ملک الشعرای بهار در دوران مشروطه و پهلوی زیست. بهار در سایه محبوبیتش در میان مردم به قدرتی دستیافت که باوجود مخالفت حاکمیت زمانهاش دست از مبارزه برای وطن برنداشت.
فرارو- محمدتقی بهار متولد ۱۸ آذر ۱۲۶۵، شاعر، ترانهسرا، روزنامهنگار و سیاستمدار دوران مشروطه سپس دوران پهلوی بود. شعرهای مهم «دماوندیه، رنج و گنج و تصنیف مرغ سحر» از اوست.
به گزارش فرارو، محمدتقی بهار معروف به ملک الشعرای بهار یکی از مهمترین شاعران دوران معاصر ایران است که درباره وطن شعرهای بسیاری سروده است.
ملک الشعرای بهار، شاعر، محقق، روزنامهنگار و سیاستمدار سالهای پر التهاب ایران بود. در روزهایی که ایران در میان راه تجدد و سنت بود، بهار راه میهندوستی را برگزید و در اشعارش از وطن و تلاش برای بهترشدن آن سخن میراند.
محمدتقی بهار در روز ۱۸ آذر ۱۲۶۵ هجری شمسی در مشهد به دنیا آمد و به واسطه پدرش که شاعر حرم امام در زمان ناصرالدینشاه بود با دنیای شعر بیگانه نبود. او بهشدت تحتتأثیر شاهنامه فردوسی بود و میهندوستی را از او الهام گرفته است.
بهار در ۲۰ سالگی رسماً به مشروطهخواهان خطه خراسان پیوست و بعد از تشکیل مجلس شورای ملی، ۶ دوره بهعنوان نماینده در آن حضور داشت. روزنامههای «نوبهار» و «تازه بهار» را منتشر کرد و به روشنگریهای مردم پرداخت. بهار اگر چه در دوران قاجار از لزوم استقرار دولت مرکزی برای آبادی وطن دفاع میکرد؛ اما در زمان پهلوی اول، زندانی و محبوس شد و بهناچار از صحنه سیاسی کنار رفت.
بعد از آشوبهای ۱۳۲۰ و بهقدرترسیدن محمدرضا شاه، با برخی از تشکیلات حزب توده ارتباط برقرار کرد و در کابینه دوم قوامالسلطنه مدت ۴ ماه وزیر فرهنگ شد و با قوام در تشکیل حزب دموکرات ایران همکاری کرد، همچنین در خرداد ۱۳۲۹ جمعیت ایرانیان هواداران صلح را تشکیل داد و قصیده معروف «جغد جنگ» را در همین دوران سرود.
حکایت معروفی درباره قدرت شاعری محمدتقی بهار نقل شده است. بعد از مرگ پدر در مجلسی از او میخواهند با واژههای آینه، اره، کفش و غوره شعری فیالبداهه بسراید. ملکالشعرا اینگونه جواب میدهد:
چون آینه نورخیز گشتی احسنت! چون اره به خلق تیز گشتی احسنت!
در کفش ادبان جهان کردی پای غوره نشده مویز گشتی احسنت
آثار منثور و منظوم بهار شامل انواع شعرهای سنتی و اشعار محلی، تصنیفها و ترانهها، مقالات و سخنرانیهای سیاسی و انتقادی، رسالههای تحقیقی، نمایشنامهها، اخوانیات و مکتوبات، تصحیح انتقادی متون، ترجمههای متون پهلوی، سبکشناسی نظم و نثر، دستور زبان، تاریخ احزاب، مقدمههای کتابها و حواشی بر متون، بهویژه شاهنامهٔ فردوسی است.
مهمترین اثر بهار، دیوان اشعار اوست. از تصنیفها و ترانههای زیبای بهار میتوان به آثار زیر اشاره کرد: «بهار دلکش»، «باد صبا بر گل گذر کن»، «ای شکستهدل»، «ای کبوتر»، «گر رقیب آید»، «ایران هنگام کار»، «ز من نگارم»، «پرده ز رخ برافکن»، «عروس گل»، «به اصفهان رو» و «مرغ سحر»
با شکلگیری انقلاب مشروطه، بهتدریج اندیشههای نوگرایی و تجدد به ادبیات، بهویژه شعر، راه یافت. یکی از مهمترین مضامین سیاسی و اجتماعی در این دوران، مفهوم «وطن» بود که شاعران بر اساس درک خود از فضای سیاسی آن زمان در ایران، اشعار خود را سرودند. ملک الشعرای بهار نیز بهمانند دیگر شاعران همعصرش توانسته زندگی پرشور و تکاپوی خود و هموطنانش را در محیط پرآشوب ایران به تصویر بکشد.
