دو کشته و ۱۳ مجروح شدید. این خلاصه اتفاقاتی است که برای پزشکان و پرستاران از پاییز سال گذشته تاکنون رخ داده است؛ اتفاقاتی که در رسانههای رسمی منتشر شده. وزارت بهداشت آمار رسمی ندارد، در سازمان نظام پزشکی هم اطلاعاتی درباره میزان ضربوشتم پزشکان در دست نیست. پرستاران هم همین وضعیت را دارند.
آمارهای مربوط به خشونت علیه کادر درمان تنها به خبرهای منتشرشده در رسانهها محدود میشود که حالا با قتل دکتر مسعود داوودی، متخصص قلب و عروق شاهرودی در دانشگاه علوم پزشکی یاسوج، به چالش تبدیل شده. مسعود داوودی ساعت ۲۳ شب گذشته ۲۱ آبانماه در مسیر منزل خود توسط فردی ناشناس با استفاده از سلاح گرم به قتل رسید و پس از آن موجی از اعتراضات برای حمایت از کادر درمان راه افتاد.
به گزارش هم میهن، پیش از این در ۱۳ آذرماه سال گذشته، کارزاری با عنوان «تصویب و اجرای طرح و لایحه صیانت از کادر سلامت کشور» راه افتاد که خطاب به رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی درخواست کرده بود تا با استناد به ماده ۶۰۸،۶۰۹ و ۶۱۵ قانون مجازات اسلامی، در ماده قانونی جداگانه و با عنوان صیانت از کادر سلامت کشور، طرحی در مجلس تصویب شود.
پیش از این محمد شریفیمقدم، دبیرکل خانه پرستار هم گفته بود، در آخرین مطالعهای که با موضوع خشونت علیه پرستاران انجام شده بود، بیش از ۸۵ درصد پرستاران کشور عنوان کردهاند که طی دوره شش ماهه مورد مطالعه، مدام در معرض خشونتهای کلامی و فیزیکی قرار داشتهاند. با این حال، اما تاکنون هیچ اقدامی برای حفاظت از جان کادر سلامت و درمان صورت نگرفته است.
۲۷ آبانماه: حمله به یک پرستار در بیمارستانی در تهران؛ ضارب، پرستار را از پشت میز پرستاری، مورد ضربوشتم قرار داد.
۲۵ آبانماه: ضربوشتم پرستاران توسط همراه بیمار در بیمارستان ولیعصر کازرون؛ برای ضارب پرونده قضایی تشکیل شد.
۲۵ آبانماه: ضربوشتم کارشناسان اورژانس هنگام انجام ماموریت. کارشناس اورژانس از ناحیه سر، بینی و چشم چپ آسیب دید.
۳۰ مهرماه: حمله سه مصدوم یک درگیری در کاشمر به کارشناس اورژانس ۱۱۵ مشهد با سلاح سرد.
۱۹ مهرماه: ضربوشتم دو تکنیسین اورژانس زابل. در مسیر اعزام پنج مصدوم حادثه تصادف، به بیمارستان حوالی روستای کلوخی، دو دستگاه پژو پارس، راه یکی از آمبولانسها را مسدود و به مصدومان و پرسنل اورژانس حمله میکنند.
۲۱ آبانماه: قتل دکتر مسعود داوودی، پزشک متخصص قلب در یاسوج توسط برادر بیمار فوتشده. ضارب دستگیر شد. پرونده در دست بررسی است.
۲۳ مهر: حمله یک بیمار با چاقو به دندانپزشک در جاورسیان استان مرکزی. دندانپزشک طی این حمله مجروح شد.
۲۱ مهرماه: حمله به پرسنل اورژانس اصفهان حین امدادرسانی به مصدومان یک تصادف. دستگاه تلهمدیسین آمبولانس هم تخریب شد و مهاجمان متواری شدند.
۲۲ مردادماه: حمله به پرستار زن بیمارستان شهید ولیان الیگودرز در شیفت شب. مادر یکی از همراهان مراجعهکننده به این بیمارستان فوت کرد، پسر فوتی، به پرستار حمله کرد و گلوی او را به حالت خفگی فشار داد. پرستار ۳۰ ساله از ناحیه گردن آسیب دید. برای حملهکننده، پرونده قضایی تشکیل و دستور جلب او صادر شد. برخی از تجهیزات این بیمارستان طی درگیری تخریب شد.
