آمریکا در حالی برگزار شد که هفت سال از عمر این جنبش میگذرد.
از سوی دیگر، پروندۀ تخلفات جنسی ترامپ در نوامبر ۲۰۲۴ به مراتب پربارتر از نوامبر ۲۰۱۶ شده بود! طی هفت سالی که از عمر جنبش "می تو" میگذرد، مردان مشهور زیادی در سراسر جهان، از جمله در آمریکا، بابت تعرض جنسی محاکمه یا دست کم رسوا شدهاند.
با اینکه فضای رسانهای، فرهنگی و حتی حقوقی، دست کم در کشورهای غربی، به سود جنبش "می تو" بوده، ولی در انتخابات اخیر آمریکا ۴۵ درصد زنان رایدهنده، به ترامپ رای دادند و نقش مهمی در بازگشت او به قدرت ایفا کردند.
این شاید طنز تاریخ باشد که در سال ۲۰۲۰ در رقابت بایدن و ترامپ ۵۷ درصد زنان به جو بایدن رای داده بودند ولی امسال ۵۳ درصد زنان به هریس رای دادند. یعنی ترامپ، به رغم انواع و اقسام "رسواییهای مردانه"، در این انتخابات نسبت به چهار سال قبل رای بیشتری از زنان آمریکایی گرفت و آرای زنان به او، از ۴۲ درصد در سال ۲۰۲۰ به ۴۵ درصد در سال ۲۰۲۴ رسید.
دربارۀ حمایت قابل توجه زنان آمریکایی از ترامپ در برابر کامالا هریس، میتوان این توضیح جامعهشناختی را هم مطرح کرد که "هویت" موضوعی تکمنبعی نیست. یعنی زنان رایدهنده صرفا "زن" نیستند؛ بلکه نقشهای اجتماعی دیگر هم دارند. مثلا ممکن است کارگر یا مادر یا فردی مذهبی باشند. همچنین علایق سیاسی آنها نیز در تعیین هویت و رفتار انتخاباتیشان موثر است. یک "زن" که عضو "حزب جمهوریخواه" است، بسیار محتمل است با فلان زن پورناستاری که شاکی ترامپ است، همدلی نداشته باشد.
منتقدین مارکسیسم به درستی نوشتهاند، مارکسیستها نتوانستند از کارگران افرادی "صرفا کارگر" بسازند؛ چراکه هیچ فردی "فقط کارگر" نبود بلکه ممکن بود "کارگر بریتانیایی" یا "کارگر مسیحی" یا "کارگر ناسیونالیست" باشد و همین ویژگیها کافی بود تا رفتار سیاسی کارگران در بسیاری از موارد خلاف انتظار مارکسیستها باشد.
فمینیسم هم با همین مشکل مواجه است. فمینیستها دست کم تا کنون نتوانستهاند از زنان افرادی "صرفا زن" بسازند. یک "زن مسیحی" هیچ وقت یک "فمینیست رادیکال" نمیشود. یا زنی که کارگر است، لزوما ملاحظات فمینیستی ندارد یا دست کم این ملاحظات برایش اولویت ندارند.
به هر حال پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا، شکستی سیاسی برای جنبش "می تو" است؛ جنبشی که در هفت سال اخیر پیروزیهای حقوقی قابل توجهی بدست آورده بود، اکنون با یک شکست سیاسی مهم روبرو شده؛ و این واقعیت کم و بیش از پیشروی فرهنگی این جنبش میکاهد؛ چراکه مردم آمریکا با به قدرت رساندن مجدد ترامپ، یکبار دیگر (مثل سال ۲۰۱۶) ثابت کردند برایشان چندان مهم نیست که فلان زن مشهور یا متنفذ یا پورناستار، در خلوتش با فلان مرد ثروتمند یا قدرتمند، با اجازه دستمالی شده یا بی اجازه!
برای مردم آمریکا کاهش نرخ تورم، کاهش قیمت بنزین و مواد غذایی به مراتب مهمتر از رضایت یا نارضایتی جنسی این یا آن زنی است که با مردان دمکلفت حشر و نشر داشته و در تعاملاتش با او تعرض جنسی یا هر نوع نارضایتی جنسی دیگر را تجربه کرده است.
چنین موضوعی برای نظام حقوقی و سیستم دادگستری آمریکا البته اهمیت زیادی دارد (و باید هم داشته باشد) ولی فرهنگ بخش عمدهای از مردم آمریکا، فاقد حساسیتهای فمینیستی است.
آمریکا به عنوان یکی از پیشرفتهترین کشورهای دنیا در حوزۀ کشاورزی، فقط ۲۲ میلیون کارگر در همین حوزه دارد که در فرایند تولید محصولات کشاورزی تا ارائۀ آنها به مشتری فعالیت دارند. از این ۲۲ میلیون نفر، دست کم ۴ ونیم میلیون نفر در مزارع زندگی میکنند.