محمدرضا شفیعی کدکنی درباره شعر بهار میگوید: «اگر دو ماهی بزرگ دریای شعر بهار بخواهیم صید کنیم، یکی مسئله وطن و دیگری آزادی است» پرویز خانلری نیز دربارهاش میگوید: «از قول من بنویسید و دو تا خط هم زیرش بکشید که وطنپرستی بهار و تعهد او به اصلاح ایران در شعرش متجلی بود»
بهار در سال ۱۲۹۰، چهار سال بعد از مشروطیت شعر «ایران مال شماست» را سرود و در آن مردم ایران را مورد خطاب قرار داده است. او در شعرش از اینکه ایران گرفتار استعمار روس و انگلیس شده است خونش به جوش آمده و میگوید:
هان ای ایرانیان، بینم محبوستان بـه پنجه انگلیس، بـه چنگل روستان
در ره ناموس و مال کوششکردن رواست ایران مال شماست ایـران مال شماست
او در شعر «ای وطن من» نیز زیباترین عواطف و احساسات میهندوستی خود را نشان میدهد و اشاره میکند:
ای خطه ایران مهیـنای وطن من ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من
دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست ای بـاغ گل و لاله و سرو و سمن من
در یک نگاه میتوان گفت بهار بهعنوان یک روزنامهنگار و سیاستمدار درک عمیقی از وطن داشته است. در واقع وطن تنها بهعنوان یک زیستگاه برای بهار مطرح نبوده است، بلکه هویت معنوی و احساسی مد نظرش بوده است. بهار هرگاه از وطن یاد کرده، تلاش کرده بود تا با برانگیختن احساسات وطنپرستی نابسامانی کشور را یادآور شود.
اشعارش نشان میدهد که اعتقاد داشت ایران به دست کسانی افتاده است که به ویرانی اصرار دارند و بیسروسامانی آن را خواستارند:
در دست کسانی است نگهبانی ایران که اصرار نمودند به ویرانی ایران
آن قوم سرانند که زیر سر آنهاست سرگشتگی و بیسروسامانی ایران
محمدتقی بهار همیشه به پیشینه تاریخی خود افتخار میکرد. به تعبیر غلامحسین یوسفی «بهار از تاریخ ایران، مایهها اندوخته و از وطندوستی به آن عشق میورزید.»
عشق به وطن در آثار بهار بهوضوح در مهمترین قصیدهاش نمایان است. دماوند، بلندترین قله ایران، بهعنوان نمادی از ناخرسندی او از وضعیت کشور مورداستفاده قرار گرفته است. بهار دماوند را نقطه اتصال وطنش به آسمان جهان میداند و از نابسامانی ایران شکوه میکند. شعر دماوند بهار خود گویای همه چیز است:
ای دیو سپید پایدربند ای گنبد گیتیای دماوند
از سیم به سر یکی کله خود ز آهن به میان یکی کمربند
به نظر میرسد که یکی از ویژگیهای اصلی نگرش بهار به وطن، پرهیز از افراطوتفریط و به عبارتی دیگر، اعتدالگرایی او باشد که با دانش و بینش وسیعش همراه شده و در این زمینه ایدهای نو ارائه داده است. در اشعار بهار، وطن از نظر جغرافیایی وسعت زیادی را شامل میشود. از لحاظ لحن، سرودهای او گاهی باقدرت و شکوه به گوش میرسند و نداهایی، چون «ای وطن من» و «سرو و سمن من» را سر میدهند و گاهی نیز با حزن، درد و اندوه همراه میشوند. بهار به دلیل شناخت عمیقش از تاریخ سرزمین ایران، توانسته است زیباترین و عاطفیترین اشعار را بسراید. تا آنجا که بسیاری از اشعارش همچنان ورد زبان مردم است.