۱۲ اردیبهشتماه: حمله افراد ناشناس به پزشکان شهرستان کرخه. پزشکان پس از پایان وقت کاری و در راه بازگشت به اهواز، مورد حمله قرار گرفتند. دستور ویژه برای پیگیری داده شد.
۷ اسفندماه ۱۴۰۲: قتل پزشک ۵۰ ساله در بندرماهشهر حین ویزیت یک بیمار. دو مرد مسلح نقابپوش با ورود به درمانگاه، اقدام به تیراندازی مرگبار سمت دکتر صادق فدوی کردند. قاتل بازداشت شد.
۱۸ آذرماه ۱۴۰۲: ضربوشتم یک پرستار در یاسوج. دو همراه بیمار با تریاژ اورژانس بیمارستان درگیر شدند که یکی از همراهان با مشت به زیر چشم پرستار کوبید، او را از ناحیه چشم مصدوم کرد. پرستار مصدوم، در بیمارستان امام سجاد یاسوج بستری شد.
۱۷ آذرماه ۱۴۰۲: حمله با چاقو به یک پزشک در تبریز. پزشک، رزیدنت بیمارستان شهدای تبریز بود که با چاقو مورد حمله قرار گرفت. رزیدنت در بیمارستان امام رضا بستری شد. ضارب دستگیر و برایش پرونده قضایی تشکیل شد.
۱۱ آذرماه ۱۴۰۲: حمله همراه بیمار با چاقو به پرستار در بیمارستان شهید جلیل یاسوج. پرستار از ناحیه گردن مجروح شد.
۱۴ مهرماه ۱۴۰۲: مجروحیت پرستار مرکز خدمات جامع سلامت حویق در تالش. مراجعهکننده با مشت روی پیشخوان زد، شیشه شکست و یک تکه از آن به صورت پرستار برخورد و منجر به جراحت صورتش شد.
هادی یزدانی، پزشک عمومی است و ۱۵ سال سابقه فعالیت در بیمارستانهای اصفهان را دارد. او هم طی این سالها با اینکه در بخش اورژانس فعالیت نکرده، اما در بخشهای دیگر بیمارستانها با انواع خشونتها مواجه بوده است: «امکان ندارد پزشکی یا یکی از اعضای کادر درمان را ببینید که تجربه خشونت نداشته باشد.» او میگوید که برخی از بیماران رفتارهای عجیبی نشان میدهند، دفترچه بیمهشان را میاندازند جلوی ما و میگویند مُهر کن. بدون اینکه ما حتی آنها را ویزیت کرده باشیم.
یا اینکه وقتی سرمشان تمام میشود فکر میکنند، اگر دیر بجنبیم جانشان را از دست میدهند: «ما مادههای ۶۰۸ و ۶۰۹ قانون مجازات اسلامی داریم که در خیلی مکانها در معرض انظار عمومی قرار گرفته، اما اجرا نمیشود. همیشه به ما میگویند که باید بیمار را درک کرد، با همین استدلال، امنیت روانی و جانی کادر سلامت به خطر افتاده است.
خیلی از پزشکان خانهنشین شدهاند یا خیلی از آنها مهاجرت کردهاند. در بسیاری از مواقع علت نهایی مهاجرت یک پزشک از کشور، همین هتک حرمت و بیاحترامیهاست. ما پزشکی در شیراز داشتیم که چندماه پیش آنقدر به خودش و خانوادهاش توهین شد که درنهایت خودکشی کرد. خودکشیاش هم منجر به مرگ شد.»
یزدانی، جزو پزشکانی است که مورد این خشونتها قرار گرفته: «ساعت سهونیم بامداد بود که بیماری مراجعه کرد و درخواست تجویز پنیسیلین داشت، درحالیکه اندیکاسیون نداشت و نباید برایش تجویز میشد. بیمار بسیار عصبانی شد و درنهایت پرستاران او را به بیرون بردند. بیمار مدام ما را تهدید میکرد، به مسئول کلینیک گفتم که با ۱۱۰ تماس بگیرند، اما این کار را نکردند.
در روزهای بعد این بیمار بهطور مکرر به مرکز درمانی مراجعه میکرد و ساعت حضور و غیاب مرا از پرسنل میگرفت. دوباره به مسئول کلینیک گفتم که کدملی این بیمار را بدهند تا شکایت قضایی کنیم، اما مسئول به من گفت که شما یکصدم این کلینیک هستید و این کار را نمیکنم. همین موضوع سبب شد که از شیفت بعدی در محل کارم حاضر نشوم و آنجا را ترک کنم.
