bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۸۰۹۸۸۴

بازخوانی مخوف‌ترین پرونده‌های جنایی؛ از قاتل لیلا تا تاکسی شورلت سبز

بازخوانی مخوف‌ترین پرونده‌های جنایی؛ از قاتل لیلا تا تاکسی شورلت سبز

محمد بیجه در نوجوانی برای اغنای روح و روانش حیوانات را می‌کشت و قطعه قطعه می‌کرد، اما بعد از مدتی اینکار دیگر کافی نبود، این آغاز قتل هایش بود

تاریخ انتشار: ۲۱:۰۴ - ۲۷ آذر ۱۴۰۳

فرارو- خطرناک‌ترین قاتلان دنیا کار‌هایی انجام داده‌اند که حتی ما نمی‌توانیم ثانیه‌ای تصوری از آنها داشته باشیم؛ اما به‌راستی قاتلان زنجیره‌ای بالفطره قاتل هستند؟

به گزارش فرارو، تاریخ ایران پر از افرادی است که نام خود را به نیکی به یادگار گذاشته‌اند در مقابل افرادی نیز هستند که نام ننگین از آنها ماندگار شده است. قاتلان زنجیره‌ای نیز افرادی هستند یادآوری آنها با ترس و وحشت همراه است. وقتی به داستان آنها نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که آنها شرایط زندگی سخت و وحشتناکی در دوران کودکی و نوجوانی داشتند و شاید اگر یک زندگی عادی و نرمال داشتند به یک قاتل زنجیره‌ای تبدیل نمی‌شدند.

هوشنگ ورامینی

سال ۱۳۴۱ بود که قتل وحشتناک یک مستشار آلمانی در روزنامه‌های کیهان و اطلاعات منتشر شد و هیچ اثری از قاتل نبود. ژاندارمری حدس زد که مرد آلمانی مورد خفت گیری قرار گرفته است. همان روز‌ها در ورامین بچه خوره موضوع مهمی شده بود، مردم فکر می‌کردند که یک بچه خوره به ورامین آمده است و بچه‌هایشان را می‌خورد و ردی هم از آنها نبود. در واقع افسانه تبدیل به واقعیت شده بود. هیچ اثری از بچه‌های گم شده نبود، برخی از خانواده‌ها هم گم‌شدن بچه‌هایشان به ژاندارمری را اطلاع نمی‌دادند؛ زیرا بچه خوره آنها را برده بود. در نهایت مردی به پلیس گزارش داد که در نزدیکی چاه آب رد خون پیدا کرده است و به نظر می‌رسد اتفاقی افتاده است. مأموران وقتی به چاه رسیدند از بوی فساد و جست‌و‌جو درون چاه متوجه شدند که چند جسد درون چاه است و در زمان کوتاهی کشف شدند.

تا مدت پلیس در سکوت کامل پیگیر پرونده‌ها بود و کسی از آن خبر نداشت؛ اما رفتار‌های یک جوان در اطراف محل قتل آنها را مشکوک و او را بازداشت کردند. آن شخص کسی نبود جز هوشنگ ورامینی. پرویز یاحقی که در آن سال‌ها در رادیو کار می‌کرد توانست اعتماد هوشنگ ورامینی را برای بازگویی قتل‌هایش جلب کند؛ اما سازمان رادیو هیچ گاه اجازه پخش آنها را نداد.

بازخوانی مخوف‌ترین پرونده‌های جنایی؛ از قاتل لیلا تا تاکسی شورلت سبز

اصغر قاتل، جانی بی نظیر

تیتر بالا عنوانی بود که بسیاری از روزنامه‌های سال ۱۳۱۲ برای اصغر قاتل انتخاب کرده بود.اصغر قاتل را می‌توان اولین قاتل زنجیره‌ای تاریخ ایران بدانیم. تعداد قتل‌هایش قبل شمارش نیست، زیرا بسیاری از آنها را به یاد نمی‌آورد. او در بروجرد در خانواد‌های بدنام و سابقه دار به دنیا آمد و راه آنها را نیز ادامه داد. اصغر قاتل در نوجوانی وقتی که در شهرشان خیلی بدنام شدند به عراق مهاجرت کردند و در آجیل فروشی برادرش مشغول به کار شد و همان جا آغاز قتل‌هایش بود. در این کشور مرتکب ۲۵ قتل شد و برای در امان ماندن از دست پلیس به ایران برگشت. او در اعترافاتش می‌گوید: «تصمیم گرفت به کودکی که تجاوز می‌کنم سرش را ببرم و در رودخانه غرق کنم تا هیچ رد و نشانی از آن نماند»