علاوه بر این، انبوهی از کارگران متخصص و غیرمتخصص نیز در حوزۀ صنعت و سایر حوزهها فعالیت دارند. بخش عمدهای از این کارگران، مهاجرانی هستند که به تدریج شهروند ایالات متحده شدهاند.
طی پنج سال گذشته، فقط ۴۷۹هزار کارگر متولد ایالات متحده به نیروی کار اضافه شدهاند، در حالی که رقم کارگران مهاجر ۳.۶ میلیون نفر بوده است. طبیعتا رأی جامعۀ کارگری در انتخابات ریاست جمهوری، ربط چندانی به ادعاها و آموزههای جنبش "می تو" پیدا نمیکند.
این حکم که دربارۀ کارگران آمریکایی صادق به نظر میرسد، قاعدتا دربارۀ کارگران مهاجری که از آمریکای مرکزی و آمریکای جنوبی و سایر نقاط جهان با هزار و یک سختی با هدف برخورداری از "شغل" به ایالات متحده مهاجرت کردهاند نیز درست به نظر میرسد.
کارگری که از مکزیک یا ونزوئلا خودش را به آمریکا رسانده تا بتواند حداقل در یک رستوران کوچک شغل قابل اتکایی پیدا کند، واقعا چقدر برایش اهمیت دارد که فلان پورناستار چه رابطهای با ترامپ داشته و یا فلان ستارۀ هالیوود تا چه حد با رضایت به رابطۀ جنسی با هاروی واینستین تن داده؟
علاوه بر این، درصد قابل توجهی از مردم آمریکا دیندارند. یعنی حتی اگر عمل دینی محکم و مرتبی نداشته باشند، نگرش دینی دارند. در چنین نگرشی، "حیای زن" اهمیت ویژهای در حفظ شأن و جایگاه او دارد؛ بنابراین چنین افرادی اگر بخواهند به ترامپ رای دهند، بابت ادعاهای یک "پورناستار" یا چند زن دیگر که چند دهه قبل در تشکیلات تجاری ترامپ فعالیتی داشتند، از رایدادن به ترامپ منصرف نمیشوند.
وقتی ترامپ از خانواده و ممنوعیت سقط جنین و سایر ارزشهای مطلوب محافظهکاران حمایت میکند، "ادعاهای زنانه" علیه ترامپ آن قدری که برای فمینیستهای عمدتا غیرمذهبی اهمیت دارد، برای زنان مذهبی اهمیت ندارد.
فارغ از قضاوت قضات در دادگاهها، آن ۴۵ درصد زنی که در انتخابات اخیر به ترامپ رأی دادند نیز با رأی خود دربارۀ ترامپ و زنانی که مدعی بودند ترامپ از آنها سوءاستفاده کرده، قضاوت کردند. مدلول چنین قضاوتی، دست کم این است که آن ادعاها برای این زنان مذهبی یا کارگر یا کشاورز، اهمیتی ندارد.
با این حال قصه فقط صبغۀ مذهبی و طبقاتی ندارد. دکتر حسین بشیریه در آغاز کتاب "از بحران تا فروپاشی"، که موضوعش بررسی بحرانهای اقتصادی در آمریکا و اروپا و کشورهای جهان سوم است، این جملۀ تأملبرانگیز را آورده است: «امروزه مردم، بیش از هر چیز دیگری، درآمدشان را جدی میگیرند.»
بنابراین قطعا درصد قابل توجهی از افرادی که پایگاه اجتماعی فرودستانهای هم ندارند، در این انتخابات به ترامپ رای دادهاند؛ از سناتورهای جمهوریخواه گرفته تا ایلان ماسک و بسیاری از تجار بزرگ و کوچکی که سیاستهای تعرفهای دونالد ترامپ را میپسندند.
قاعدتا اعضای طبقۀ متوسط و طبقات فرودست نیز دقیقا به این دلیل که بیش از هر چیز دیگری، درآمدشان را جدی میگیرند، به ترامپ رای دادهاند؛ چراکه در پایان دورۀ نخست ریاست جمهوری ترامپ، ۷۵ درصد مردم آمریکا میگفتند در دوران زمامداری ترامپ وضع زندگیشان بهتر شده.
حتی هیچ بعید نیست که برخی از فمنیستهای جنبش "می تو" نیز بیش از هر چیز دیگری درآمدشان را جدی گرفته باشند و به جای کامالا هریس مدافع حقوق زنان، به ترامپ قلدر و مردسالاری رای داده باشند که مسئلۀ اصلیاش بهبود وضع اقتصادی مردم آمریکاست!
به هر حال پیروزی مجدد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری، شکست سیاسی آشکاری برای فمینیسم و جنبش "می تو" در ایالات متحدۀ آمریکا است. این جنبش اگرچه صدای بلندی دارد ولی تصویر واقعگرایانهای از جامعۀ آمریکا ترسیم نمیکند. چه بسیار زنانی که حاضر نیستند علنا چیزی در نقد جنبش "می تو" بگویند ولی در انتخابات عملا در نفی این جنبش رای میدهند و این یعنی هر زنی فمینیست نیست.