اما چند نفر باید این کار را بکنند؟» به گفته او در شهرهای مختلف، کادر درمان، چه زن و چه مرد، مورد حملههای زیادی قرار میگیرند، حتی مورد شلیک هم داشتهاند، این موارد همیشه وجود دارد، اما حالا به کمک رسانهها بیشتر دیده میشود. یزدانی میگوید، براساس قانون پزشکان و بهطورکلی کادر درمان میتوانند از اسپری و شوکر استفاده کنند، اما اگر این اتفاق بیفتد، پیامدهای خیلی بدی برای او خواهد داشت: «مردم عصبانی و خشمگین هستند، زورشان به جایی نمیرسد و تلافیاش را سر افراد دیگر در میآورند. برای یک نوبت دادن، بدترین رفتارها را نشان میدهند. درست مانند اتفاقی که چندی پیش برای یکی از اساتید بزرگ اصفهان در حوزه قلب رخ داد.
همراه بیمار برای گرفتن وقت مراجعه کرده بود، منشی به او گفته بود که باید منتظر بماند، همراه بیمار بهشدت عصبانی شد، منشی را مورد ضربوشتم قرار داد، ترازوی مطب را شکست و با پزشک درگیر شد. حتی اگر در مراکز درمانی، پلیس مستقر شود، باز هم درگیر نمیشود. بهویژه در مناطق و شهرهای کوچک که همه با هم آشنا هستند. مامور میترسد که بعداً خانواده بیمار، به او و خانوادهاش آسیب بزنند. به همین دلیل به ماجرا ورود نمیکند.»
ساسان شفیعی، پزشک عمومی است که در هفت سال گذشته در بخش اورژانس فعالیت کرده؛ او میگوید در طول این سالها بارها مورد خشونتهای مختلفی قرار گرفته که یکی از آنها به شکایت منتهی شده است.
شفیعی در بیمارستانهای مختلفی در شیراز مشغول بهکار بوده و این اتفاق در بیمارستان پیوند عضو ابوعلی سینای شیراز برایش رخ داده است: «حدود هفتماه پیش بود که بیمار جانبازی به اورژانس مراجعه کرد، چندنفر از اعضای خانوادهاش ازجمله پسر و دامادش هم او را همراهی میکردند. بیمار قصد سفر به تهران داشت و پزشک به او گفته بود، باید برای چند ساعت در بیمارستان اکسیژن بگیرد. البته دستگاه اکسیژن هم دستش بود.
من بعد از معاینه تشخیص دادم که مشکل مزمن است و نیاز به بستری ندارد. کپسول اکسیژن همان کاری که قرار است در اورژانس برایش انجام شود را انجام میدهد. اما بیمار تاکید کرد که جانباز است و باید بستری شود. در آن لحظه من بیمار دیگری داشتم که پیوند شده بود و در حالت کمای کبدی قرار داشت، سطح یک بود و باید به او رسیدگی میکردم. اما بیمار دوم بهشدت اصرار میکرد.
برایش سیتیاسکن نوشتم، نتیجه که آمد همان تشخیص قبلی را دادم، اما بیمار زیربار نمیرفت و بهصورت ناگهانی شروع به فحاشی کرد. یکربع این وضعیت ادامه داشت. همکاران، او را از اورژانس به بیرون بردند. مشغول نوشتن پرونده بیمار دیگری بودم که ناگهان پسر همان بیمار قبلی، با فحاشی وارد مطبم شد و با یکی از استندهای بخش که از پلاستیک و فلز بود، بر سرم کوبید.
سرم حدود چهار سانت برید و ساعتها دچار استفراغ و حالت تهوع بودم. با احتمال خونریزی مغزی سهبار از من سیتیاسکن گرفته شد.» پزشک بعد از این اتفاق و با همکاری بیمارستان، اعلام شکایت کرد. دادستان شهر، معاونت حقوقی و درمان بیمارستان و دانشگاه علوم پزشکی هم همکاری کردند و پرونده تشکیل شد. در این مدت پسر و داماد بیمار هم بارها تهدید کردند، فحش و ناسزا گفتند و چالشهای زیادی برای بیمارستان ایجاد کردند.