بعد از برگشت به ایران در کارونسرا مشغول به دوره گردی شد و با توجه به وضعیت آن روزگار باز هم اکثر قربانیانش را از میان کودکان انتخاب می‌کرد؛ زیرا خانواده‌ها به دنبال پیگیری فرزندانشان نمی‌رفتند، البته طعمه اصلی کودکان شهرستانی بودند که برای کار به تهران آمده بودند.در مدت کوتاهی بیش از ۸ پسر را کشت و جنازه‌های مثله شده آنها در جنوب تهران رها کرد و پس از آن هر روز جنازه‌ای بیشتری کشف می‌شد. ماموران با اجیر کردن مقنی‌ها (چاه کن) تلاش خود را برای پیدا کردن اجساد بیشتر آغاز کردند تا روز موعود فرا می‌رسد. مقنی‌ها در جست‌و‌جو فردی را می‌بینند که پیت حلبی را حمل می‌کند و خود را بامیه فروش معرفی می‌کند که در همان حوالی نیز جسد یک کودک پیدا می‌شود. چند روز بعد اصغر قاتل در حوالی شازده عبدالعظیم بازداشت می‌شود و گره کور قتل نوجوانان باز می‌شود. اصغر قاتل در اعترافاتش می‌گوید: «این‌ها یک عده بی پدر و مادر هستند که وقتی بزرگ شدند، دزد می‌شوند. اینها دشمن مملکت هستند. در خارج که بودم افراد زیادی را کشتم و برای نجات ایران قتل‌هایم را ادامه دادم.»

اعدام اصغر قاتل یکی از پرتماشاگرترین اعدام‌های تاریخ بود. روزنامه «تجدد ایران» درباره صحنه اعدام گزارش کرده بود که جمعیت به قدری زیا بود که تمام میدان سپاه تا خیابان‌های اطرف پر از ادم بود. سوسن سیرجانی روزنامه نگار و محقق تاریخی با یافتن اسناد تازه کتاب «پرتره یک آدمکش» را درباره ظهور و سقوط اصغر قاتل را نوشته است و توسط نشر ثالث چاپ شده است.

بازخوانی مخوف‌ترین پرونده‌های جنایی؛ از قاتل لیلا تا تاکسی شورلت سبز

حسن اورنگی، قاتل ۶۲ زن در مشهد

از اعدام اصغر قاتل فقط ۱۳ سال گذشته بود که شبح آن مردم مشهد را به وحشت انداخت. شبحی که در کوچه و پس کوچه‌های مشهد می‌گشت و مردم را به وحشت می‌انداخت. در آن روزگار بسیاری از مردم تکه بریده‌های روزنامه اطلاعات را که اصغر قاتل اعدام شده بود را نگه داشته بودند، اما همچنان از او می‌ترسیدند.

شاید در حافظه قدیمی‌های مشهد بتوانیم خاطره‌هایی از جنایات جدید پیدا کنیم. جنایاتی که حسن اورنگی و همدستش عباسعلی بین سال ۱۳۲۶-۱۳۲۹ در نقاط مختلف مشهد انجام دادند. این دو با فریب زنان دروه گرد و خیابانی آنها را به محله‌های خلوت کشانده به قل می‌رساندند. اورنگی جوانی ۲۶ ساله بود که خانواده‌ای نداشت و بسیار خوش چهره و صدای خوشی داشت.ماموران ژاندارمری درباره اورنگی می‌گفتند که سواد ندارد، اما شعر‌های بسیاری بلد بود و آواز خوب می‌خواند.

حسن اورنگی در اعترافاتش می‌گوید: «روزی آنقدر بی پول شدم که حتی نمی‌توانستم چیزی برای خوردن بخرم، همانروز در خیابانی می‌رفتم که چشمش به دختر زیبارویی افتاد برای آنکه غم و غصه‌ام را فراموش کنم به او نزدیک شدم و راضی اش کردم هم مسیر من باشید و همراهم بیاید؛ زیرا به او قول ازدواج دادم. وقتی از شهر خارج شدیم او را کشتیم»

حسن اورنگی هیچ گاه گمان نمی‌کرد که به اعدام محکوم شود، زیرا معتقد بود که فقط چند زن خیابانی را کشته و جامعه را از فساد نجات داده است؛ اما در نهایت به اعدام محکوم می‌گردد و عباسعلی نیز ۱۵ سال زندانی می‌شود.اورنگی وصیت کرد جنازه اش در بلندترین نقطه از شهر دفن شود تا مردم همیشه او را به یاد آورند. پرونده او شباهت زیادی به پرونده سعید حنایی معروف به مرد عنکبوتی در سال ۱۳۸۰ دارد که در آن نیز نهایتاً قاتل به ۱۶ قتل اعتراف کرده و اعدام می‌گردد.

بازخوانی مخوف‌ترین پرونده‌های جنایی؛ از قاتل لیلا تا تاکسی شورلت سبز

مجید سالک محمودی

در سال ۱۳۵۹ جسد چند زن که با طناب خفه شده بودند، پلیس را با معمای پیچیده‌ای رو‌به‌رو کرد. همین اتفاق در طی چند سال و چند شهر مختلف نیز مانند سراب و قزوین رخ داد و کارآگاهان تحقیقات خود را برای پیدا کردن قاتل شروع کردند؛ اما هیچگاه تصور نمی‌کردند قاتل همه زنان کشته شده یک نفر باشد؛ زیرا شهر‌ها فاصله زیادی از یکدیگر داشتند. در این دوران رعب و وحشت زیادی در میان زنان ایجاد شد و تا مدت‌ها زنان احساس ناامنی می‌کردند. مجید سالک تا مدتی‌ها ردی از خود بر جای نگذاشته؛ اما در آخرین قتلش شاهدان تاکسی شورلت سبزرنگش را دیده بودند و پلیس در میدان بهارستان او را بازداشت کرد. او در بازجویی‌هایش به ۳۰ مورد قتل در میان سال‌های ۱۳۵۹ تا ۶۲ اعتراف کرد.

مجید زمانی که در زندان به بهانه غذا خوردن دست‌هایش باز بود توانسته بود از حاشیه پتو‌های سلول طنابی درست کند و خود را اعدام نماید و پرونده برای همیشه مختومه شد و راز‌های زیادی از قتل‌هایش کشف نشده باقی ماند. او هیچ گاه از قتل‌هایش پشیمان بود و مانند بقیه قاتلان زنجیره‌ای در اعترافاتش گفته بود که اگر دستگیر نمی‌شد باز هم به کشتن زنان ادامه می‌داد.

بازخوانی مخوف‌ترین پرونده‌های جنایی؛ از قاتل لیلا تا تاکسی شورلت سبز

خفاش شب، سایه وحشت در تهران

در سال ۱۳۷۶، یک مرد سایه وحشت را بر سر تهران انداخته بود آن شخص کسی نبود جز رضا خوش روی معروف به «خفاش شب». او تابستان گرما بخش سال ۱۳۷۶ را به جهنمی غم بار برای پایتخت نشین‌ها بدل کرد.

رضا خوش روی در جریان قتل هایش ۹ زن را کشت. اگر بازداشت نمی‌شد، تعدادش بیشتر می‌شد. شاید تعداد قتل هایی که مرکتب آن ها نسبت به سایرین کمتر باشد اما وحشت آن ها فراگیر بود. البته شاید اگر ازدواجش با شکست مواجه نمی‌شد او قاتل نمی‌شد. جرم‌ها و جنایت هایش را از سال ۱۳۶۱ آغاز کرد و برای اولین بار به جرم جاسوسی برای روسیه و سرقت در خراسان دستگیر شد. بعد از آزادی به تهران آمد و با خیال آسوده به جنایت هایش ادامه داد. او با یک خودروی سرقتی از راه مسافرکشی زنان را فریب می‌داد و بعد از سوار کردن آنها به مکانی خلوت اموال آنها را سرقت و سپس میکشت و برای نماندن ردی، جنازه‌ها را می‌سوزاند. شاید جالب باشد بدانید او در تمام قتل هایش لباس سیاه می‌پوشید برای همین به خفاش شب معروف بود.