حتی بعداً در شکایتنامهشان نوشته بودند که دختر بیمار، باردار بوده و در جریان این درگیری سقط جنین کرده است، این ادعا بعداً رد شد و برای دو متهم این پرونده دیه و قرار بازداشت صادر کردند. درنهایت پس از کشوقوسهای فراوان پزشک رضایت داد و پرونده بسته شد.
شفیعی، اما میگوید که اینبار بیمارستان با او همراه بوده است، اما در بیمارستانهای دولتی به این موضوع پرداخته نمیشود. بهویژه در شهرهای کوچک: «مثل کشورهای دیگر سیستم تریاژ و سطحبندی بیماران در سیستم درمانی ایران تعریف شده، اما بهدلیل فقدان مطلق آموزش، آگاهی این موضوع در بین مردم ایجاد نشده و اگر هم شده، کافی نیست.
مستندات نشاندهنده وجود حجمه به سیستم بهداشت و درمان و بیتوجهی به آموزش و فرهنگسازی است. باید در رسانههای پربازدید به مردم آموزش داده شود که شرایط کاری کادر درمان چیست. وقتی بیماری با سرماخوردگی به اورژانس مراجعه میکند، ممکن است یک بیمار دیگر کنارش در سطح یک قرار گرفته باشد، بنابراین نباید در وسط اورژانس فریاد بزند که ما هم بیماریم.
باید مردم را توجیه کرد که پزشک با جان بیمار در ارتباط است و جر و بحث میتواند منجر به از دست رفتن جان یک بیمار دیگر شود.» به گفته این پزشک، در بیمارستانها به مسئله امنیت پزشک توجهی نمیشود. در شهرهای کوچک هم همیشه حق با بیمار است، گاهی اوقات برای یک سرماخوردگی یا تزریق آمپول، رفتارهای بدی میشود: «مرکز درمانی نگهبان دارد، اما نگهبان دخالتی نمیکند.
ما چیزی تحت عنوان مامور در این مراکز نداریم، بهویژه در اورژانسها که ۹۹ درصد این اتفاقات در این بخش رخ میدهد. به این دلیل که بیمار در وضعیت وخیمی مراجعه میکند و شرایط عادی نیست. از کادر درمان در این بخشها، هیچ حفاظتی نمیشود. در بیمارستان نمازی، فقیهی و... هم چنین مسئلهای وجود ندارد و اصلاً نگهبانان خودشان را درگیر این مسائل نمیکنند.
در سیستم دولتی درمان هم چنین چیزی تعریف نشده است.» شفیعی تاکید میکند که در هر شیفت یکی، دو مورد از این خشونتها رخ میدهد: «من فعالیت صنفی در حوزه پزشکی هم دارم و در این مدت گزارشهای زیادی از خشونت علیه کادر درمان به ما داده میشود که خیلی از آنها رسانهای نمیشوند. مواردی از خودکشی کادر درمان هم به ما گزارش میشود، مثل مورد اخیر که برای یکی از اساتید من اتفاق افتاد و برایشان مشکل جسمی ایجاد شد. تا جایی که ناچار شدند طبابت را کنار بگذارند.»
او معتقد است که رسانه ملی، نقش زیادی در تخریب چهره کادر درمان داشته است: «در دوران کووید، کادر درمان را ناجی مردم میدانستند و حالا دشمنِ مردم. برخی از بیماران رفتارهای بسیاری بدی با ما دارند، جواب آزمایش و سیتیاسکن را به سمت ما پرت میکنند. میگویند ۶۰ میلیون تومان پول بیمارستان دادهایم، وظیفهات است این را ببینی. یا میگویند فلان پزشک، فلان کار را کرده است.
نباید این مسائل را به کل کادر درمان تعمیم داد. این افراد شاید یکصدم درصد جامعه پزشکی باشند که کسی هم کاری به کارشان ندارد.» او بهعنوان پزشکی که فعالیت صنفی میکند، بعد از ماجرای قتل دکتر مسعود داوودی، پییگیریهایی داشته است. به گفته او، جلسهای از سوی فرهنگستان علوم پزشکی و رئیس سازمان نظام پزشکی کل تشکیل شده و موضوع در دست بررسی است: «در این میان جلسهای هم با رئیس سازمان نظام پزشکی داشتیم، نامهای تهیه شد و قرار است کمیته صیانت از کادر درمان با همکاری نهاد ریاستجمهوری، قوهقضائیه، وزارت بهداشت، سازمان نظام پزشکی و سایر مراجع ذیربط تشکیل شود و بهصورت جدی وارد فاز قوانین سختگیرانه همراه با ضمانت اجرایی شوند.»