از هولناک‌ترین جنایات خفاش شب، می‌توان به قتل یک مادر و دخترش اشاره کرد. جسد سوخته این دو نفر در بلوار آسیا کشف شد و بر اساس تحقیقات و گزارش‌های پزشکی قانونی، مشخص گردید که مادر به دلیل ۲۷ ضربه چاقو به سینه و گردن و دخترش به علت خفگی جان خود را از دست داده‌اند.خفاش شب در اعترافاتش می‌گوید: «نخستین نفر را در ساعت نه و نیم یا ده شب سوار کردم و به سمت پایین حرکت کردم. نزدیک استادیوم آزادی به یک خیابان فرعی پیچیدم. او که متوجه وضعیت شده بود، در داخل ماشین با من درگیر شد و من نیز با ضربات چاقو او را کشتم.»

دادگاه غلامرضا خوش‌رو را به ۲۱۴ ضربه شلاق و اعدام محکوم کرد و این پرونده به دیوان عالی کشور ارسال شد که حکم صادره در آنجا تأیید گردید.در نهایت، در ساعت ۷:۴۵ صبح روز چهارشنبه ۲۲ مرداد ماه سال ۷۶، غلامرضا خوش‌رو کوران کردیه در انبار روباز ورزشگاه آزادی واقع در سه راه دهکده المپیک، پس از اجرای ۲۱۴ ضربه شلاق، به دار مجازات آویخته شد و پرونده‌ای یکی از ترسناک‌ترین قاتلان زنان در تهران مختومه شد.

بازخوانی مخوف‌ترین پرونده‌های جنایی؛ از قاتل لیلا تا تاکسی شورلت سبز

محمد بیجه

۱۷ سال پیش، در روز اول مهرماه ۱۳۸۳، جوانی به نام حمد بیجه به جرم قتل بیش از ۲۰ کودک و ۳ بزرگسال به آنها دستگیر شد. او کارگر کوره پز خانه‌ای بود که در روز عاشورای سال ۸۱ اولین قربانی اش را که پسری ۹ ساله بود به قتل رساند. محمد بیجه کودکی پر از درد و رنجی داشت و در ۱۱ سالگی مورد تجاوز قرار گرفت. کینه از خانواده و آزار دیگران بذر انتقام را در درونش شعله ور کرد. او با اذیت و کشتن حیوانات روح خود را اغنا می‌کرد؛ اما بعد از مدتی این کار دیگر لذتبخش نبود تا جایی که وارد فاز جدید از اقداماتش یعنی قتل و تجاوز به کودکان شد. علی دلداری قاضی پرونده محد بیجه درباره اش می‌گوید: «پرونده‌ای منزجر کننده که می‌توان تلخ‌ترین پرونده حوزه کودکان در ایران دانست»

بیجه درباره قتل‌هایش می‌گوید: «من کودکانی را کشتم که سرنوشتشان شبیه به خودم بود. آنها را می‌کشتم تا در بزرگسالی عذاب نکشند و اگر دستگیر نمی‌شدم به نجات کودکان از زندگی اسفناکشان ادامه می‌دادم.» سرانجام محمد بیجه به اعدام محکوم می‌گردد در روز ۲۶ اسفند ۱۳۸۳ اعدام می‌گردد و پرونده محمد بیجه مختومه می‌شود، پرونده‌ای که یک طرفش کودکان بی گناه بودند و در سوی دیگر دیو کوره‌های آجر پزی.

بازخوانی مخوف‌ترین پرونده‌های جنایی؛ از قاتل لیلا تا تاکسی شورلت سبز

 

bato-adv
bato-adv
bato-adv