دکتر داوودی از اواخر سال ۹۵ در بیمارستان امام سجاد یاسوج، استاد شفیعی هم بوده است: «ظاهراً اتفاق مربوط به سال ۱۴۰۱ است که بیمار در اثر ایستقلبی فوت میکند، بعد از شکایت، دکتر داوودی هم از سوی پزشکیقانونی و هم نظام پزشکی تبرئه میشود، اما تهدیدهای برادر بیمار فوتشده ادامه داشته و درنهایت دست به قتل میزند. او سابقه شرارتهای زیادی هم داشته است.»
علیرضا لطیفی، پزشک عمومی در اصفهان است که فعالیتهای صنفی هم دارد. او میگوید که کمپینی جدی در ارتباط با حمایت از کادر درمان تشکیل نشده، اما بهصورت شفاهی با مسئولان صحبت شده است: «همکاران ما هر روز در سراسر کشور در معرض این خشونتها قرار میگیرند؛ توهین، تهدید، جر و بحث و دعوا بخشی از این اتفاقات است.
در دوره وزارت دکتر عیناللهی اقدامی برای تامین امنیت در مراکز درمانی صورت نگرفت، حالا باید منتظر ماند که در دوره جدید وزارت، قرار است چه اقداماتی صورت گیرد. این پزشک هم طی سالهای فعالیتاش با انواع خشونتها مواجه شده و میگوید که آیا پزشک و کادر درمان از شهروندان این کشور نیستند؟ اگر این اتفاقات برای یک قاضی، یک نیروی انتظامی یا یک روحانی رخ میداد، باز هم مسئولان واکنش نشان نمیدادند؟: «وقتی با اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس تماس گرفتیم آنها اصلاً در جریان این موضوع نبودند. این مسئله ما را دلسرد و دلگیر میکند. این درحالیاست که اگر حتی خود پزشک هم شکایتی نکرد، باید از جنبه عمومی جرم، دادستان شکایت کند و پرونده تشکیل دهد.»
به گفته او، همین حالا هم از سوی متهم پرونده دکتر داوودی، تهدیداتی علیه خانواده او صورت گرفته است. حتی همکاران ما در این استان هم مورد تهدید قرار گرفتهاند. چطور میخواهند از این گروه حمایت کنند: «ما برای بیمار پنیسیلین تجویز نمیکنیم، به ما حمله میکنند یا کمی با تأخیر سراغ بیمار میرویم، فحاشی میکنند و... این اتفاقات هرروز در اورژانسهای کشور رخ میدهد.
یکجا قمه میکشند و یکجا چاقوکشی میکنند. دلیل اصلی این است که این مراکز نیروی انتظامی مستقر ندارند، مخصوصاً در شهرهای کوچک. نگهبانی بیمارستانها هیچ مداخلهای نمیکنند.» براساس اعلام این پزشک، پزشکان دیگر تمایلی به فعالیت در بخش اورژانس ندارند و از پزشکان عمومی برای فعالیت در این بخش استفاده میکنند. کسی تمایل ندارد حتی طب اورژانس بخواند؛ چراکه شرایط اورژانس پرتنش است و پرداختیها پایین. درحالیکه این رشته در دنیا، یکی از پردرآمدترین رشتههای پزشکی است.
پس از قتل دکتر مسعود داوودی در یاسوج، در ۲۳ آبانماه، کارزاری با عنوان نه به خشونت علیه جامعه سلامت، نوشته شد. در بخشی از این کارزار خطاب به رئیس قوهقضائیه، وزیر بهداشت، رئیس مجلس و نمایندگان، گفته شد: «خواستار توجه جدی به وضع قوانین و مقررات سختگیرانهای برای حفاظت از جان و امنیت پزشکان و کادر درمان هستیم.»
فعالان صنفی حوزه پزشکی، همزمان در این زمینه اقدام کردند. یکی از آنها که دانشجوی سال ششم پزشکی در یزد است، میگوید: «باید بتوان این مسئله را تبدیل به مطالبه عمومی کرد، قوهقضائیه به این مسئله ورود کند و تفاهمنامهای امضاء شود. از سمت وزارت بهداشت هم باید اقدامات حمایتی صورت بگیرد، مجلس ورود کند و نیروهای حمایتی و حراستی در مراکز درمانی مستقر شوند. ما کوچکترین حمایتی از سوی بیمارستانها ندیدهایم.» به گفته او، تاکنون چندین کارزار در این زمینه شکل گرفته، قبل از این هم در اردیبهشتماه کارزاری فعال شد، اما باز هم هیچ حرکت جدیای صورت نگرفت.
احمد ولیپور، رئیس انجمن پزشکان عمومی است و میگوید چند سالی است که خشونت علیه کادر درمان شدت پیدا کرده و بهحدی رسیده که حتی قتل هم رخ میدهد. بعد از این اتفاقات، کارزاری راه افتاد و امضای زیادی هم جمع شد: «ما از وزارت بهداشت و سازمان نظام پزشکی خواستهایم که بهصورت جدی به این موضوع ورود کنند.»
به گفته او، بیشترین خشونتها علیه پزشکان عمومی اتفاق میافتد که در اورژانسها و مراکز بهداشتی فعالاند، یعنی افرادی که در خط مقدم درمان قرار دارند: «ما پیگیریم تا لایحهای در همین زمینه به مجلس برود و قانونی جدی برای کادر درمان تصویب شود که بازدارنده باشد و درنهایت کسی به خودش اجازه ندهد هر توهین و خشونتی علیه کادر درمان اعمال کند.»
براساس اعلام رئیس انجمن پزشکان عمومی، دو بند از قانون مجازات اسلامی در حمایت از تمام کارمندان و پرسنل وجود دارد که بهصورت بنر در اورژانسها نصب شده بود، اما دولت بخشنامهای کرد و به این دلیل که این بنرها منجر به رعب و وحشت مردم میشود، دستور به برداشتن آنها داد. بهجای این بنرها سامانه ۱۹۰ به مردم معرفی شد که اگر شکایتی از پرسنل اورژانس داشتند، با آن تماس بگیرند.
این اقدامات منجر میشود تا مردم برای برخورد با کادر درمان، تحریک شوند و این خشونتها رخ دهد. ولیپور میگوید که ریشه این خشونتها از آنجایی شروع شد که به ناحق کادر درمان و مردم در مقابل هم قرار گرفتند: «براساس قانون، ۷۰ درصد هزینههای درمان را بیمهها باید پرداخت کنند، مردم، اما تصور میکنند که این پول به جیب پرستاران و پزشکان میرود.
موضوع دیگر، کافی نبودن تجهیزات پزشکی در مراکز درمانی است. تختها بهاندازه کافی نیست و در کنار آن مراکز با کمبود نیروی انسانی مواجهاند. اورژانس یا بخشی که نیاز به سه پزشک و ۲۰ پرستار دارد، با یک پزشک و هفت پرستار فعالیت میکند. همین مسئله سبب میشود تا بار زیادی بر دوش کادر درمان بیفتد و آنها نتوانند خدمات باکیفیتی ارائه دهند، حتی فرصت توضیح به بیمار و همراه او را پیدا نمیکنند.
این موضوعات منجر به عصبانیت بیماران و همراهانشان میشود.» به گفته ولیپور، مورد بعدی، فعالیت رسانهای علیه کادر درمان است: «کادر درمان در سختترین روزها در کنار مردم بودند، زمانی که حتی خانوادهها هم از تیمارداری عزیزانشان میترسیدند، پزشکان و پرستاران آنها را درمان کردند. مسئله آگاه نبودن مردم است، در صداوسیما و رسانهها، این مسئله فرهنگ مراجعه به بیمارستان آموزش داده نشده است، اینکه اورژانسها سطحبندی دارند، چند نفر باید همراه بیمار باشد، مراحل رسیدگی به چه صورت است و چه کسانی بیمار را ویزیت میکنند.
در اورژانسها بیماران حال روحی مساعدی ندارند، همراهانشان هم به این صورت و درنهایت همه کموکاستیها را از چشم پزشک و پرستار میبینند. مردم خشمشان را که میتواند علتهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی داشته باشد، بر سر پزشک و پرستار خالی میکنند.» او به ماجرای قتل دکتر مسعود داوودی اشاره میکند.
به گفته او، خانواده بیمار فوتشده علیه این پزشک، در سه شهر یاسوج، شیراز و تهران پرونده تشکیل میدهند و در همه این شهرها هم پزشک تبرئه میشود، اما درنهایت برادر بیمار، شخصاً اقدام میکند: «در ارتباط با این پرونده مسئولان نظام پزشکی و مسئولان استان، وارد شدهاند. وزیر بهداشت هم گفته شخصاً پیگیر موضوع است، اما بهصورت جداگانه شکایتی از متهم صورت نگرفته است.»
براساس اعلام این پزشک، در هفتهای که گذشت، چهار، پنج مورد درگیری شدید فیزیکی برای پزشک و پرستار رخ داد، اما آمار دقیقی از آنها وجود ندارد: «بیشتر این اتفاقات در اورژانس رخ میدهد؛ بنابراین لازم است که پلیس ویژه مراکز درمانی تشکیل شود، یعنی نیروی انتظامی، نیروهایی را برای فعالیت در این بخش آموزش دهند. حضور پلیس در مراکز درمانی میتواند منجر به برقراری امنیت شود.»
حدود شش سال پیش، جمشید انصاری، معاون وقت رئیسجمهوری و رئیس سازمان اداری و استخدامی کشور بخشنامهای صادر کرد که طی آن نصب آگهی و اعلان تهدیدآمیز در محیطهای اداری ممنوع شد. در این متن آمده بود: «نصب هرگونه آگهی و اعلان تهدیدآمیز در محیطهای اداری که مراجعان را در ابراز نظرات انتقادی با خوف و تردید مواجه کند، ممنوع است.» این بخشنامه در اول بهمنماه سال ۹۶ از سوی سازمان اداری و استخدامی کشور به دستگاههای مشمول تصویبنامه حقوق شهروندی در نظام اداری صادر شد.
براساس ماده ۶۰۸ قانون مجازات اسلامی، توهین به افراد ازقبیل فحاشی و استعمال الفاظ رکیک چنانچه موجب حد قذف نباشد، مجازات شلاق تا (۷۴) ضرب یا ۵۰ هزارتا یک میلیون ریال جزای نقدی خواهد بود. در ماده ۶۰۹ هم آمده، هرکس باتوجه به سمت، به یکی از رؤسای سه قوه یا معاونان رئیسجمهوری یا وزرا یا یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی یا نمایندگان مجلس خبرگان یا اعضای شورای نگهبان یا قضات یا اعضای دیوان محاسبات یا کارکنان وزارتخانهها، مؤسسات، شرکتهای دولتی و شهرداریها در حال انجام وظیفه یا به سبب آن توهین کند، به سه تا شش ماه حبس یا تا (۷۴) ضربه شلاق یا ۵۰ هزار تا یک میلیون ریال جزاینقدی محکوم میشود.
امین زکیزاده، پزشک عمومی، عضو هیئتمدیره سازمان نظام پزشکی اهواز و عضو مجمع عمومی نظام پزشکی کشور، اما معتقد است، جمعآوری این تابلوها که در مراکز درمانی نصب شده بود، منجر شده تا بیماران بدون ترس از هرگونه پیگیری، اقدام به خشونت کنند. به گفته او، اعلام شده بود که این اقدام در راستای حقوق شهروندی صورت گرفته است، اما آنچه در مراکز درمانی در حال رخ دادن است، توهین است، نه انتقاد: «رئیس سازمان نظام پزشکی بعد از ماجرای قتل دکتر داوودی صحبت کرد و گفت که صداوسیما در تخریب کادر درمان تاثیر داشته، اما وقتی آن را پخش کردند، تمام این صحبتها را حذف کردند.»
زکیزاده معتقد است که این اتفاقات هدفمند و سازماندهی شده است؛ افرادی به دنبال تخریب کادر درمان هستند که احتمالاً خودشان در گروه طب سنتی قرار دارند. برای اینکه خودشان را بزرگ جلوه دهند، طب مدرن را میزنند. این پزشک تاکید میکند که وقتی اتفاقی در مرکز درمانی رخ میدهد، اگر خود پزشک یا کادر درمان اقدام قانونی نکند، مرکز درمانی هیچ کاری نمیکند.
براساس اعلام او، پس از ماجرای دکتر داوودی در هفته گذشته، چند مورد دیگر در بیمارستانهای کشور ازجمله اهواز رخ داد: «به هر حال عواقبی برای افراد در نظر گرفته نشده، ما حتی برای پزشکانی که خارج از اورژانس فعالیت میکنند هم شاهد چنین اتفاقاتی هستیم. ازجمله دکتر ملکحسینی چشمپزشک در یاسوج که مورد حمله قرار گرفت.»